دفترچه خاطرات
-
مردی که بی سر و صدا آمد و بی سر و صدا رفت !
جلیل زارع| داریونی هایی که به سن و سال من هستند، امامقلی را به خوبی می شناسند. امامقلی دیوانه بود…
بیشتر بخوانید » -
گونه هایش از اشک خیس بود و لبانش خشک و ترک خورده| شاید برای شما هم اتفاق بیفتد !
جلیل زارع| تیر ماه بود و هوا هم بسیار گرم. برای گرفتن کارنامه دوم دبیرستان(دوم راهنمایی فعلی)، به مدرسه رفتم.…
بیشتر بخوانید » -
یاد نیکان (قسمت 26)دیندارلو؛مرحوم قاسمعلی اطمینان
یوسف بذرافکن| همه عزاداران حسینی دیندارلوبه نیکی از او سخن می گویند ،نامش قاسمعلی اطمینان بود ،اهل دین و تقوی…
بیشتر بخوانید » -
دفترچه خاطرات؛ انجمن محلی و خانه های انصاف در داریون
به کوشش:جلیل زارع| انجمن محلی که مانند شوراهای اسلامی شهر و روستای امروزی عمل می کرد، از طرف بخشداری تعیین…
بیشتر بخوانید » -
یادنیکان قسمت بیست و پنجم (مرحوم حسین شاه محمدی)
یوسف بذرافکن| گویا هنوز صدای اذان او در گوش مردم ایزدخواست طنین انداز است ، مسجد را آب و جارو…
بیشتر بخوانید » -
روز جهانی عصای سفید | روشندل زادگاه خود را چه قدر می شناختید !؟
جلیل زارع| یونسکو در سال ۱۹۵۰، پانزده اکتبر(۲۳ مهر) را به عنوان روز جهانی عصای سفید نام گذاری کرد.سازمان آموزشی،…
بیشتر بخوانید » -
خاطره باغ اناری | گل حسرت!
جلیل زارع| *کاش الان اون باغ اناری بود تا هر وقت مثل حالا دلگیرم، برم خودمو تو اون باغ و…
بیشتر بخوانید » -
روزی که گوشت مورچه خوردیم!
جلیل زارع| مادرم رفته بود آبادان. نزد پدر و مادر و خوهر و برادرش. پدرم شیراز بود. دنبال کسب و…
بیشتر بخوانید » -
دعوت از کاربران داریون نما | دست به قلم شوید و از خاطرات کودکیتان بگویید !
جلیل زارع| سلام بر کاربران عزیز داریون نما…. امروز، ۱۶ مهر ماه ، روز جهانی کودک بود. ” ایلماه” خاطره…
بیشتر بخوانید » -
کافه شهر ما…
ایلماه شایسته| خاطره ی شیرینی از دوران کودکیم یادم مونده که مربوط به یکی از اولین کافه های داریون وقشنگترین…
بیشتر بخوانید » -
درسی که از معلم ورزش، آقای صفی یاری، آموختم !
جلیل زارع| یادش به خیر ! آقای صفی یاری، در داریون، دبیر ریاضی ما بود. تدریسش عالی بود. ادبیات هم…
بیشتر بخوانید » -
یاد نیکان (قسمت بیست و چهارم ) مرحوم کاظم رئوفی
یوسف بذرافکن| همه اهالی دودج از آن مرحوم به نیکی یاد می کنند .در جهاد سازندگی به کار وفعالیت مشغول…
بیشتر بخوانید » -
یاد نیکان (قسمت بیست و سوم) مرحوم نصراله امیری
یوسف بذرافکن| از نیکان و خوبان زمان ما بود .مردی مومن و متدین بود ، اهل مسجد ، عبادت و…
بیشتر بخوانید » -
یاد نیکان (قسمت بیست و دوم ) مرحوم حاج خلیل امیری
یوسف بذرافکن| روزگارو دنیا در حال گذر است ،روزها و شب ها یکی پس از دیگری می آیند و می…
بیشتر بخوانید » -
واکسن سرخک طبیعی | من واقعا واکسینه شدم
جلیل زارع| بچه بودم. سن دقیقم را به یاد ندارم. فکر می کنم پنج بهار از عمرم گذشته بود. چیزی…
بیشتر بخوانید »