اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون / قسمت یکصد و شانزدهم: ادامه واژه نامه کلمات و اصطلاحات داریونی

بیتِل: جوانی که شلوار پاچه گشاد می پوشد و موی بلند می گذارد. واژه ی خارجی است به همان مفهوم آن

به کوشش: جلیل زارع

• ادامه ی حرف “ب”
بَ زَ: بهتر از، به از
بِز: زنبور
بُزمُک: نوعی مارمولک
بَش: جو یا گندم دیم. بش کاری: کشت غلات به شیوه ی دیم.
بُشمه: بُرج، آب چک مانندی از نی و خار و چوب بالای دیوار
بَشن: بدن و سلول های آن
بَشیر: واحد مساحت. چند تخته از زمین کشاورزی (از اصطلاحات کشاورزی)
بَقاده: به قاعده. قابل قبول
بُقُلّری: بیخ گلو
بَل: صفتی برای گوش. گوش پهن و بزرگ
بَلگ: برگ
بُلازه: زبانه ی آتش. گرفته شده از واژه ی انگلیسی Bolaza به همین معنا
بَلال بریز: برشته، نیم سوخته
بَل دادن: (با صدای کشیده ی -َ) کش آوردن خمیر و مناسب بودن برای پخت
بِهل و بوشو: هرج و مرج. شلوغی زیاد که کسی به کسی نیست. به انسان بی نظم و نامرتب نیز گفته می شود.
بُلنگ: خیارسبز
بِلِه: مخفف بِهِل: بگذار
بُلیتی: بُلیت: کسی که آداب را رعایت نکند. بی نزاکت
بُلیو: پوشش حصیری سقف از جنس برگ نی
بند: طناب. بند غلتکی: طناب کُلُفت. بدان سبب به آن بند غلطکی می گفتند که غلطک چرخ های بزرگ چاه های کشاورزی با آن می چرخید.
بُنوش: مخفف بنفش. رنگ قهوه ای تیره در قالی بافی
بَنوم: (با صدای کشیده ی اول) بدنام
بُوا: بابا، پدر
بُوار: باور
بُواکه: پرنده ی نر به ویژه گنجشک
بُوچَه: واحد جمع آوری گندم و جو و مانند آن ها، بزرگ تر از قُوده و کوچک تر از پِر
بوخُشَک: عود
بوسار: بویی که ظروف پس از شسته شدن دارند و با آفتاب از بین می روند.
بوشوروبوپوش: نوعی پارچه ی نازک نخی که پس از شستن زود خشک می شود.
بودون باش: مطمئن باش. داننده باش. یقین داشته باش.
بون: بام
بون قَلتون: غلطک. بدان علت که تنها کاربرد غلطک های دستی کوبیدن خاک پشت بام بوده است.
بولوک: منطقه. از ریشه ی انگلیسی bloc
بوهور: ساده، خام، بی دست و پا
بِهل کردن: رها کردن. به حال خود گذاشتن
بی بی: مادربزرگ
بیتِل: جوانی که شلوار پاچه گشاد می پوشد و موی بلند می گذارد. واژه ی خارجی است به همان مفهوم آن
بی هُرس و پُرس: سرزده. بدون سوال و جواب
بیزّه: الک. وسیله ی بیختن
بی سی کردن: فرستادن
بی قضا: دور از بلا
بی وجه: ضایع و به درد نخور. هر چیز که شکل اصلی خود را از دست داده باشد.
بید: بود
بِیدَه: غریبه
بیف: 1- موی درهم 2- بوف: جُغد
بیلَه: طایفه. گروه
بیم: تیرآهن. شاید با معنای اصلی بیم که ترس است ارتباط داشته باشد.
بِین: نی بلند. به نیزار نیز گفته می شود.
بِینَتی کردن: سراغ کسی گرفتن، مواظبت کردن گهگاه و سرزدن به کسی یا چیزی که نیازمند مراقبت باشد.
بیه نه: مگر نه؟
بیَه: بگیر، بفرما
بِیه؟: مگر؟

• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی واژه نامه ی کلمات و اصطلاحات داریونی)

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا