رمان قلعه داریان
-
رمان قلعه داریان: قسمت بیست و یکم
نویسنده: جلیل زارع با خود گفت: « معلوم است دیگر، باز هم مثل پارسال می خواهد در مورد ستاره صحبت…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت بیستم
نویسنده: جلیل زارع خان، پس از شنیدن توضیحات آن ها و خواندن نامه ی یونس خان، رو به فرهاد کرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت نوزدهم
نوشته:جلیل زارع افراسیاب، پس از مشورت با خان بردج، به سراغ جابر رفت و گفت: « شما با فاش کردن…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت هجدهم
نویسنده: جلیل زارع با خودش گفت : « باید تا دیر نشده، کاری بکنم. همین امروز و فردا هست که…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت هفدهم
نویسنده: جلیل زارع بعد، افراسیاب را فراخواند، ماجرای الله ویردی آقا را تمام و کمال برایش تعریف کرد و نظرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت شانزدهم
نویسنده: جلیل زارع فرنگیس، اشک های ستاره را پاک کرد. صورت او را بوسید و گفت: « برو بخواب، دخترم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان/ قسمت پانزدهم
نویسنده: جلیل زارع فرهاد، قبل از خواب به سراغ مادر رفت، دستش را بوسید و گفت: « مادر جان، بابت…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت چهاردهم
نویسنده: جلیل زارع محمد خان قراچلو، پیکی روانه ی کوهمره کرد و میرزا محمد کلانتر را در جریان توطئه ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت سیزدهم
نویسنده: جلیل زارع بار دیگر در منزل خان بردج، جلسه ای محرمانه با حضور یونس خان و پسرش محمد حسن،…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت دوازدهم
نویسنده: جلیل زارع حاج یونس خان، مالک بردج، جنگجویان را اسکان داد. عده ای را به درمان زخمی ها گمارد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت یازدهم
نویسنده: جلیل زارع وقتی قشون پهلوان خدر، از کاروانسرا دور شد، صاحب کاروانسرا، ستاره را در لباس مبدل به قلعه…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان به قسمت دهم رسید
نوشته:جلیل زارع افراسیاب ، از یک سو با پذیرش مسئولیت فرماندهی قشون، مسئول حفظ جان نیروهای خود بود و می…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت نهم
نویسنده: جلیل زارع فرهاد گفت: « ستاره همراه با طاهر و محافظین از قلعه خارج می شود و به بهانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان : قسمت هشتم
نوشته: جلیل زارع ستاره خود را در آغوش فرنگیس رها کرد و زد زیر گریه. فرنگیس، موهایش را نوازش کرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان: قسمت هفتم
نوشته جلیل زارع -« چه کار می کنی فرهاد؟ همین طور دست روی دست می گذاری تا خان زاده ای…
بیشتر بخوانید »