آسمانههمه

روز مبعث، روز رویش اندیشه ناب…

روز مبعث، روز رویش اندیشه ناب، روز مهر و آیینه و مهتاب

بَلَغَ العُلی بِکمالِهِ
کَشَفَ الدُّجی بِجمالِهِ

حَسُنتْ جَمیعُ خِصالِهِ
صلّوا علیه و آله

آبشار نور، جاری بود. آسمان پولک های زیبایش را به رخ تماشاگران می کشید و ماه بر چشم نظارگران جمالش رنگ نقره می پاشید.

سایت داریون نما

عطر شفابخش بهار در فضا می پیچید و امید زندگی در جان موجودات جهان می جوشید. در آسمان نیلگون مکّه، دمادم ستاره می شکفت. آن شب نبض کائنات از انتظاری مقدّس، می تپید. روح خسته و فرسوده عالم، انتظار پیشوایی را می کشید. سخن از ترسیم سیمای آفتاب بود و صورتگرْ، کردگار جهان.

در آن شب، باغبان آفرینش، بهترین گل هستی را برگزید تا دنیا را سرمست عطر جانبخش آن سازد. بعد از آن بارانی از طراوت بارید و خاک بوی افلاک گرفت. دل ها وسعت یافت و چشم ها چشمه سار سرور شد و عشق و ایمان شفاف تر شد.

روز مبعث، روز رویش اندیشه ناب، روز مهر و آیینه و مهتاب، را بر همه شیفتگان آفتاب، شادباش می گوییم.

منبع :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه

2 دیدگاه

  1. عید سعید مبعث بر داریون نمایی های عزیز مبارک باد …

    و این هم قسمتی از شعر زیبای ” مهدی سهیلی ” تقدیم به شما :

    زمین و آسمان ” مکه ” آن شب نورباران بود
    و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید –
    امید زندگی در جان موجودات می جوشید –
    هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

    شبی مرموز و رویایی –
    به شهر ” مکه ” مهد پاک جانان دختر مهتاب می خندید
    شبانگه ساحت ” ام القری ” در خواب می خندید

    ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی –
    دمادم بس ستاره می شکفت و آسمان پولک نشان می شد

    صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ –
    به سوی کهکشان می شد.

  2. – « بخوان! »

    محمد(ص)، در هراسى و هم آلود به اطراف نگریست .
    صدا دوباره گفت:” بخوان! ”

    این بار محمد با بیم و تردید گفت:« من خواندن نمى‌دانم . »

    صدا گفت :« بخوان به نام پروردگارت که آدمى را از لخته خونى آفرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است، هم او که با قلم آموخت ، و به آدمى آنچه را که نمى دانست بیاموخت… »

    و او هر چه را که فرشته وحى فرو خوانده بود باز خواند.…

    عید مبعث مبارک باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا