فرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون/قسمت اول: موقعیت جغرافیایی

به کوشش: جلیل زارع

اکنون در تقسیمات کشوری یکی از شهرهای کوچک شهرستان شیراز است. اما در دوره ی مورد بحث ما که تقریبا از آغاز شکل گیری تا آغاز انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ را در بر می گیرد روستای کوچکی بوده است که به واسطه ی حاصل خیزی خاک و فراوانی آب، تنوع گونه های گیاهی و جانوری و قرار گرفتن بر سر راه شیراز- کرمان مورد توجه مالکان و حاکمان بوده است.

شرایط اقلیمی
میزان متوسط بارندگی در زمان مطالعه حدود ۴۰۰ میلی متر است با آب و هوایی معتدل که تفاوت چندانی با آب و هوای شیراز نداشته است.

نام مکان های اطراف داریون
سُقلات: سه قلات. کوهی با سه قله که دومین کوه بزرگ نزدیک داریون است و در سمت جنوب شرقی واقع شده است.

گوش گرگی: بخشی از دومین کوه جنوب داریون

چشمه کوکی: چشمه کبکی. چشمه ی کوچکی در نزدیکی شاهزاده ابراهیم ( حرم مطهر امامزاده ابراهیم ) در سمت جنوب شرقی

تُل خِدری: تپه ی کوچکی بوده است در سمت غرب که به علت خاک کردن فردی به نام ” خِدر ” در آن، به این نام موسوم شده است. خدر یکی از اهالی بوده است که در حمله ی عشایر راهزن در سال های موسوم به سال های نهضتی با تیر آن ها کشته شده بود و از آن جا که به علت احتمال حمله مجدد راهزنان مجبور بوده اند زود او را به خاک بسپارند و برگردند فرصت خاک سپاری وی در قبرستان نداشته اند. بنابراین او را در این تپه خاک می کنند. شاید به خاطر اعتقاد به ناحق کشته شدن وی و دفن او در این جا بوده است که با یک باور خرافی اندکی قداست پیدا کرده بود و اگر اسبی دل درد می گرفت آن را دور این تپه می گرداندند تا خوب شود. این تپه بعدها کاملا با خاک یکسان شد و اکنون دیگر هیچ اثری از آن نیست.

سنگ شیری: تخته سنگ بزرگی شبیه شیر در انتهای کوه گدوان

تُل جدی: تپه ی نسبتا بزرگی در سمت غرب که به تدریج برای خانه سازی مورد استفاده قرار گرفت و باقی مانده ی آن برای کشاورزی با خاک یکسان شد.

تُل ریگی: تپه ی ریگی کوچکی در سمت شمال غربی

تُل های کارُمسرا: چند تپه ی کوچک در غرب داریون که بازمانده ی آثار کاروان سراهای قدیمی بووده است و اکنون دیگر وجود ندارد.

لَه فراخ: اسم مکانی است در اولین کوه جنوب داریون ( گشادگی بین دو قسمت کوه را ” لَه ” می گویند. )

راه شهری: راه بزرگ و گسترده ای بوده است در شمال داریون. این راه در حقیقت بزرگ ترین راه ارتباطی شیراز به کرمان بوده است. بخش های وسیعی از این راه با از رونق افتادن آن، جزو زمین های کشاورزی شد و اکنون تنها باریکه ای از آن باقی است.

تُنب نقاره: بخش کوچکی از کوه گدوان است که اندکی از آن جدا مانده است. این پاره کوه در قسمت شمال داریون واقع شده است.

قلعه ی کاظم آباد: قلعه ای در شمال شرقی داریون. حدود ۱۵۰ سال پیش فردی به نام حاج کاظم، کدخدای روستای دودج زمین هایی را در ضلع شمال شرقی داریون می خرد و در آن جا قلعه ای بنا می کند که به نام خود او قلعه ی کاظم آباد نام می گیرد. چند خانوار دیگر نیز که برای او کار می کرده اند در آن جا ساکن می شوند. پس از مرگ وی فرزندانش سر به شرارت می گذارند و باعث آزار و اذیت مردم اطراف می شوند. این امر سبب نارضایتی و شکایت مردم به قوام السلطنه و اعدام آن ها می شود. قلعه ی کاظم آباد نیز کم کم جایگاه خود را از دست می دهد. با پیش آمدن لایحه ی تقسیم اراضی و ترس مالکان به از دست دادن زمین های خود و عدم رعیت پذیری آن ها و به تبع آن، روی آوردن برزگران و کشاورزان به داریون، قلعه ی کاظم آباد به کلی رونق خود را از دست می دهد و متروکه می شود. خرابه های این قلعه هنوز پا برجاست.

ادامه دارد ( قسمت بعد، جغرافیای تاریخی داریون )…

برگرفته از: فرهنگ مردم داریون، نگارش و پزوهش جلال بذرافکن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا