اخبارفرهنگ مردم داریونهمه

فرهنگ مردم داریون/ قسمت یک صد و سی و هفتم: ادامه واژه نامه کلمات و اصطلاحات داریونی

قسمت یک صد و سی و هفتم فرهنگ مردم داریون را بخوانید.

به کوشش: جلیل زارع

• ادامه ی حرف “گ”
گُهر و گِشت: باز ایستادن موقتی باران
گُه گوگولَه کن: خزوک، خبزدو، سرگین گردانک
گُو اومدَن: آماده شدن زمین برای کشت
گُودَه: چاله ای که برای کاشت درخت یا هر منظور دیگر کنده باشند.
گورودون: خاندان
گورموک گورموکی: بسته شدن مایعات به صورت گلوله های ریز
گُورُو: گاورو، مسیری که گاو یا اسب به هنگام بالاکشیدن آب از چاه می پیمود. به کار آب کشیدن با گاو به این شیوه نیز اطلاق می شود.
گوزَک: غوزک پا
گوزَّه: سیلو مانندی که برای نگهداری گندم در خانه درست می کردند.
گوگ: استخوانی که ران را به لگن متصل می کند.
گولوپ: لامپ
گولوپ کِردن: باد کردن لپ
گولور: نخ های روی هم پیچیده و گلوله شده در قالی بافی
گولی: گلو
گولی مولی: گلوله ای شکل
گِوِنَه: آسیاب شده، بلغور
گیرَه: سبد مانندی بافته شده از چوب های باریک جرگه یا بادام کوهی
گیس: گیسو
گِیش: باز آوردن علوفه در دهان و جویدن آن توسط حیوانات
• حرف “ل”
لاپُرت: گزارش، همان راپُرت انگلیسی است.
لا پَست کِردن: کوتاه آمدن
لاتور: لاغر
لاختن: باختن
لار: 1- مردار. بوی لار: بوی مردار 2- جسم، بدن
لارو لور: اولاد و نوادگان
لارو مُردار: تلفات زیاد
لاسیدَه: پژمرده
لاگرفتن: ته نشین شدن مایعات
لالَه: بوته
لانتارانی: متلک، حرف تحقیر آمیز
لَب تخت: بشقاب
لُب: درشت
لِبِسک: گوشت لاغر و نامرغوب
لَپَر زدن: برآمدن و سرخ شدن پوست با نیش زدن حشرات
لَپَه تیزَک: لگدپرانی. به کنایه: ولنگاری و بیهوده گشتن
لَپِه لُو: لپه لو خوردن: از دست دادن تعادل راه رفتن. لپه لو دادن: فرد ضعیف تری را هل دادن و دعوا کردن
لِت: 1- نصف 2- اگر با صفت اشاره بیاید به معنای طرف و سمت است. مانند: ای لِت: این طرف. او لِت: آن طرف
لَتَّه: جالیز، مزرعه صیفی جات
لِتَّه رفتن: دراز کشیدن که آرنج دست تکیه گاه بدن باشد.
لَچَّک: روسری
لَخچَه: لغزیدن پا و پیچ خوردن آن
لِخَه: بی دست و پا، دست و پا چلفتی. لخه لخه راه رفتن: با شلختگی راه رفتن
لَر: لاغر
لُر: (با صدای کشیده ی اول): سرمای شدید. لُری: بسیار سرمایی
لُرد: ته نشین شدن مایعات
لَردی: دور. برو لردی: برو دورتر
لَسم: بسیار قالب انعطاف بودن چیزی، خشک نبودن. لسم شدن: فلج شدن قسمتی از بدن

• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی واژه نامه ی کلمات و اصطلاحات داریونی)

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا