آسمانههمه

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان/شهید جوان…

مهرشاد اسلامی راد|

با عرض تبریک خدمت تمامی مسلمانان وشیعیان وحسینیان جهان به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع) دو نکته در مورد شخصیت بزرگ این امامزاده جلیل القدر :
شباهت زیاد به پیامبر اکرم :

نمونه چهره پیامبر اکرم را میتوان در علی ابن حسین (علی اکبر ) دید. در روایات متفاوت از امام حسین واهل بیت ایشان از رفتاروچهره ی علی اکبر نسبت به رفتار وچهره ی نبی اکرم اسلام
یاد شده است . یادمان نرود امام حسین (ع)بر بالین یازده نفر از شهدای کربلا رفتند و به روایتی مرثیه ثرایی کردند که یکی از آن یازده نفر موذن کربلا علی ابن حسین ( علی اکبر )بود .

veladate-ali-akbar

شهید جوان :

در باره حضور علی اکبر در صحرای کربلا به نقل از دو امام حاضر ( امام سجاد (ع) . امام باقر (ع) )
و بنی هاشم ایشان جوانی بیش نبوده اند وگمان میزنند که حداقل زن ودو فرزند نیز داشته اند .
به همین دلیل یازده شعبان را علاوه بر ولادت علی اکبر ؛ روز جوان نیز در تقویم جمهوری اسلامی ایران نام گزاری کرده اند.

درسی که میتوان از علی اکبر جوان گرفت فقط این جمله است که امروز نیز در کشورماوجود دارد وماباید به آن عمل کنیم : پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد .

3 دیدگاه

  1. با تشکر از مهرشاد عزیز، که اگر همانی باشد که تابستان سال گذشته با او در مجتمع فرهنگی گل های باغ نبوت آشنا شدم ،هنوز حتی وارد دوره جوانی نشده که روز جوان را به او تبریک بگویم.اما آغاز فعالیتش را به عنوان یک خبرنگار نوجوان تبریک و روزهای پیش رویش را آفتابی آرزو میکنم.
    با تبریک روز ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان، در ادامه شعری را ار سید حمیدرضا برقعی تقدیم پیشگاه آن حضرت میکنم.

    …ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
    مثل تیری که رها می شود از دست کمان
    خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
    بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
    مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
    مست می آمد و رخساره برافروخته بود
    روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
    بر تنش دست یدالله حمایل بسته
    بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
    زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
    یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
    آمده باز هم از جا بکند خیبر را
    آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
    معنی جمله در پوست نگنجیدن را
    بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
    زیرپایش همه کون و مکان می چرخید
    بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
    رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
    آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
    گفت:لاحول ولاقوه الابالله
    مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
    به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
    آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
    بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
    رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
    پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
    نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
    به تماشای نبرد تو خداوند آمد
    با همان حکم که قرآن خدا جان من است
    آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
    ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
    دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
    آه آیینه در آیینه عجب تصویری
    داری از دست خودت جام بلا می گیری
    زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
    به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
    پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
    از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
    غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
    آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
    گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
    با فغان پسرم وا پسرم می آید
    باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
    ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
    کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
    یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
    مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای
    چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
    من تو را در همه کرب و بلا می بینم
    هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
    ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
    کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
    مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
    باید انگار تو را بین عبا بگذارم
    باید انگار تو را بین عبایم ببرم
    تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم…
    * جایی خواندم که روزی در کودکی شهزاده علی اکبر(ع) از پدر انگور خواستند و البته فصل این میوه نبود امام دست در ستون مسجد بردند، و با معجزه ای خوشه انگوری به فرزند خود دادند و فرمودند:خدا آن روز را نیاورد که تو از من چیزی بخواهی و من …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا