آسمانههمه

فرخنده زاد روز عباس علمدار و روز جانبازِ سرافراز

جلیل زارع|

… می خواست بر لبان عباس بوسه زند؛ آب را می گویم. لبان عباس، در تمنای آب، ترک برداشته بود. دستان عباس، فرات را لمس کرد. فرات، بر دستان عباس سلام داد و مشتی آب نثارش کرد. دستان عباس، بالا آمد؛ بالا و بالاتر. آب در رسیدن به لبان عباس، لحظه شماری می کرد. عباس، به یاد برادر افتاد؛ و لبان تشنه ی کودکان برادر.

abolfazl

آب بر آب ریخت تا در حسرت جرعه ای از خنکای خود تا قیام قیامت بماند؛ تا فرات شرمنده ی کویر لب های عباس شود؛ شرمنده ی قامت استوار استقامت و رشادت دستان عشق به ولایت.

و در جنگی نابرابر، دستان نخل های استوار جانبازی، به دستان علمدار دشت نینوا اقتدا کرد. و جانباز، نه به اختیار که به مشیت پروردگار، از مرز شهادت بازگشت تا تلخی ماندن در ولولای زمین و زمان را با حلاوت ادای تکلیف، تاب آورد؛ تا راه را به ما واماندگان طریق عشق و ایثار، نشان دهد که در چاه نیفتیم.

فرخنده زاد روز پیشگام ره عشق، اسوه ی وفا و ایثار، عباس علمدار و روز ایستاده ی بر ستیغ سترگ ایمان، جانباز سرافراز، مبارک باد.

7 دیدگاه

  1. از عشق بپرسید که با یار چه کردند
    با آن قد و بالای سپیدار چه کردند ؟

    از هرزه علفهای فراموش بپرسید
    با خاطره آن گل بی خار چه کردند؟

    از چاه بپرسید همان چاه مقدس
    با ماه همان ماه شب تار چه کردند

    ای کاش که از حنجره باد بپرسید
    با قاصدک سوخته، اشرار چه کردند

    اصلا بگذارید خود آب بگوید
    با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟

    اصلا بگذارید که خورشید بگوید
    خورشید بگو با سر سردار چه کردند؟

    در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل
    ای اشک به یاد آر ، به یاد آر ،چه کردند

    در طاقت من نیست که دیگر بنویسم
    با قافله و قافله سالار چه کردند

  2. با سلام ،همرمان با روز جانباز و ولادت با سعادت حضرت ابوالفضل در مراسم جشنی که به همین مناسبت برگزار شد از طرف کانون فرهنگی و هنری مسجد امام محمد تقی علیه السلام داریون از آقای رضا محمودی جانباز سر افراز سپاه اسلام که در عملیات کربلای پنج به افتخار جانبازی نائل شده است تجلیل بعمل آمد .

  3. سلام یوسف جان…

    ممنون و خسته نباشید.

    تجلیل از جانبازان عزیز، ارج نهادن به خون شهداست. جانبازان، آزادگان، ایثارگران، جاویدالاثرها و خانواده های معزز شهدا، وارثان خون شهدا و ادامه دهندگان راه آنان هستند.

    باقی بقایتان …

  4. کاش من هم شیمیایی می شدم
    در هوای تو هوایی می شدم
    کاش «موجی» می شدم بی ادعا
    غرق اوهام خدایی می شدم
    دیدگانم را به «ترکش» می زدم
    لایق این روشنایی می شدم
    می فتادم روی مین بی دست و پا
    عاشق بی دست و پایی می شدم
    می نهادم سر به پایت تا ابد
    مرده بودم مومیایی می شدم
    بین مرگ و زندگی پل می زدم
    باعث این آشنایی می شدم
    چون شهیدان در پگاهی دلنشین
    من فدایی من فدایی می شدم
    دل به دریای محبت می زدم
    قطره قطره کربلایی می شدم
    یاد آن روزی که در وادی عشق
    محو مردان خدایی می شدم

  5. جانباز، زخمی ترین غزل دیوان عشق است که در فضای ایثار منتشر می شود…
    ولادت حضرت ابالفضل العباس مبارک

پاسخ دادن به سروش لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا