دفترچه خاطرات

دوستی قدیمی که از خاطرات من فقط داریون یادش بود

احمد عیسایی خوش|

حدودا  از زمانیکه  ،در اوج جوانی  ترک دیار کردم وبرای ادامه تحصیل وارد شهر دود وآهن  ،تهران شدم بیست سال می گذرد .دانشگاه ما در بخش شمالی تهران  وخوابگاهی که با هزار بدبختی گرفتم نیز در همان نزدیکی بود. آن زمان اکثر دانشگاهها مشکل خوابگاه  داشتند وبرای من وخیلی از بچه ها هم امکان اجاره مسکن وجود نداشت.

خوابگاه ما یک ساختمان قدیمی  بود که نمی دانم چطوری دانشگاه آن را تصاحب کرده بود . این ساختمان دارای اتاقهای  کوچک وبزرگ فراوانی بود که اتاقهای بزرگ وشلوغ سهم ورودیهای جدید واتاقهای  کوچک سهم ورودیهای قدیم تر بود .

غروب خورشید در جاده داریون-شیراز/عکس:روح الله قربانی

من و 9 نفر هم اتاقی دیگر هر کدام از گوشه ای از ایران راهی این شهر بزرگ شده بودیم . کرد ،لر ،ترک ،همدانی وقمی وسایر شهرها. یادشان بخیر  روزهای خوبی داشتیم تا اینکه دانشگاه تمام شد وهر کس مشغول وکم کم فراموش شدیم اما همیشه یاد وخاطراتشان  برایم زنده بود وهمواره دوست داشتم بدانم الان کجا هستند وچه می کنند.مخصوصا یکی از آنها که خیلی با هم دوست ورفیق بودیم . اهل همدان بود ویه دوترم از ما جلوتر، رشته اقتصاد می خوند وبه نوعی باهوش واجتماعی بود . تو این جمع هروقت بحث موطن می شد من تمام قد از داریون می گفتم از اینکه کجاست وقدمتش چیه والی آخر.بدلیل اینکه من در سال دوم تغییر رشته  وتغییر دانشگاه دادم دیگه خبری از هیچ کدوم از بچه ها نداشتم  اما همیشه آرزو داشتم که یه روزی ببینمشون.گاهی تو اینترنت اسمشون رو جستجو میکردم وفهمیدم که اون که اهل همدان بود فوق لیسانس قبول شده ویه مقاله هم چاپ کرده.به همین منوال گذشت تا اینکه یک روز در حال بررسی پرونده های مشترکین یک پروژه ساختمانی از یک پرونده دادگاهی که من مسئول یک بخشی از اون بودم به نام اون برخوردم. عکسش رو دیدم ومطمئن شدم که خودشه . اون پرونده مربوط به پیش خرید واحدهای مسکونی توسط عده زیادی از مردم بود که بعلت عدم ایفای تعهدات سازنده وشکایت از ایشان پرونده بزرگی در دادگاه تشکیل شد ودر نهایت تصمیم به حل وفصل آن شد.

در هر صورت با او تماس گرفتم وگفتم که راجع به پرونده با شما تماس میگیرم وشما باید فردا بیاید فلان جا اما …با اون شوخی کردم وگفتم که آیا میتونی حدس بزنی که من کی هستم. یه کم فکر کرد از زمان آشناییمان پرسید ووقتی گفتم دانشگاه شهید بهشتی  فورا گفت داریون.. خندیم گفتم خوب اسمم چی بود ؟گفت والله یادم نمیاد اما فقط داریون رو خوب یادمه .وهمیشه تو رو به نام داریون یاد میکردم .کلی خندیدم وگفتم که فردا بیا تا ببینمت. حالا اون تو صدا وسیما مسئول بخش اقتصادی یکی از شبکه هاست واز استان فارس بعد از شیراز فقط داریون رو خوب می شناسه….

22 دیدگاه

  1. با سلام خدمت همولایتی های قدیم و همشهریهای جدید وعرض ادب
    کاش آقای عیسایی خوش عکس خودشان را هم فرستاده بودند با تشکر

  2. با سلام خدمت طرفداراقای کرمدار
    مگر اقای کرمدار کاندیدای شورای شیراز شده؟ چند نفر داریونی دیگر این ظرفیت رو دارند؟

  3. سلام
    عرض ادب خدمت همه دوستان
    من که نفهمیدم این کامنتها بجر کامنت جناب اقای زارع چه ارتباطی با نوشته من داشت .اما به هر صورت ممنون
    فکر کنم جو انتخابات شوراها از همین حالا شروع شده انشا الله در ورای آن بهاری باشد

  4. جناب آقای قربانی
    کشف ارتباط خیلی از چیزها نگاه زرف اندیش میخواهد که شاید بدلیل دوری از محیط وشرایط آنجا فعلا نزد ما نیست
    بهر حال لطف شما ممنون

  5. با سلام یادم هست حدود 15 سال پیش یکی از معلمها سر کلاس می گفت برای یک مشکلی عده ای از داریون می روند استانداری
    جناب استاندار اصلا اسم داریون را نشنیده بوده و گفته داریون کجا هست؟ نمی دانم مسئولان فعلی وضعشان چطور است
    انشاء الله که سایت داریون نما و بقیه دوستان با این قدمهایی که برداشته اند نام این منطقه را بین المللی کنند
    یک پیشنهاد اینکه هر کدام از اساتید کتاب یا مقاله و … دارند نام داریون را آخر اسم خود بیاورند (مثلا استاد جلیل زارع داریونی) و اگر امکانش هست چند سطر یا صفحه در مورد منطقه بنویسند

  6. با سلام مجدد و مکرر…جناب آقای سید هاشمی عزیز… ضمن عرض سلام و ارادت خاص خدمت دوست و برادر عزیزم جناب آقای عیسایی خوش که در سرودن شعر و نقل خاطره مهارت ویژه ای دارند،در محضر حضرتعالی و ایشان درس پس می دهم و عین پاسخی را که در قسمت “مسابفه کتابخوانی داریون نما” به در خواست فرهنگی عزیز جناب آقای یوسف بذرافکن داده ام برای شما نیز در این جا کپی می کنم:
    جناب آقای بذرافکن، با سلام و عرض ادب و احترام…نمی خواستم فعلا که نه به بار است و نه به دار، در این مورد چیزی بگویم، ولی در پاسخ برای این که کلامتان شکسته نشود، عرض می کنم: آقایان شکری را که مثال زدید،همه از جمله ادبای توانمند داریونی هستند. دکتر بیژن زارع را نمی شناسم ولی فکر میکنم ایشان نیز توانایی لازم را داشته باشند. اما در مورد خودم باید بگویم که من همین چند تا فرمول دست و پا شکسته ی شیمی را هم درست بلد نیستم چه برسد به ادبیات که اقیانوسی است به وسعت ذهن خلاق نویسندگان توانایی هم چون ادیب فرزانه جناب آقای جلال بذرافکن که هم استعداد و حوصله ی این کار را دارند و هم علم آن را. تالیف در زمینه ی ادبیات جرات و جسارت زیاد می خواهد. زیرا افزون بر تجربه ی کافی، نیاز به دانش این علم دارد که بنده تا کنون توفیق کسب آن را نداشته ام. ولی به علت علاقه شدید به منطقه ی داریون و مردم خوب زادگاهم، در حال تحقیق و جمع آوری اطلاعات لازم در مورد چگونگی شکل گیری مجدد داریون هستم. اگر عمری باقی باشد، تصمیم دارم رمانی بلند از زندگینامه ی مالک داریون، محمد قلی خان و بنای قلعه ی محکم داریون را به رشته ی تحریر در آورده و قسمت به قسمت به صورت هفتگی طی مدت یک سال در سایت داریون نما به مردم فهیم و آگاه زادگاهم داریون، تقدیم کنم. تا خدا چه بخواهد.طولانی شد ببخشید.

  7. جناب آقای زارع
    شما لطف دارید
    من آنچه مینویسم مرثیه دل است اما بیشتر نوشتار من تو موضوع حسابداری وحرفه خودم هست که بالغ بر چندین مقاله وترجمه کتاب در زمینه حسابداری است.در هر صورت نوشتن هم یکی از دغدغه های ماست
    بی صبرانه منتظر نوشته های شما در مورد داریون هستم

  8. سلام بر معلم نمونه اخلاق و علم حسابداری و خاطره نگاری جناب آقای احمد عیسایی خوش عزیز و دوست داشتنی… روز معلم بر شما مبارکباد.

  9. … احمد جان، جناب آقای عیسایی خوش و خرم، دلمان برایت تنگِ تنگ است و لک زده است برای مطالب و دیدگاه هایت عزیز ! نکند دلت از سنگ است که دوستان داریون نماییت را فراموش کرده ای. بیا عزیز ! بیا !

پاسخ دادن به یوسف بذرافکن لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا