اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون / قسمت پنجاه و دوم: ادامه باورهای عامیانه

اگر مهمان زیاد می نشست و بلند نمی شد در کفش او نمک می ریختند تا زودتر بلند شود. در خانه ی دیگری نباید ناخن گرفت. ناخن گرفتن را در جایی که قالی بافی می شد سبب تعطیل کار می دانستند و از آن نهی می کردند.

به کوشش: جلیل زارع
شب
شب نباید پتک زد. شب نباید ناخن گرفت. شب نباید سنگ به خاکستر انداخت. شب نباید سنگ، یا آب داغ بر زمین ریخت. شب عید نوروز نباید سر خروس برید و گرنه صاحب خانه خواهد مرد.
شیطانی
شیطانی هر چیز را باید “در کرد”1. اعتقادی بود در مورد اولین استفاده از هر چیز و بر این باور بودند که شیطان ممکن است درصدد خراب کاری باشد. از این رو بار اول با احتیاط از آن استفاده می کردند. مثلا چنانچه تابی بسته می شد، ابتدا یکی که بزرگ تر بود در آن می نشست، سپس دیگران از آن استفاده می کردند.
صلوات
برای پیدا کردن چیز گمشده باید صلوات فرستاد تا پیدا شود.
عطسه
عطسه را که مجازا به آن “صبر” نیز می گفتند، شاهد خدا بر راستی گفته و ادعای خود می دانستند و چنانچه هنگام سخن گفتن از چیزی کسی عطسه می کرد، می گفتند “این هم شاهد خدا”. عطسه کردن را هنگام رفتن کسی، به فال بد می گرفتند و می گفتند “صبر آمد” و باید کمی صبر کرد. اگر کسی عطسه می کرد به او می گفتند: “پیر شی” یا “عافیت باشه”. نیز این اعتقاد وجود داشت که پس از آن باید صلوات فرستاد.
قالی بافی
برای آن که کار بافتن قالی با جدیت بیش تری پیش برود پس از دار کردن قالی و انجام مراحل مقدماتی یک شلوار مردانه روی آن می انداختند تا کار با مردانگی دنبال شود. اگر به دلایل گوناگون مجبور به بلند شدن از روی قالی می شدند، کمی از “بند تنبان” خود را می بریدند و به ریشه ی قالی گره می زدند و می گفتند: «تا مثل بند تومون گریخته نباشم”. چنانچه زنی نظر تنگ یا کسی که به اصطلاح “پایش سنگین بود” پای قالی می آمد بعد از رفتن او پشت پایش روی زمین دو خط ضربدر مانند می کشیدند و می گفتند: «جِی پاش بُریدُم” به این نیت که سنگینی پای او را باطل کنند.
قند
افتادن قند در چای نشانه ی آمدن مهمان است.
کبدِره
پس از کبدره ای (خمیازه) که با کش و قوس دادن بدن همراه است باید با مشت به سینه خود زد تا اثر خستگی به دیگران نرسد.
کفش
قرار گرفتن کفش روی کفش، نشانه ی آن است که راهی پیش روست. اگر کفش یا کفشک2 عقب و جلو باشد راهی پیش روست. اگر نوک کفش یا مَلِکی3 رو به شخص باشد کسی به او گیر خواهد داد.
کهکشان
کهکشان را راهی می دانستند که در آن بره ها برای قربانی به مکه می روند. به همین خاطر خاک آلود است.
کودک
هنگام ورود پدر از محل کار به خانه چنانچه بچه کوچکی در خانه بود از خانه بیرون می بردند، بعد که پدر می نشست بچه را می آوردند تا خستگی پدر به بچه نرسد.
برای آن که کودک زمین نخورد کف دست و پای او را حنا می گذاشتند. برای چشم نخوردن بچه، زاغ و نمک دور سر او می چرخاندند. اگر بچه ای پس از دیدار کولی بمیرد به علت خرمهره های زرد رنگ زن کولی است و به اصطلاح می گفتند “بچه مارِی”4 شده است.
ماه گرفتگی
هنگام ماه گرفتگی “دَلی”5 می زدند. یعنی با چوب بر قوطی می زدند تا اژدهایی که ماه را گرفته رها کند. بعضی نیز اذان می گفتند.
مشتری
به خوب یا بد دست اولین مشتری اعتقاد داشتند. به گونه ای که اگر خوب یا بد بودن دست او برایشان ثابت شده بود سعی می کردند او را ترغیب به خرید کنند یا از فروختن جنس به او در اول صبح خودداری می نمودند.
مرده
پشت سر مرده نباید حرف زد. معتقد بودند کسی که مُرد باید به نوعی احترام با او برخورد کرد و حتا اگر انسان بدی بوده است، نباید از او بد گفت و باید حساب او را به کرام الکاتبین سپرد. خاک مرده سرد است و اگر کمی از آن را به خورد ماتم زده ای بدهند که زیاد بی تابی می کند او آرام می گیرد و غصه ی خود را فراموش می کند. اگر زن حامله، مرده ببیند چشم بچه اش شور می شود. یعنی بچه ای که می آورد ممکن است دیگران را مورد چشم زخم قرار دهد.
مسافر
برای آگاهی یافتن از آمدن یا نیامدن مسافر یا کسی که برای کاری مدتی از خانه دور بود دو گلوله سیاه و سفید نخ قالی به دست کودکی می دادند و او را رو به راه وامی داشتند و از او می خواستند که یکی از گلوله ها را پرتاب کند. اگر نخ سفید را می انداخت به فال نیک می گرفتند و معتقد بودند که او به زودی برمی گردد و اگر گلوله سیاه را پرتاب می کرد نشانه نیامدن او بود.
مغز گوسفند
خوردن مغز سر گوسفند باعث لک آوردن صورت می شود؛ از این رو دختران را از خوردن آن بازمی داشتند.
مهر گیاه
مهر گیاه می تواند باعث زیادتر شدن مهر شوهر به همسر خود شود. از این رو اگر مرد به زن خود ابراز علاقه نمی کرد مقداری از این دارو را از عطاری می گرفتند و به گونه ای به خورد او می دادند تا مهرش زیاد شود.
مو
پسر بچه ای که دو رستنگاه مو در فرق سر داشته باشد دو زنی می شود.
مهمان
اگر مهمان زیاد می نشست و بلند نمی شد در کفش او نمک می ریختند تا زودتر بلند شود.
در خانه ی دیگری نباید ناخن گرفت. ناخن گرفتن را در جایی که قالی بافی می شد سبب تعطیل کار می دانستند و از آن نهی می کردند.
نان

اگر موقع نان پختن، نان به تیر نان پزی بچسبد، نشانه ی آن است که کسی گرسنه است. با پایان یافتن کار پختن نان، تیر نان پزی را می بوسیدند و می گفتند: «برکت مرتضی علی.» بریدن نان و پرت کردن آن را کفران می دانستند.
نظر داشتن
چنانچه چشم کسی دنبال چیزی باشد برای آن چیز یا صاحبش اتفاق ناخوشایندی خواهد افتاد.
نمک
نمک گیر شدن و احترام به نان و نمک از دیگر باورهای عامیانه بود.
نَه آوردن
“نَه آوردن” در کار، آمد – نیامد دارد. اگر قرار بود کاری صورت گیرد و کسی مخالفت می کرد و به اصطلاح “نَه” می آورد، از انجام آن کار اکراه داشتند و ای بسا با ناراحتی از آن منصرف می شدند.
وقت
برای هر کاری به خوب یا بد بودن ساعت و زمان آن توجه می کردند. برای این کار نزد میرزا می رفتند و از او نظر می خواستند. او نیز با استفاده از کتاب هایی که در اختیار داشت خوب یا بد بودن وقت را مشخص می کرد.
هوا
هوای بارانی – آفتابی بهار را زمان زاییدن گرگ می دانستند. هوای گرم و ابری اواخر بهار را “میوه رسون” می گفتند. یعنی هوایی است که در آن میوه ها می رسند.
• پانوشت:
1- در کردن: بیرون کردن
2- دمپایی
3- گیوه مانندی که با نخ پنبه بافته می شود.
4- مهره ای. نوعی بیماری
5- Dalli
• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … ( قسمت بعد: دعا و استخاره در باور عامیانه مردم داریون)

امتیاز کاربران: 0.1 ( 1 رای)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا