جلیل زارع
-
اخبار
دفترچه خاطرات/قاسم کاشفی، معلمی که عاشقانه زیست و عارفانه پَرکشید
معلم که باشی، پشتبندش خصلت های نیک دیگر هم در تو جان می گیرند. معلم که باشی، اول به دیگران…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
زمزمه محبت در کلاسهای گِلی؛روایتی از معلمان دهههای ۴۰ و ۵۰ داریون
اول از معلم هایی بگویم که زحمات زیادی کشیدند برای ما دانش آموزان دبستان حقیقت جو و دبیرستان نوبنیاد (شهید…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
دفترچه خاطرات/ مرام قلندری ها…
من و مرحوم قاسم (کهزاد) کاشفی و مرحوم عبادالله قلندری و مرحوم روشن بذرافکن، چهار همکلاسی و دوست بودیم. نوشته:…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
گل آلاله…
تقدیم به روان پاک و مطهر شهید کوروش زارع به مناسبت 19 دی ماه سی و هشتمین سالگرد شهادتش. …
بیشتر بخوانید » -
اخبار
کتاب آنلاین فرهنگ مردم داریون برای علاقمندان به فرهنگ و تاریخ
کتاب «فرهنگ مردم داریون» تالیف جلال بذرافکن سال ۱۳۹۰ در ۴۰۸ صفحه و تیراژ هزار نسخه منتشر شد. به گزارش…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
کتاب آنلاین فرهنگ مردم داریون
کتاب «فرهنگ مردم داریون» تالیف جلال بذرافکن سال ۱۳۹۰ در ۴۰۸ صفحه و تیراژ هزار نسخه منتشر شد به گزارش…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
30 نمای داریون/ این قسمت: 30 نما از مشکلات آموزش و پرورش
در پست ۳۰ نمای داریون، بدون هیچ قضاوت و دخل و تصرفی، صرفا مسائل و مشکلات منطقه داریون را از…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
به بهانه سیزدهمین زادروز داریون نما/کوچه دیگر، بُن بست نیست…
طبق معمول، مشغول وب گردی بودم. شاید از سر دلتنگی، شاید هم برای سیراب کردن حس کنجکاوی و یا هر…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
هفده مردادی دیگر و…
شاید بشود بیرون گود، دور از مردم نشست، داستان و رمان و شعر نوشت ولی خبر نه! خبرنگار، میان مردم…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
چه شد که این گونه شد؟!
… و این همه، مشت، نمونه ی خروار بود ! اگر هم ما نمی خواستیم شهر داشته باشیم و شهری…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
چه شد کهاین گونه شد؟!/قسمت دوم: داریون اسم و رسم دار شد و شد شهر
… تا زد و زادگاه مان اسم و رسم دار شد و شد شهر. اسمی دهان پر کن که کلی…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
چه شد که این گونه شد؟/قسمت اول:داریون، روستایی بود، آباد و آزاد
تو را نمی دانم، ولی من زمانی را به یاد دارم که داریون روستایی بود آباد و آزاد. آباد از…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
دفترچه خاطرات | پرینازم را گم کردم/قسمت پایانی :بالاخره رسیدیم گاراژ کل تیمور
شانه هایم که آرام تکان خورد از خواب ناز بیدار شدم. مادرم بود؛ شانه هایم را چسبیده بود و یکریز…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
دفترچه خاطرات/ پرینازم را گم کردم/قسمت سوم: اطراق در مسافرخانه
از آبادی های زیادی گذشتیم و هر جا دار و درخت و آبی بود استراحتی داشتیم. به محض پیاده شدن…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
به بهانه روز معلم/تقدیم به معلمان دلسوز داریونی
عاقبت این خواب سنگین هم از من خسته می شود و چشمانم را به روی یکی از دل انگیزترین…
بیشتر بخوانید »