اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون/قسمت بیست و یکم: ادامه کسب و کار مردم داریون: برداشت و برآورد محصول

شاید دلنشین ترین مرحله ی کشاورزی زمان کشیدن گندم با ترازوی بزرگ دستی است که “قپان” نام داشت و هر بار 5 من گندم می کشید.

به کوشش: جلیل زارع

برداشت محصول
برداشت تمام محصولات کشاورزی با وسایل کار ابتدایی که در بخش ابزار کار توضیح داده شد صورت می گرفت.
در ترتیب قرار گرفتن گاوها برای هر نوع خرمن کوبی به قدرت بدنی آن ها نیز توجه می شد. طوری که گاوهای جوان تر و قدرتمندتر در کنار دایره ی چرخش و به اصطلاح در “تی پرّه” قرار می گرفتند و “گاو تی پرّه” نامیده می شدند. حرکت گاوهای پیرتر نزدیک به مرکز دایره بود تا مسیر کوتاه تری طی کنند.
هنگام برداشت محصول گندم نوعی رقابت در میان بود و هر برزگری سعی می کرد پا به پای دیگری و همزمان با او گندم خود را درو کند. در غیر این صورت به اصطلاح “برون(1) روی او می افتاد” یعنی آخرین نفری شده بود که گندم خود را درو کرده بود. این امر را بدشگون می دانستند و برای پیش گیری از آن، از یکدیگر به ویژه نزدیکان کمک می گرفتند.
پس از درو، نوبت “رُهن کشی” بود. به کمک رُهن که قبلا به آن اشاره شد تمام خوشه های گندم را در یک جا خرمن می کردند و کار خرمن کوبی با گاو آغاز می شد.
هنگام حرکت دادن مال ها که خود نیز با آن ها در حرکت بودند، همگی به آواز می خواندند:
هَلِی(2) خوبُم، هَلِی مالُم هلی هُو / بگرد تا بگردیم دور خرمن نو
هلی مال گلم، هلی هلی هُو / هلی جون دلم، هلی هلی هو
پس از قُبّه شدن گندم، نوبت کشیدن خرمن با سنگ و ترازو و مشخص کردن سهم ارباب و رعیت بود که با آداب خاص آن صورت می گرفت.

برآورد محصول
شاید دلنشین ترین مرحله ی کشاورزی زمان کشیدن گندم با ترازوی بزرگ دستی است که “قپان” نام داشت و هر بار 5 من گندم می کشید. یک سر این ترازو ثابت بود و سر دیگر آن جدا می شد. واحد وزن “مَن” بود. هر من کمی بیش از 3 کیلو بود و به آن “منِ معدلی(3)” می گفتند. در این واحد هر 10 کیلو 3 من حساب می شد.
ابتدا برابر با وزنه ی فلزی 2.5 منی یک پیمانه گندم می کشیدند. سپس آن را کنار وزنه ی اصلی قرار می دادند تا یک وزنه ی 5 منی به دست آید. آن گاه با یاد خدای منّان و ذکر پیامبر(ص) و چهارده معصوم(ع) کار کشیدن گندم آغاز می شد. چنانچه گندم برای فروش به کسی کشیده می شد با هر بار خالی شدن کفه ی ترازو برای اطمینان از کم نبودن گندم فروخته شده با دست مقدار دیگری گندم روی آن می ریختند تا “مشغول ذمه” نشده باشند. یعنی زیر دین دیگری نرفته باشند.
هر سنگ، ذکر مخصوص به خود را داشت. جز برخی عددها مانند 13 که نحس بود. به جای هشت، هست می گفتند و ریشه ی آن به این مطلب برمی گردد که هر کس مقدار محصول را به گمان خود تخمین می زد. مثلا یکی می گفت: «700 من هست.» دیگری می گفت: «1000 من.» از این رو به خاطر تناسب این عددها با “هست” برای این که به تخمین ها پایان دهند و نیز ضمن سپاسگزاری از روزی دهنده به گونه ای طلب برکت کنند وقتی به سنگ هشتمین می رسیدند می گفتند: «هست به امید خدا.» در واقع با امید به خدا، نیت وزن بیش تر می کردند.
به جای رقم یکان اعداد 11 و 21 و مانند آن “افزون” به کار می رفت. چنان که گفته می شد: «افزون ده.» یعنی 11. در شمارش عددهای 12 تا 19 ابتدا رقم یکان را می گفتند. بعد دهگان را. ضمنا هر جا در اعداد دو یا سه رقمی به 8 می رسیدند به جای آن از فعل “هست” استفاده می کردند. همچنین در اعداد 19 و 29 و 39 و … بعد از نُه، به علت نامعلومی “دو” نیز به کار می رفت. مثلا گفته می شد: «نُه دو بیس» به معنای 29. وقتی شمارش به 50 می رسید به جای 50، لفظ “مَر” به کار می بردند. نیز خلیفه ی سوم را همراه با آن لعنت می کردند. زیرا معتقد به غصب خلافت حضرت علی(ع) توسط او بودند.
کار کشیدن و شمردن ادامه می یافت تا به 250 مَن می رسیدند. باز از عدد اول آغاز می کردند تا به اصطلاح “برکت” شود. یعنی تمام گردد. بنابراین شمارش سنگ ها – با تفاوت های جزئی آن – از این قرار بود(4):
« بسم الله الرحمن الرحیم. سنگ اول، اول خدا / سنگ دوم، دو نباشد بی همتا ( دو نباشد خدا ) / سه، سبب ساز خدا ( الله، محمد و علی ) / سنگ چهار، چاره ساز خدا ( چاره ساز خدای بی منت ) / سنگ پنجم، پنج تن آل عبا ( بر پنج تن آل عبا صلوات ) / سنگ شش، شیشن شیش ( شش گوشه ی قبر سیدالشهدا را صلوات ) / سنگ هفتم، هفتی هفت ( شیطان رفت ) / هست ( هستی ) به امیّد خدا / سنگ نهم، نور محمد صلوات / افزون ده / دو و ده ( دوازده امام را صلوات ) / سه و ده / چاردهمین ( چارده معصوم را صلوات ) پنج و ده / شش و ده / هفت و ده / هست و ده / نه و دو دهی / شد بیس ( بیست ) لعنت بر ابلیس / افزون بیس / دو و بیس / سه و بیس / چهار و بیس / پنج و بیس / شش و بیس / هفت و بیس / هست و بیس / نه و دو بیس / سنگ شد سی / افزون سی … سنگ شد چِل / … نه و دو چل / سنگ شد مَر لعنت به … (5) / … سنگ شد یک صد / …

به منظور نگهداری گندم برای مدت نسبتا طولانی در خانه ها سیلو مانند کوچکی در دو نوع مختلف درست می کردند. نوع اول که عنوان ” گوزّه ” بدان داده بودند گنجایش بیش تری داشت و به اندازه ی مصرف یک سال یک خانواده به علاوه ی مقداری که جهت معامله ی پایاپای لازم بود گندم در خود جای می داد. از این گونه انبارها کسانی که گندم بیش تری داشتند استفاده می کردند. برای درست کردن آن ابتدا در هوای آزاد با شُل(6) و کاه صفحه ای دایره ای شکل و ضخیم درست می کردند. سپس سه، پایه روی آن می ساختند. وقتی خشک می شد آن را برمی گرداندند تا پایه ها روی زمین قرار گیرد. آن گاه بخشی از دیوار گِلی آن را بالا می آوردند. دریچه ای نیز در پایین آن تعبیه می کردند که برای برداشت گندم مشکلی نداشته باشند. باز منتظر خشک شدن آن می شدند. پس از اطمینان از کاملا خشک شدن قسمت های ساخته شده، آن را با کمک چند نفر دیگر به درون اتاق انباری می بردند و در جایی که قرار بود ثابت بماند قرار می دادند و بقیه ی دیوار را تا ارتفاع دو متری به تدریج بالا می بردند. این کار چندین روز طول می کشید. زیرا هر روز مقدار کمی از آن را درست می کردند و فرصت می دادند تا خشک شود. پس از این که کاملا خشک می شد گندم ها را در آن می ریختند و سر آن را می بستند. هر وقت نیاز به برداشت گندم می شد دریچه ی پایین را باز می کردند و پس از برداشت گندم مورد نیاز باز آن را می بستند. گاهی برای نگهداری آرد نیز از آن استفاده می شد.
نوع دوم، که بدان ” کتّه ” می گفتند، در همان اتاق نشیمن ساخته می شد. از آن جا که قطر دیوارها بیش از 50 سانتی متر بود، به راحتی می شد بین دو جرز تیغه ی باریکی برآورد و جلو آن نیز با باریکه خشت تیغه ی دیگری ساخت و محفظه ای کمد مانند ساخت. یک دریچه نیز در پایین آن می ساختند که با مقداری پارچه یا کیسه گرفته می شد. گندم را از بالا در آن می ریختند و هنگام نیاز از دریچه ی پایین برمی داشتند.
بخش کوچکی از محصول به درویشان و سیدها اختصاص داشت. آن ها وقت خرمن کوبی در حالی که اشعاری در ستایش پیشوایان دینی به ویژه حضرت علی(ع) می خواندند، از زمینی به زمین دیگر می رفتند تا کیسه هایشان پر شود. کشاورزان نیز مخصوصا در سال هایی که برداشت خوبی داشتند با رضایت خاطر به آن ها بخشش می کردند و این کار را مایه ی برکت یافتن آب و زمین و محصول خود می دانستند.

پانوشت:
1 – بریدن و درو کردن
2 – لگد کردن
3 – منسوب به معدل السلطنه
4 – تفاوت های دو نقل قول در پرانتز بیان شده. به نقل از حاج یوسف کشاورز و آقای محمدعلی امیدی.
5 – نقل قول به معنی تایید اعتقاد نیست.
6 – گِل

*برگرفته از کتاب ” فرهنگ مردم داریون “، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن

ادامه دارد … ( قسمت بعد: ادامه ی کسب و کار مردم داریون | تقسیم محصول

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا