ديدگاه

میدونم دلتنگی ! دلت یه هم زبون میخواد …

جلیل زارع|

… تو این دنیای گِل و گشاد مجازی، همه جور وب سایت و وب لاگ هست. با کلی تنوع و همه جور سلیقه. ولی تو همین دنیای گل و گشاد، برای ما داریونی ها فقط یه سایتِ آشناست. سایت های دیگه با همه ی تنوع و شلوغ پلوغیشون با داریون و داریونی غریبه هستن. از داریون نمیگن؛ از داشته ها و نداشته هاش؛ از مشکلات و معضلاتش؛ از غم و غصه هاش؛ و از صفا و صمیمیتش. …

دلت که میگیره، یه هم زبون میخوای. یه هم شهری؛ یه هم ولایتی؛ یه داریونی. بی خود تو سایت های جور واجور پرسه نزن ! باور کن نیست ! از داریون و داریان خبری نیست ! انگار اصلا تو نقشه ی جغرافیای ایران وجود نداره ! ولی تو داریون نما هست. … بوی بهشت رو میشه تو داریون نما استشمام کرد؛ میشه به آسمانه سر زد؛ رفت سراغ قلعه داریون؛ از جوانان دیروز یاد کرد. داریون رو تو قاب گذاشت؛ دفترچه خاطراتش رو باز کرد و یاد و خاطره ها رو زنده کرد؛ اگه هم دلت گرفته، میتونی سری به طنز و کاریکاتوراش بزنی؛ عکس داره و کمی مکث؛ نوشته های شبانه ی یک داریونی، تلنگرهایی بهت میزنه که نگو ! … میدونم دلتنگی ! میدونم دلت گرفته ! میدونم از زمین و زمان دلگیری ! میدونم چته ! دیگه از برق خسته شدی؛ دلت یه شمع میخواد. یه شمع کوچیک و جمع و جور که مال خودت باشه؛ که دور و برت رو روشن کنه؛ که حس و حالت رو عوض کنه. … پاشو ! پاشو کبریت بزن این شمع رو روشن کن.

داریون نما یه شمع جمع و جور و بی ادعاست که خیلی هم کاری با دنیای گل و گشاد و وِلِنگ و واز نداره؛ نورش منطقه ی داریون رو روشن میکنه.ولی زیباست؛ قشنگه؛ مهربونه؛ با صفاست؛ با وفاست. و در یک کلام : داریون نماست و … و …. و برای ماست….

26 دیدگاه

  1. آره به خدا… داریون نما درست همونیه که گفتی. من که دیگه یه جورایی بهش عادت کردم. تنهایم رو هم پر میکنه. از داریون و مردمش و اخبار و حال و روزش هم با خبر میشم. چی از این بهتر.

    آره به خدا… دلتنگم ! دلم گرفته ! درست گفتی از زمین و زمان که دلگیر میشم ، از برق که خسته میشم، دلم یه شمع میخواد. یه شمع کوچیک و جمع و جور که مال خودم باشه؛ که دور و برم رو روشن کنه؛ که حس و حالم رو عوض کنه. …

    این طور مواقع بلند میشم کبریت رو برمیدارم میرم سراغ شمع داریون نما و روشنش میکنم. واقعا قشنگه ! نورانیه ! زیباست ! همونی که من میخوام، که دلم میخواد، که باهام غریبگی نمیکنه، که باهام آشناست.

    آره به خدا… راست میگی. بهتر از این نمیشه گفت. من که جملاتی بهتر از این سراغ ندارم. حرف دل من و بقیه داریون نمایی های عاشق رو زدی:
    ” داریون نما یه شمع جمع و جور و بی ادعاست که خیلی هم کاری با دنیای گل و گشاد و وِلِنگ و واز نداره؛ نورش منطقه ی داریون رو روشن میکنه.ولی زیباست؛ قشنگه؛ مهربونه؛ با صفاست؛ با وفاست. و در یک کلام : داریون نماست و … و …. و برای ماست….”

  2. سلام استاد دیدم دلم گرفته با اجازتون به این پستهایی که گفته بودی سر زدم اما فقط یه چیز فهمیدم همه این دیدگاهها از بی دل و ایلدا و نازنین و ستاره و سروش همه و همه برای ایلماه شایسته بود کاش میدونستم کیه که اینقدر دوستدار داره دلم که باز نشد هیچ تو فکر هم رفتم

    1. سلام نگین جان …

      گفته باشم ! طولانی میشه ها ! ببخش !

      اول، شوخی :
      اگه دونستی به ما هم بگو ! والله چه عرض کنم همه ی این اسم ها که گفتی مثل اسم خودت، مستعاره ! مگه ایلماه میدونه تو کی هستی که تو هم بدونی اون کی هست.

      دوم، شوخی بیش تر، جدی کم تر:
      اگه ایلماه و بقیه کسانی که دیدگاه هاشونو فقط برای ایلماه گذاشتن رو شناختی، اسم واقعیشونو فاش نکن ! من که نمیخوام بدونم.

      اولا اگه میخواستن خودشون با اسم واقعی حضورشونو تیک میزدن ! ثانیا این جوری بهتره. من که انصافا با همین اسم های مستعار ناشناخته تو این فضای مجازی راحت ترم. شاید اگه بشناسمشون دیگه نتونم باهاشون راحت حرف بزنم. اونا هم اگه شناخته بشن شاید نتونن با من و تو راحت حرف بزنن.

      تو داریون زندگی می کنیم ها ! لو رفتن اسم واقعی دل شیر میخواد ! البته دیگه بعد از چند سال داریون نمایی بودن، یه اسم مستعار ثابت رو نگه داشتن هم اگه دل شیر نخواد ، دل پلنگ که میخواد !

      حالا جدی بیش تر، شوخی کم تر:

      نگین خانم گل گلا، دخترم ، خواهرم ، هم شهری ، هم ولایتی ، داریونی ، فرزند حوا، به کار بردن واژه ی عمومی “همه و همه” کمی بی انصافی است و قضاوت همگانی کمی تا قسمتی ناعادلانه !

      بیا و کلاه خودتو قاضی کن، ببین واقعا همه ی دیدگاه های این قبیل افراد که گفتی، در مورد ایلماه شایسته هست !؟

      صرفا برای ریا میگم، هیچ کس به اندازه ی جلیل زارع ( یه اسم به اصطلاح واقعی ) از چم و خم داریون نما با اطلاع نیست ! به جرات میگم من همه ی مطالب و دیدگاه های داریون نما رو دونه به دونه و بارها دقیق و رقیق خوندم و حفظ حفظم ! حتا اونایی که مربوط به زمانی بوده که جلیل زارعی تو سایت نبوده ! حاضرم ازم در موردشون امتحان بگیرن !

      من تا حالا به این نتیجه ای که شما رسیدید نرسیدم. و حاظرم فریاد که هیچی همون جار خودمون بزنم که ایهاالناس ! همه ی دیدگاه های بی دل و ایلدا و نازنین و ستاره و سروش برای ایلماه شایسته نیست !

      اصلا زمانی که سر و کله ی سروش خان تو داریون نما پیدا شد، کسی به نام ایلماه تو سایت ظهور نکرده بود ! تازه نازنین هم قدیمی تر از ایلماه ست ! خب حتما شما از وقتی خودتون اومدید تو سایت رو میگی ! از اون موقع تا حالا هم که تقریبا بیچاره ایلماه خیلی تا قسمتی بی حضوره !

      راستی به ” بوی بهشت ” هم سر زدی ؟ بوی بهشت که مخاطبینش شهدا هستند ! نکنه ایلماه هم شهیده هست !؟ ببخش ایلماه، مزاح کردم. هر چند میشه زنده بود و شهید هم بود.

      و اما جدی جدی :
      برای من که نه تنها استاد نیستم بلکه افتخارم شاگردی عزیزانی مثل شماست، نگین و ایلماه و بقیه کاربران داریون نما، هیچ فرقی نمی کنید. همتون خواهر و برادرای منید و به وجودتون افتخار می کنم و اگه تو همه ی فراز و نشیب ها ( البته بعد از آقای داریون نما و کاربران فعالی مثل یوسف بذرافکن و روح الله قربانی و … بقیه رو دیگه اسم نمیبرم که کسی از قلم نیفته ) سفت و سخت تو داریون نما موندم برای اینه که شما داریون نمایی ها و مردم فهیم و آگاه و خوب زادگاهم منطقه ی همیشه سرافراز داریون رو از صمیم قلب دوست دارم و در مورد زادگاهم و مردمش احساس دین می کنم.

      کلام آخر :
      نگین خانم، تو رو خدا به دل نگیریا ! فقط خواستم به کمی بیش تر باهات خوش و بش کنم که دلت باز بشه و از تو فکر هم بیای بیرون.

      جای دخترم هستی، پس فریاد می زنم که نگین خانم ، عینهو دخترم سارا، دوستت دارم. و میدونم دلتنگی ! و دلت یه هم زبون میخواد . این پست برای همین تو دل داریون نما جا خوش کرده. با بر و بچه های داریون نما بیش تر خوش و بش کن ! اگه قایق دلتنگیت به ساحل آرامش راه پیدا نکرد، اگه دلت باز نشد، اگه از تو فکر بیرون نیومدی، با من…

      باقی هم بقایت ….

    2. سلام آبجی نگین. من که همتونو دوست دارم و برام نگین و ایلماه شایسته و بقیه دخترای داریون نما هیچ تفاوتی ندارن. خب ایلماه جون خیلی احساسیه و مطالب احساسی هم مینویسه طبیعیه که همه دخترای داریون نما دوستش داشته باشن. شما هم دختر احساسی و مهربون و خوش قلبی هستی من که مثل خواهرم دوستت دارم. فکر می کنم بقیه هم خیلی دوستدارت باشن. خوشم میاد که نظرت رو صاف و پوست کننده میگی و چیزی تو دلت نمیذاری. من دلتنگ که میشم به عشق شما خواهرای داریون نماییم میام تو سایت و دلم باز میشه. حالا بخند عزیزم. بخند تا دلت باز بشه. اگه هم میخوای تو فکر بری به این فکر کن که چرا دیگه مثل قبل دخترای داریون نما نمیان تو سایت. من هم مثل تو دلم برای خواهرهای گلم تنگ شده. به خدا میسپارمت آبجی.

    3. سلام نگين
      من پيشنهاد ميدهم كه پست همه چي آرومه ويا گاهاي بهاري رو بخونيد. خودتان فعال باشيد ، منتظر ديدگاه ديگران نباشيد
      من هم دوست دارم كاربران بيشتر مشاركت داشته باشند مثل گذشته


    4. ای اهل کتاب تحقیقا رسول ما آمده که حقایق واحکام بسیاری از آنچه از کتاب آسمانی را که پنهان میدارید برای شما بیان کند واز سر بسیاری(از خطاهای شما) درمیگذرد.همانا از جانب خدا برای شما نوری وکتابی آمد خدا بدان کتاب هر کس را که از پی خوشنودی او رود به راههای سلامت هدایت میکند وآنان را از تاریکیها بیرون آورد وبه عالم نور داخل گرداند وبه راه راست رهبری کند…
      سوره مبارکه ماعده آیات 15و16

  3. از این که داریون نما برامون عزیزه شکی نیست .اما از صبح تا حالا هر چه سعی کردم شمع دلم روشن نشد فکر کنم به این دلیل باشه که اونجا هوا کمه بیچاره شمع خفه شده …یادمه اون قدیما که تو داریون برق زیاد میرفت اگه میدونستیم برق سراسری قطع شده آروم بودیم وسختمون نمیشد اگه فقط محله ما قطع میشد سخت میگذشت وکلی غر میزدیم .استاد لطفا یه تجویز دیگه بکنید

    1. سلام نوش داروی عزیزتر از عزیز …

      بمیرم برای مظلومیت و محرومیتت زادگاه فراموش شده ام که تو دوره و زمونه و عصر سرعت هم هنوز به عصر حجر اقتدا کرده ای !

      ببخش عزیز دل برادر ! ببخش و بر این دور از گود نشسته خرده مگیر ! حق با تو هنوز ایستاده ی بر ستیغ سترگ استقامت است ! حق با توست که با همه ی محرومیت ها و مظلومیت ها هم چنان در داریون مانده ای و خون دل ها می خوری مثل آب خوردن و به روی ما گریختگان از وطن هم نمی آوری ! هر چند آن چنان نگاه معصومتان بر نگاهمان سنگینی می کند که کم مانده است از خجالت آب بشویم برویم توی زمین !

      حق با تو است داریونی عزیز ! یادم نبود با سرعت لاکپشتی این و آنترنت زادگاهم به شمع کم نور و بی ادعا هم نمیشود هر وقت میلت کشید و اراده کردی، هر وقت دلت گرفت و بغض کردی، هر وقت دلتنگ شدی و یه هم زبون خواستی، یه هم زبون از جنس خودت، دل ببندی !

      ببخش که من غزال تیز پای این و آنترنت پایتخت را دارم، غزالی گریز پای که لاکپشت زادگاهم را یارای مقابله با آن نیست.

      ولب خب… با همه ی این ها می شود هر از گاهی دل تنگت را سلانه سلانه برداری و هر چند با زحمت و تقلای فراوان به شمع و جمع خودمانی داریون نمایی ها برسانی و … و … و …. ( دنبال واژه هایی می گردم که منظورم را برساند) و … و …. و چه واژه ای بهتر از ……… همین نقطه چین ها….. تو که مطمئنا منظورم را متوجه شده ای و می دانی جنس نقطه چین ها را ! بقیه داریون نمایی ها هم دیگر با این نقطه چین ها به اندازه ی کافی و وافی آشنا هستند………….

      پس …. پس …. باقی بقایتان ….

  4. خسته ام …خسته از من و تو ما بودن ها خسته از تمام نقطه ها…خسته از تمام نقطه چین های دروغ ….خسته ام عزیز دل برادر با این اینکه میدانم شما استادی و خوب حرف میزنی و من شاگرد تنبل .نمیدانم جای نقطه چینهایت را با چه کلمه ای پر کنم که به خودم دروغ نگفته باشم به فریبهای دیگران عادت کرده ام .باز هم بگویم خسته ام یا………..کاش شمع وجودم را روشن نکرده بودند ….تا به خاموشی خو میکردم کاش ..ای کاش

    1. سلام نوش داروی عزیز …

      … خیلی ها مثل تو خسته اند و حق هم داری؛ ولی عزیز :

      … نه من استادم و خوب حرف می زنم و نه تو شاگرد آن هم تنبل ! واژه های زیبا و روح بزرگ و احساس لطیفت این را داد می زند. شاید اشتباه من و تو در این باشد که دنبال پر کردن نقطه چین های دیگرانیم ! شاید !

      … من می گویم بیا یک بار هم شده نفطه چین های خودمان را پر کنیم ! نقطه چین های خودمان که پر کنیم لااقل با خودمان رو راست بوده ایم و به خودمان دیگر دروغ نگفته ایم !

      … عادت آن هم به فریب، ما را از اصالت خودمان دور می کند. خستگی که امری طبیعی است و از ما انسان ها جدا نشدنی؛ ولی می شود با پر کردن صادقانه ی نقطه چین های خودمان خستگی را از تن و جانمان بگیریم و نشاط و شادمانی از دست رفته را نه تنها به جسممان که بیش از آن به روح خسته امان باز گردانیم.

      … کاش ها را رها کن نوش داروی عزیز که نتیجه ای جز کاش های دیگر ندارد ! شمع وجودمان را هم خودمان بهتر می توانیم روشن کنیم ، اگر بخواهیم و کبریت را برداریم !

      … و هرگز به خاموشی فکر نکنیم که زندگانی شعله می خواهد و خاموشی گناه ماست !

      باقی بقایتان …

  5. دوست دارید چه پستی تو سایت جا خوش کنه ؟

    … قول نمیدم؛ ولی سعی می کنم. آخه همه اش هم دست من نیست. داریون نما یه سایت محلیه؛ با خط مشی های خودش. سر چهار راهاش چراغ راهنما داره. ما هم تمام سعی و تلاشمون اینه که قانون شکنی نکنیم. سبزها رو رد شیم. زردها رو تامل کنیم و حرمت قرمزها رو هم نگه داریم.

    … این قانون هر جامعه ی مدنیه. و فضای مجازی هم یه جامعه ی مدنیه با چارچوب و عرف و باید و نبایدهای خاص خودش. حالا محلی که باشه، محدودیت های منطقی دیگه ای هم داره.

    … فکر کنم متوجه شده اید چی میخوام بگم. تمام حرف من اینه: به سهم خودم به عنوان عضوی از اعضای هیات تحریریه، به تنوع اعتقاد دارم و برای علاقه و سلیقه خانواده و جمع صمیمی و با صفا و با وفای داریون نمایی ها هم ارزش و احترام قائلم.

    … حالا که داریون نما، این بنده ی کم ترین رو هم به عنوان یکی از اعضای هیات تحریریه قبول داره و منم ای ی ی ی ی ی ی ی گه گاه دست به قلم هستم، دوست دارم چیزی بنویسم که چنگی به دل بزنه و به قول معروف به دل شما عزیزان همراه بشینه.

    … اگه آقای داریون نما صلاح بدونن، میخوام مطابق میل و علاقه و سلیقه ی منطقی شما قلم بزنم. و باز اگه این پست منتشر بشه، یعنی این که مدیر سایت مثل همیشه نسبت به ما هیات تحریریه و داریون نمایی ها اعتقاد و اطمینان داره و شما میتونید با گذاشتن دیدگاه در همین پست، بگید چی می خواید ؟ دوست دارید چه پستی تو سایت جا خوش کنه ؟ و چه مطالبی قلم زده بشه ؟

    … ما هم سعی می کنیم در حد وثق و توان خودمون تو چارچوب منطقی سایت ظاهر بشیم.

    … حالا دیگه نوبت شماست. بفرمایید !

    باقی هم بقایتان ….

  6. دلتنگی!!!!!!!!!!!!!!
    میدونی یعنی چی ؟؟؟؟نمیدونی!!!اونی میدونه که کشیده باشه اونی حسش میکنه که غروبها با بغض پر برای خانواده خندیده باشه…با تمام خستگی که داره هر روز صبحش و با یه آه تلخ شروع کرده باشه و هیچ کس نفهمیده چی تو دلشه …و اطرافیانش وقتی که دلشون میگیره بهش سر میزند تا ازش انرژی بگیرند خم به ابرو نمیاره تا نفهمند تو عمق وجودش چه غمی جا خوش کرده و بیرون نمیره اونی میدونه که شبها رو با چشم باز به صبح رسونده …گریه امونم نمیده اشک نمیزاره درد دل کنم ………..برام دعا کنیدتو این شبها شاید از برکت وجود شما من هم حاجت روا شدم

  7. ….مثل ایشان مانند کسی که آتشی بیافروزد وهمین که روشن کند پیرامون اورا خدا روشنی آنان را ببرد ورها کند ایشان را در تاریکی یی که هیچ نبینند آنها کر وگنگ وکورند و(از ظلالت خود)برنمیگردند…سوره مبارکه بقره آیه 17
    و18

    پس اگر شمع وجودمان را نه بانور خداوند روشن کرده باشیم او را خاموشی سزاست!

  8. باز هم امشب دلم گرفته از زمین و زمان خسته از خودم خسته از افکاری که رهایم نمیکند من همزبان نمیخواهم همدلی میخواهم که بفهمد درک کند رنج و انتظار کشیده باشد…..کاش میتوانستم بغضم را رها کنم و های های به حال خودم گریه کنم…خودی که سالهاست خودش را فراموش کرده خود ی که خوب بد را نمیفهمد …میترسم ترس مرا به زانو در آورده …ترس برادر مرگ است ای کاش زودتر در خانه ام را بزند کاش میتوانستم تمام احساس الانم را در این دیدگاه بیاورم اما روح عقل عشقی که در درون من نهفته است هیچ سازگاری با هم ندارند زبان هم را نمیفهمند .و هر روز مرا ناتوان تر کرده اند قدرت را از من ربوده اند . وزانو هایم توان مقابله یا فرار را ندارند . چه کنم با که بگویم که چه آشوبی در من نهفته است…..

  9. هیچ کس به اندازه ی خدا ، زبون ما آدما رو نمی فهمه. امتحانش کن ! باهاش حرف بزن ! آرومت می کنه …

  10. سلام بر دوستان با وفا و با صفا …

    ستاره، نگین، شکوفه، زهرا، نوش دارو، همدل، یلدا، بنیامین، عرفان و رمضان، ممنون از حضورتون تو این پست.

    حرفاتون به دل من که نشست. قطعا به دل بقیه داریون نمایی ها هم نشسته. که سخن چون از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.

    پویایی و پایایی افزون تر را برایتان آرزومندم. جاری و ساری باشید و باقی هم بقایتان …

  11. نام زيبايت رو با قلمي از جنس قلب بيمثال خودت بر لوحي از جنس صداقت خودت نوشته ام و آنرا بر تمامي تار و پود وجودم آويخته ام و هر لحظه با نگاه به آن انرژي ميگيرم و خدا را هر دم شكر ميكنم بخاطر لطفي كه به من داشت و …..

  12. تنها برخي از آدمها باران را احساس مي كنند …بقيه فقط خيس مي شوند …و سرزمين تشنه وجود من با تمام وجود باران لطف تو را احساس مي كند…

پاسخ دادن به یلدا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا