ديدگاههمه

بازتاب يك شب شعر/به نظرات همديگر احترام بگذاريم،به يكديگر توهين نكنيم

غلام رضا برزگر/

من گرچه توفیق حضور  در عصر شعر نداشتم اما بر خود لازم  می دانم از زحمات تمامی کسانی که این برنامه را اجرا کردند کمال تشکر و قدردانی بعمل بیاورم به ویژه از رضا رستمی که با زبان روزه هر چه در توان داشت به کار بست. و همچنین از تمامی کسانی که در آن شب شعر حضور یافتند.

 می دانم که چه دست اندرکاران و چه کسانی که آنجا حضور داشتند همه حب علی ابن ابیطالب را در دل دارند. اما کاش در نظریات مخالفمان از کلمات مناسب تری استفاده می کردیم و در جوابیه مان نیز به جای نیش و کنایه رو راست و بدون غل و غش حرف هایمان را می زدیم کلماتی که همه دارای احساسات هستند را بهتر انتخاب می کردیم.

به هر حال به نظرم اگر به جای این حرف ها حداقل به کتاب نهج البلاغه این کلام شیوا و رسا که آیین زندگانی است و برادر قرآن می خوانیمش مراجعه می کردیم و با کلام حضرتش بیشتر آشنا می شدیم حداقل این که امروزمان بهتر از دیروزمان می شد.نهج البلاغه ای که داریم و سال می گذرد و به سراغش هم نمی رویم.

وقتی می بینیم دانشمند مسیحی جرق جرداق استاد ادبیات عرب 200 مرتبه نهج البلاغه خوانده است من و تو شیعه از پدر و مادری شیعه و در کشوری شیعه به ندرت به سراغ این گنج عظیم می رویم بسیار شرمنده و خجل می شوم و تلنگوری به خودمان بزنیم که چرا اینگونه؟

وقتی به سراغ اینترنت رفتم و علی را از زبان دیگران سرچ کنی دنیایی به رویمان باز می شود که حتی باورش برایمان سخت است و صد البته در برابر عظمت مولا آن که داماد پیمبر بود، فاتح خیبر بود، او که اسداله الغالب بود. هم او که بی خردان دستانش را با ریسمان بستند درب خانه اش را به آتش کشیدند و محسنش را به شهادت رساندند. قلب می گیرد که من شیعه چگونه حتی یک بار نهج البلاغه را نخوانده ام و حال اینکه در باب نهج البلاغه و مدح مولا علی کتابها نوشته شده است و آنگاه که می نگرم که دانشمندانی چون:

جبران خلیل جبران

که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده و چنین می گوید:” به عقیده من علی بن ابیطالب ( پس از پیامبر) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش، همه فضائل کامل بودن را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردمی رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند و در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند؛ پس کسی که طریق علی را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و آن که از باب خصومت وارد شد جاهیلت را ترجیح داد.”جبران معتقد بود که:” دو طایفه شیفته روش علی بودند یکی خردمندان پاکدل و دیگری نیکو سرشتان با ذوق، علی بن ابیطالب شهید عظمت خویش گشت او از دنیا رفت در حالی که نماز بر زبانش جاری و دلش از شوق خدا لبریز بود. مردم عرب، حقیقت مقام او را درک نکردند تا گروهی از مردم کشور همسایه آنها( ایران) برخاسته، این گوهر گرانبها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.” جبران اضافه می کند که:” علی (ع) مانند پیغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصیرت و بینایی چون پیغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مکان نبوده و شخصیتی بین المللی داشت.” جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد، تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت درحالی که هنوز رسالتش را به کمال، تبلیغ نکرده بود.

شبلی شمیل

دانشمندی است که در سال 1335 هجری درگذشت، وی شاگرد برجسته مکتب داروین بود و نخستین کسی است که نظریه” قوه” را در شرق منتشر کرد سپس برخلاف مکتب استاد خود که فردی الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست وتا لحظه مرگ از مکتب مادیگری پیروی نمود.وی با اصراری که در انکار توحید داشت، در برابر شخصیت علی ( ع) سرتعظیم فرود آورده و در مورد او چنین می گوید:” امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود «پیامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنرانی نظیر او در گذشته و حال ندیده است.”

میخائیل نعیمه

که از دانشمندان مسیحی است در مقدمه ای که بر کتاب ” صوت العدالة الانسانیة” نوشته درباره حضرت علی (ع) چنین می گوید:” پهلوانی امام( ع) تنها در میدان جنگ نبود بلکه او در روشن بینی، پاکدلی، بلاغت، سحر بیان، اخلاق فاضله، شور ایمان، بلندی همت، یاری ستمدیدگان و ناامیدان، متابعت حق و راستی و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زیادی از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.”- ” جرج جرداق”مسیحی، نویسنده معروف لبنانی در کتاب ” صوت العدالة الانسانیة ” درباره علی ( ع) چنین می نویسد: ای دنیا چه می شد اگر همه نیروهایت را در هم می فشردی و دوباره شخصیتی مانند علی با آن عقل، قلب ، زبان و شمشیر نمودار می کردی؟”

کارلایل
فیلسوف انگلیسی، هر گاه به نام علی (ع) می رسید بزرگی علی چنان او را به وجد می آورد و نیروی عظمت آن حضرت چنان تحریکش می کرد که از بحث علمی بیرون می شد و بی اختیار شروع به مدیحه سرایی او می کرد، او درباره علی چنین می گوید: ” ما نمی توانیم علی را دوست نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم همه در علی جمع است. او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود می دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر می خواهید او را قصاص کنید یک ضربت بیشتر به او نزنید و اگر عفو کنید به تقوا نزدیک تر است.”

لامنس
یک کشیش بلژیکی است که در زبان عربی و تاریخ عرب مهارت داشت. او درباره علی (ع) می گوید:” برای عظمت علی این بس که تمام اخبار و تواریخ علمی اسلامی از او سرچشمه می گیرد. او حافظه و قوه شگفت انگیزی داشت. علمای اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علی مستند دارند چرا که گفتار او حجیت قطعی داشت، او باب مدینه علم بود و با روح کلی پیوستگی تام داشت.

مادام یالافوا
در مقام تعریف حضرت علی (ع) چنین می نویسد:” احترام علی (ع) در نزد شیعه به منتها درجه است و حقاً هم باید این طور باشد زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش، فضائل ، عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدس نیزاز خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علی(ع) کسی است که در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود. ” مادام دیالافوا در ادامه این بحث می گوید:” چشمان من گریه کنید، اشک های خود را با آه و ناله من مخلوط نمایید و برای اولاد پیامبر که مظلومانه شهید شدند، عزاداری کنید.”- ” پطروشفسکی” استاد دانشگاه لنینگراد می گوید:” علی (ع) تا سرحد شور و عشق پای بند دین، صادق و راستگو بود… و مقام صفات اولیاءالله در وجودش جمع بود.”

میخائیل نعیمه، نویسنده صاحب نظر و متفکر انسانی مسیحی عرب:

 هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم که از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار بوده باشد، نمی تواند قیافه کاملی از انسان بزرگی مانند علی(ع) در مجموعه ای که حتی دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح بدهد. تفکرات و اندیشه های آن مرد عرب و گفتار و کرداری را که میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. تفکرات ، ایده ها و گفتار و کردار او خیلی بیش از آن بوده است که با دست و زبان و قلم وی بروز کرده و در تاریخ ثبت شده است.خلیفه دوم می گوید:” تعجب من ازاین که علی بن ابیطالب برتمام مسائل علمی، قضائی و فقهی احاطه دارد ، نیست ، بلکه تعجب من ازاین است که اوهرگونه سؤال مشکلی را درهرموردی که باشد بلافاصله وفوری وبدون اندیشه وتامل جواب می دهد.

– عبدالفتاح عبدالمقصود، ( نویسنده و دانشمند مشهور مصری) می نویسد:

” پس از محمد (ص) کسی را ندیده ام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد، یا بتواند در ردیفش بیاید، جز پدر فرزندان پاک و برگزیده پیغمبر( علی بن ابی طالب) و من در این سخن به طرفداری تشیع وارد نشده ام، بلکه این رایی است که حقایق تاریخ به آن گویاست. او، برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی می درخشد، آری او مجسمه ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است.

 جبران خلیل جبران( نویسنده معروف مسیحی) می نویسد:” علی از جهان درگذشت، در حالیکه شهید عظمت خود شد. در حالی که نماز میان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبریز بود. عرب حقیقت مقام و قدر علی را نشناخت، تا از میان همسایگان پارسی آنان، مردمی به پا خاستند و بین گوهر و سنگ ریزه را فرق گذاشتند.

 بارون کاردایفو ( دانشمند فرانسوی) می نویسد:

” علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فکر وعاطفه و مخیله خود اوست، پهلوانی بود که درعین دلیری ، دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که در هنگام رزم آرایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت ، جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشه آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی آن را فرا گرفته بود.
در حقیقت باید گفت، سخن گفتن درباره علی (ع) ، ابرمرد جهان اسلام و انسانیت ، کاری است بس دشوار و سنگین که هر کس را توان قلم رسایی و سخن گفتن درباره آن نیست. علی(ع) وجودی است چند بعدی و جامع اضداد؛ شجاع است و پرصلابت ، سخنوری است بلیغ و فصیح. در محراب عبادت ، عابدی است، گریان و لرزان و زاهدی است خدا ترس. حاکمی است مدیر، سیاستمداری است مدبر و بخشنده ، ایثارگری است توانا، رهبری است قاطع ، پیوسته با حق است و حق با او، در اجرای حق پر صلابت و سخت گیر، خصم ظالمان است و یاور مظلومان. او امیرمؤمنان است و سرور عارفان و در عین حال پناهگاه یتیمان و بی سرپرستان و ستم دیدگان، دلی دارد جوشان از عواطف انسانی و ترحم به زیردستان، در عین قدرت و سخاوت ، ژنده پوشی است کارگر و کشاورز، حکیمی است بصیر و داوری است دادگر و بی گذشت . به راستی که شناخت گوشه ای از این دریای ناپیدا و اسوه فضیلت و تقوا و دانش ، برای کسی امکان ندارد، مگر خدایی که خالق اوست و پیغمبری که مربی و معلم اوست و اولاد طاهرینش (ع) که پرورش یافتگان مکتب اویند.

امام علی(ع) ، بنده راستین حق بود که حجاب های نور را در نوردیده و به محبوب خویش پیوسته بود . علی(ع) همان شخصی است که پا بر شانه پیامبر گذاشت و بت های جاهلیت را شکست، او همان شیرمردی است که در لیلة المبیت در بستر پیامبر خوابید و نقشه شوم کفار را نقش برآب کرد، او که گنجینه اسرار خدایی است، خود را با فرودست ترین انسان ها یکسان می بیند، با آن ها هم سفره می شود و در کنار تنورشان می نشیند، آتش را به جان می خرد تا برای کودکان یتیم که گمان می کنند علی از یادشان غافل مانده است، نانی تهیه کند، شب هنگام تنها و بی یاور، انبان آذوقه و آرد را بر شانه می گذارد و به صورت ناشناس خانه به خانه درها را به صدا در می آورد تا فقیران با شکم گرسنه سر بر بالین نگذارند. علی (ع) اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نبود، فراموش شده بود. علی (ع) نه تنها با کشته شدنش نمرد، بلکه زنده و زنده تر شد.

و من پیرو علی علیه السلام در کجا سیر می کنم.

درنیـابــد حال پختــه هیچ خام           پس سخن كوتاه باید والسلام

آن‏كس كه ز باغ آشنایى است           دانـد كه متاع ما كجایى است

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا