ديدگاه

به بهانه گسترش پدیده مهاجرت در میان جوانان داریونی/به دنبال خوشبختی…؟!

این روزها خروج از کشور و سکونت در یک کشور خارجی برای خیلی ها یک آرزو شده است و شاید آرزویی دست نیافتنی!
بیشتر افرادی که سرزمین خود را ترک می کنند و جایی دیگر را برای زیستن بر می گزینند و البته در این راه سختی های زیادی را نیز متحمل می شوند، اغلب با یک هدف به دنبال این آرزوی پرمشقت می روند: “زندگی بهتر”.
مهاجرت پدیده ای جهانی است و بسیاری از کشورها به طور مستقیم و غیر مستقیم با آن دست و پنجه نرم می کنند. برخی کشورها مبداء مهاجرت اند، برخی مقصد و برخی هر دو.
 
برای بسیاری از مهاجرین ایرانی معنای زندگی بهتر در “رفاه اقتصادی” خلاصه می شود، چیزی که آنان می گویند در غرب هست و در ایران نیست.

بنا بر گزارش کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد، آمار ایرانیان پناهجو در کشورهای اتحادیه اروپا در سال 2004، 8800 نفر و در سال 2005، 7720 نفر بوده است.
این جمله را “میثم” 26 ساله می گوید، که فوق دیپلم برق دارد و به دنبال راهی ارزان است تا بتواند از ایران خارج شود. او که اطلاعات زیادی در مورد مسائل مربوط به مهاجرت و پناهندگی در نقاط مختلف دنیا دارد و می تواند مانند یک وکیل شما را راهنمایی کند، آخرین بار تلاش کرده است از طریق ویزای تحصیلی از ایران خارج شود. اما در این راه موفق نبوده است.
او می گوید: ” هزینه تحصیل در دانشگاه قبرس بسیار بالا بود، به همین دلیل از رفتن منصرف شدم.” با این حال او قصد دارد این بار با مراجعه به یکی از قاچاقچی ها، راه دیگری را برای رسیدن به آن سوی آبها تجربه کند.
او در توضیح علل خروجش از ایران مسائل زیادی را عنوان می کند، ا مسایلی مانند شرایط نامناسب اقتصادی.
بسیاری از کسانی که قصد مهاجرت به یک کشور غربی را دارند، برای تحقق این امر به قاچاقچی متوسل می شوند. این افراد پس از رسیدن به مقصد مورد نظردر زمره ی پناهجویان قرار می گیرند .
هم اکنون افراد زیادی هستند که با عنوان قاچاقچیان انسان، کار انتقال مسافران را به نقاط مختلف دنیا بر عهده دارند. افرادی که نرخشان برمبنای چگونگی کارشان تغییر می کند. برخی از قاچاقچیان مسافران را به صورت تضمینی به مقصد مورد نظرشان می رسانند. این افراد که اغلب مسیرهای مشخصی را برای انتقال مسافر دنبال می کنند بین 25 تا 35 میلیون تومان از مسافرانشان دریافت می کنند و در صورت عدم موفقیت در کارشان، مبلغ گرفته شده را به مسافر باز می گردانند.
“مهدی” 28 ساله که به دلیل داشتن پاسپورت جعلی به ایران دپورت شده است، این روزها با مراجعه ی مکرر به اداره ی گذرنامه سعی دارد تا هر چه زودتر پاسپورتش را دریافت کند. مسافرانی که به این دلیل به ایران دپورت می شوند، می بایست حداقل 6 ماه انتظار بکشند تا مجددا پاسپورتهایشان را دریافت کرده و بتوانند از ایران خارج شوند.
مهدی در تشریح علت دپورتش، می گوید: ” در ویتنام، زمانی که قصد داشتم با یک پاسپورت جعلی به آلمان بروم بازداشت و به ایران بازگردانده شدم.”
زندگی “امید” نیز این چنین است. امید 23 ساله است و دیپلم دارد. او به همراه مادر و برادرش راهی شده بود. مادر توانست به مقصد برسد، اما دو برادر تاکنون 2 بار گرفتار پلیس شده اند و بار آخر پاسپورت امید ضبط شده است.
مسیرهای انتقال مسافر که پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر و به بهانه مبارزه با تروریسم بیش از گذشته تحت کنترل است، بیشتر از قاره ی آسیا و آفریقا می گذرد. مسافران ابتدا از ایران به یکی از کشورهای شرق آسیا برده شده و از آنجا راهی اروپا، آمریکا یا کانادا می شوند. در این میان شانس مسافران زن برای رسیدن به مقصد بیش از مردان است.
آمار سازمان دیده بان حقوق بشر نشان می‌دهد از سه دهه ی پیش‌، بالاترین آمار مهاجرت متعلق به زنان مهاجر است، به طوری که حدود 200 میلیون زن و دختر جوان طی 3 دهه ی اخیر دست به مهاجرت زده‌اند؛ این آمار تا قبل از این تاریخ، کمتر از نصف رقم فوق بوده است.
“مونا” دانشجوی سال آخر رشته ادبیات، که سال گذشته در اولین تلاشش برای رفتن به کانادا موفق بوده و اکنون حدود 1 سال است در این کشور زندگی می کند، یکی از دخترانی است که با پرداخت 25 میلیون تومان به یک قاچاقچی توانسته است در کمتر از یک ماه خود را به خاک کانادا برساند. او اینک به عنوان پناهنده منتظر زمان تشکیل دادگاه است و از شرایط جدید زندگی خود کاملا راضی است.
البته همه ی متقاضیان اقامت در کشورهای غربی راههای غیرقانونی را برای این کار انتخاب نمی کنند. هم اکنون بسیاری از افراد که عمدتا طبقه ی مرفه جامعه را تشکیل می دهند، با فروش کلیه ی اموال خود، با استفاده از قوانین مربوط به مهاجرت قصد اقامت در کشورهایی چون کانادا، آمریکا و استرالیا را دارند.
به هر حال خیلی از جوانان باید بدانند آن طرف مرزها آنگونه هم که می گویند بهشت نیست و آنها نباید آنجا را کعبه آمال خود کنند.

مهاجرت به خارج از کشور ارزش این را ندارد که مثلا جوانی به خاطر مخالفت خانواده اش برای رفتن به خارج دست به خودکشی بزند و خانواده ای را داغدار کند. کاش بعضی جوانان ما این مسایل را بدانند.

 

1 دیدگاه

  1. کاش به اتفاق بسیار دردناکی که سال گذشته برای جمعی از همشهریان عزیزمان هم افتاد اشاره می کردید. در آن سانحه جمع زیادی از مردم منطقه داغدار شدند.
    انشاالله که با انتخاب مسیر درستی جوانان همشهریمان بتوانند به زندگی و اهداف مورد نظرشان برسند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا