آسمانههمه

شهادت ششمین اختر تابناک امامت و ولایت تسلیت باد

جلیل زارع|

حضرت امام جعفر صادق(ع) پیشوای ششم مسلمانان، در این روز به دست خلیفه ی عباسی، منصور دوانیقی مسموم و در مدینه به شهادت رسید. امام صادق(ع) به شیخ الائمه نیز معروف است. زیرا عمر ایشان از تمامی ائمه اطهار(ع) طولانی تر است. حضرت را در قبرستان بقیع در کنار پدر، جدّ و امام حسن مجتبی(ع) دفن کردند.

آن امام به هنگام شهادت شصت و پنج سال داشته و مدت سی و چهار سال از امامت حضرتش می گذشت.

در میان امامان معصوم(ع)، برای هیچ کدام همانند امام صادق(ع) فرصت و شرایط مساعدی پیش نیامد تا بتوانند در سطح وسیع به انقلاب فرهنگی بپردازند و با تشریح فرهنگ غنی و پُرمایه ی اسلام، بر گسترش این دین آسمانی بیفزایند. ولی برای امام صادق(ع) این فرصت، در گیر و دار کشمکش ها و رودرویى بنی امیه و بنی عباس و جنگ قدرت به دست آمد. آن بزرگمرد علم و عمل، از این فرصت استفاده ی کامل کرد و اسلام و فقهِ آن را از دیدگاه ائمه ی اهل بیت(ع) معرفی نمود و با تربیت شاگردان بسیار و برجسته، حیات تازه ای به اسلام و مسلمین بخشید و فرهنگ ناب تشیّع را که از متن اسلام محمدی و علوی نشأت گرفته بود به جهانیان عرضه کرد. امام صادق(ع) به عنوان رییس مذهب جعفری ، حوزه ی علمیه ی اسلامی در سطح عمیق و وسیع تشکیل داده و علوم اسلامی را تدریس می نمود. در این حوزه، چهار هزار نفر به فراگیری علوم آل محمد(ص) پرداختند. و حضرت در این زمان، اسلام اصیل را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی امیه و بنی عباس آشکار ساخت.

3 دیدگاه

  1. بنال ای دل که شور و غم به پا شد
    مدینه سر به سر ماتم سرا شد
    به دشت سینه بذر غم بکارید
    که سوگ حضرت صادق به پا شد

  2. فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم
    شیخ الائمه صادق آل پیمبرم
    من آخرین امام بقیع مدینه ام
    زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام
    در لحظه های آخر عمرم به زمزمه
    ابراز می کنم غم دل را به فاطمه
    مادر بیا و حال پریشان من ببین
    از سوز زهر سینه سوزان من ببین
    هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده
    مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده
    از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم
    مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم
    دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد
    در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد
    از درب خانه شعله آتش زبانه داشت
    آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت
    ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد
    از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد
    با دست بسته ام به بر کودکان من
    انگار داشت از سر کین قصد جان من
    در بین شعله ها به زمینم کشید و برد
    مانند مرتضی به زمینم کشید و برد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا