دفترچه خاطرات

دفترچه خاطرات/چاه افراسیاب…

یوسف بذرافکن|

چاه مرحوم افراسیاب شرفی و براداران ایشان نزدیک ترین چاه به داریون بود .

همیشه سرچاه شلوغ بود . آب خنک ،گورا و فراوان با فشار ازلوله چاه آب بیرون می آمد . آب چاه به خاطر باراندگی فراوان آن سالها به راحتی با چشم دیده می شد .

چاه دهان گشاد بود واز راه یک تونل به چاه راه پیدا می کرد. سایه درختان در دو طرف جوی آب هر رهگذری را به سوی خودش جلب می کند ، فصل بهار و غروب ها که سایه درختان توت بلند تر می شد صدای دلنواز گنجشکان منظره ای بسیار بدیع را می آفرید .

زن ها با لباس های بلند و رنگارنگ دو طرف جوی آب می نشستند ولباس ها و حتی ظرف هایشان را می شستند . زمین های چاه دم روستا واقع شده بود و به مدد آب فراوان همیشه زیر کشت بود .

انواع محصول کشاورزی دراین زمین های مرغوب وحاصل خیز کشت می شد .از همه جالب و خاطر انگیز جالیز ها و سبزی کاری مرحوم « آبزرگ » بود . یادم نمی رود مرحوم « آبزرگ » پشت حیاط مرحوم نصرت اله شرفی زمین کوچکی را همه سال ها اجاره می کرد و در این قطعه زمین انواع سبزی ها را می کاشت .

سبزی خوردن ، سبزی خورش ، گوجه فرنگی ، بادمجان ، کلم ، فلفل ، خیازسبز همه را در این زمین و زمین مجاور آن می کاشت . یادم هست یک سال مرحوم علی محمد بذرافکن پدر حاج سیروس بذرافکن با مرحوم « آبزرگ » شریک شده بود و همه نوع سبزی و محصولات جالیزی کاشته بودند . مرحوم علی محمد سر زمین می ماند و مرحوم « آبزرگ » با گاری محصولات خود را در روستا جار می زد . آن وقت ها همه مردم سبزی تازه خود را از سر مزرعه مرحوم افراسیاب خریداری می کردند . مرحوم افراسیاب ، نصرت و ضیاء شرفی در سر چاه خود گندم ، سیب زمینی ، خیار سبز و دیگر محصولات را می کاشتند. خداوند همه در گذشتگان را رحمت کند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا