دفترچه خاطرات

اولین مغازه داران داریون سالها پیش…

یوسف بذرافکن|

یکی از شغل های داریون قدیم مغازه داری بوده است ،البته مغازه های قدیم با امروز تفاوت داشته است در یک مغازه انواع و اقسام اجناس مورد نیاز مردم به معرض فروش گذاشته می شده است ،شاید باورآن دشوار باشد که در مغازه های قدیم حتی «نفت » هم به فروش می رسیده است در یک مغازه کوچک انواع لباس های زنانه ، مردانه ، بچه گانه ، پارچه ، کفش، ابزار کشاورزی ، قند ، چای ، داروهای عطاری ، شیرینی ، خشکبار ، قورمه گوسفند ، در حد نیاز مردم عرضه می شده است در آن زمان تعدا د مغازه ها خیلی اندک بوده است ، آن طور که قدیمی ها نقل می کنند ، اولین کسانی که به شغل دکان داری مشغول بوده اند عبارت بوده اند از : ۱ – علی هوشمند ۲- غلامحسین خسروی ۳-گداعلی عسکری ۴- وزیر کاظمی ۵- کاکاخان بردبار ۶-کربلایی سید مرتضی (پدر سید عباس رضایی۷–حاجی علی لباف که اهل داریون نبوده است ولی در داریون کاسبی داشته است .8-کاکا اله هوشیار و 9-کیامرث کشوری

البته همه مغازه داران سرمایه چندانی نداشته اند و گاهی چند نفر با مشارکت هم یک مغازه داشته اند ، در بین آنها مرحوم علی هوشمند از لحاظ مالی وسرمایه از همه کسبه وضعیت بهتری داشته است و از تمام منطقه داریون ، کربال، خرامه و رحمت آباد مشتری داشته است در آن زمان معامله فقط با پول نبوده است بلکه معاوضه جنس با جنس بسیار رونق داشته است . معامله نسیه متداول بوده است ،پیله وری و دوره گری بسیار رواج داشته و مردم برخی از اجناس مورد نیاز خود و از جمله میوه بهاری و تابستانی را از آن ها خریداری می کرده اند ،دوره گردهای بردجی به داریون بسیار رفت و آمد داشته و کاهو و انگور را به داریون می آورده اند ، هرچند در داریون باغ های انگورزیادی وجود داشته است .برخی از مردم ،بویژه زنان بیوه و سرپرست خانوار با خوشه چینی امرار معاش می کرده اند .

20 دیدگاه

  1. با سلام….. دکان مرحوم علی هوشمند را کاملا به یاد دارم. بعد از ایشان می توان مرحوم حاج علی حسین زارع را نام برد.ایشان بعد از هوشمند، دومین رتبه را در ثروت و دکان داری داشتند. خدایشان بیامرزد.ممنون جناب بذرافکن…

  2. با سلام البته این دکانداران خیلی قدیمی داریون هستند و بنده حقیر هم آنها را یاد نمی دهم و بزرگان و افراد قدیمی آنهارا معرفی کرده اند و گرنه دکانداران فعلی که همه می شناسند و نیاز به معرفی ندارد و مطلب آن هم جذاب نیست .

  3. با سلام . طاعات و عبادات قبول درگاه حق.کاش می توانستید از خیلی قدیم تر، مثلا از داریان تل جدی هم اخباری را کسب کنید.هم چنان پویا و پایا باشید…

  4. با سلام از مغازه داران قدیمی داریون که در تمام این روستاهای اطراف مغازه ی زنجیره ای داشته است به سید اصغر موسوی میتوان اشاره کرد

  5. سلام جناب آقای بذرافکن….
    لازم دیدم مطلبی را اشاره کنم. شما لطف بفرمایید و تحقیق جامع تر را انجام دهید. ممنون:

    حدود سال 1310-1320 (ه.ش)، افرادی به نام پیله ور از روستای بردج اجناس مورد نیز مردم را به طور سیار برای فروش به سایر روستاها به ویژه داریون آورده و عرضه می کردند. تردد و جابجایی اجناس توسط این قبیل افراد، به وسیله ی اسب انجام می شد. اولین و فعال ترین این افراد مرحوم مشهدی پرویز زارع بردجی( پدرم) بوده است. ایشان بسیار با انصاف و مردم دار بوده و مردم منطقه اعتماد زیادی به ایشان داشته اند و فروششان فوق العاده بوده است و مایحتاج اصلی و عمومی مردم را با ارزان ترین قیمت و با بهترین کیفیت، در اختیارشان قرار می دادند. اغلب این افراد بعد از مدتی در داریون سکونت گزیدند. مرحوم مشهدی پرویز زارع نیز بعد از ازدواج با دختر رییس عطا مستمند( مادرم)که از داریونی های اصیل بوده است، برای همیشه ساکن داریون شده و منزلی را برای سکونت خریداری می کنند. یکی دیگر از شغل های ایشان، خرید و فروش “پوست بره” بوده است. پوست های خریداری شده به شیراز منتقل شده و در آن جا پس از انجام عمل دباغی مورد استفاده قرار می گرفته است. ایشان هم چنین به کار خرید و فروش فرش های داریونی نیز اشتغال داشته اند. فرش های خریداری شده توسط ایشان اغلب توسط تجار فرش که در بازار وکیل شیراز دکان داشته اند،به کشورهای غربی صادر می شده است.مرحوم مشهدی پرویز زارع، هم چنین چای مورد نیاز مردم را نیز تهیه کرده و در اختیارشان قرار می دادند. یکی از بارزترین صفات نیک مشهدی پرویز، مهمان نوازی ایشان بوده است. این بزرگوار، به صفت میهمان نوازی مشهور بوده است و هیچ گاه درب منزلش به روی مسافران و میهمانان غریبه و آشنا بسته نبوده است. من خودم از زمان کودکی کاملا به یاد دارم که اگر مسافری از اماکن دیگر به داریون می آمد، مردم داریون مستقیم او را به منزل ایشان راهنمایی می کردند. ایشان اتاق هایی را ویژه میهمانان، به این امر اختصاص داده بود تا آنان راحت باشند. مسافران و میهمانان در منزل ایشان به قدری عزت و احترام داشتند که بارهای بعد، خودشان مستقیم به منزل آن بزرگوار می آمدند و دیگران را هم تشویق به این کار می کردند. دامداری (پرورش گوسفند) نیز یکی دیگر از شغل های ایشان بود. یادم هست گله گوسفند ایشان از همه ی گله های گوسفند بیش تر بود. فردی به نام صفر قلی، چوپان ایشان بود.ایشان در سال 1356 در داریون به رحمت ایزدی پیوستند و در محل “سرچشمه” به خاک سپرده شدند. خدایشان بیامرزد. قرائت فاتحه برای آن مرحوم فراموش نشود.

  6. با سلام و احترام به همه اولین های شهرم و فاتحه به روح درگذشتگان بخصوص پدر بزگوار جناب مهندس زارع
    به نظرم خواندن مطلب زیر خالی از لطف نباشد:
    از بزرگترها شنیده ام که داریون سالها پیش “قهوه خانه ای” داشته که مرحوم کربلایی پرویز زارع داریونی آنرا اداره میکردند …. هنوز هم خیلی ها به قسمت بالا شهر داریون(یعنی همانجاییکه روزی قهوه خانه بوده) می گویند “سرقهوه خونه” با اینکه دیگر قهوه خانه ای وجود ندارد…

    1. ر. بذرافکن عزیز سلام…. کم پیدایید ! اگه عمری باقی باشه انشاءالله روز 28 شهریور شما و همه ی بذرافکن ها رو زیارت میکنم. سلام برسونید و در کاراتون موفق باشید.

  7. خوبه که یادی هم از مرحوم حاج نمکی زارع بکنیم .که بچه های قدیم قلعه(چهارراه فتنه)خاطرات فراموش ناشدنی رو با این مرحوم ومغازه ایشان دارند.یادشان گرامی

  8. سلام . دلم میخواد بیام داریونتون رو ببینم. من تعصبی که شما رو آدما و اماکن داریون دارید رو هیچ وقت در وجود تهرانی ها ندیده ام. با اینکه وسعت و تاریخچه تهران به مراتب از داریون بیشتره ولی من تهرانی، ندیده عاشق داریون و مردمش شدم. باید مردم خونگرم و با صفایی داشته باشد.

  9. البته اسامی ذکر شده مربوط به خیلی قدیم میباشد که زیاد به سن وسال ما نمی خوره ، مغازه دارانی که در دوره ما بوده اند که برخی از آنها هنوز در قید حیاط هستند و برخی از دنیا رفته اند ،همان گونه که مهندس خورشیدی بیان کردند افرادی چون مرحوم سید فرج، مرحوم حاج نمکی زارع ،مرحوم حاج علی بذرافکن ، مرحوم حاج عین اله عسکری، امیر لطفی، آقای دهقان، سید مصطفی رضایی ، حاج علیرضا زارع و… می توان نام برد

    1. سلام مرتضی جان….
      مدتی است به اصرار یکی از دوستان داریونی قصد دارم ارتباطی تلفنی بین آقای راستی و ایشان برقرار کنم. چون نیاز به مقدمه چینی دارد و به عللی خودم هم قبل از برقراری این ارتباط لازم می دانم با ایشان صحبت مفصلی داشته باشم، اخیرا چند بار با ایشان تلفنی ارتباط برقرار کرده ام و از ایشان خواسته ام قراری بگذاریم و هم دیگر را ملاقات کرده و قدری با هم گپ بزنیم. ولی ایشان امروز و فردا می کرد. امروز با من تماس گرفت و با عذرخواهی فراوان قول داد که در اولین فرصت این ملاقات انجام پذیرد.

      حالا که حرف به این جا رسید بگذارید بگویم که مدت هاست پدر ایشان از بیماریی رنج می برد که دائم باید مواظبش باشند. متاسفانه اخیرا مادرشان نیز بیمار شده اند و ایشان نیز تنها کسی است که می تواند از آن ها مراقبت کند. این طور که به من گفت: این روزها در سوگ از دست دادن یکی از بستگان هم هست. با این اوصاف این دیدگاه را گذاشتم که هم به درخواست آن بنده ی خدا پاسخ داده باشم و هم چون می دانم فعلا ایشان فرصت مراجعه به سایت را ندارند، نظر لطف شما، بی پاسخ نماند.

      ببخشید، اگر به جای امید عزیز پاسخ دادم. انشاءالله به زودی خودش، هم به آن بنده ی خدا تلفن می زند و هم پاسخ شما دوست عزیز را می دهد.

  10. هیچ چیز توی داریون مثل نان سنگک روبروی شهرداری نیست .همه چی یک طرف، این نان سنگک هم طرف دیگر!

    1. سلام چند پیشنهاد برای این علاقه زیاد به نان سنگک ، یکی از شغل هایی که شما میتوانید در اون پیشرفت کنید همین نانوایی از نوع سنگک است خونه ات رو نزدیک نانوایی سنگک بخر و یا با کسی ازدواج کن که پدرش نانوایی سنگک داشته باشه !!!

      1. سلام میتوان با یک تیر سه نشون رو زد . داماد کسی شوم که نان سنکگی داره ، بعد از فارغ التحصیلی اگر کار گیر نیامد توی نانوایی مشغول کار شوم .

  11. سلام آقای زارع خواهش میکنم شمالطف کردین.
    ناراحت شدم واسه آقاامیدانشا…هرچه زودترپدرومادرش سلامتی کامل رابدست بیارن واسشون دعامیکنم…
    به امیددیدارشماوآقاامید…

  12. سلام
    آقای زارع من قبلایه بارسعادت دیدارشماروازنزدیک تومراسم اعتکاف داشتم تقریباده روزپیش هم تماس تلفنی باهاتون داشتم درمورد…
    بی صبرانه مشتاق دیدارتون هسم.

    1. سلام مرتضی جان…. حالا دیگه کاملا شناختمتون. براتون آرزوی موفقیت می کنم. اگه عمری باقی باشه، قرار ما 28 شهریور. هر چه خدا بخواهد….

  13. بیماری مادر از همه افراد خانواده بدتره ، چرا که وقتی او مریض است ، همه بیمارند.
    برای سلامتی پدر ومادر امید راستی دعا میکنم

  14. برای سلامتی پدر و مادر امید راستی و همه ی بیماران نیازمند به دعا دستها را به آسمان بلند کرده می گوییم
    اللهم اشفع کل مریض

پاسخ دادن به جلیل زارع لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا