جلیل زارع
-
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت چهاردهم
نویسنده: جلیل زارع محمد خان قراچلو، پیکی روانه ی کوهمره کرد و میرزا محمد کلانتر را در جریان توطئه ی…
بیشتر بخوانید » -
دفترچه خاطرات
خاطره ای از مراسم روز عاشورای سالهای دور در داریون
نوشته: جلیل زارع و عزاداران بقیه رو ستا ها در جواب می خواندند : « اجرتون به پیغمبر رفتیم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت سیزدهم
نویسنده: جلیل زارع بار دیگر در منزل خان بردج، جلسه ای محرمانه با حضور یونس خان و پسرش محمد حسن،…
بیشتر بخوانید » -
دفترچه خاطرات
دفترچه خاطرات: خاطره ای از محرم/ اولین نوحه ای که خواندم …
نوشته : جلیل زارع اصلا وضع مالی خوبی نداشت. با پینه دوزی امرار معاش می کرد ولی می گفتند با…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت دوازدهم
نویسنده: جلیل زارع حاج یونس خان، مالک بردج، جنگجویان را اسکان داد. عده ای را به درمان زخمی ها گمارد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت یازدهم
نویسنده: جلیل زارع وقتی قشون پهلوان خدر، از کاروانسرا دور شد، صاحب کاروانسرا، ستاره را در لباس مبدل به قلعه…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان به قسمت دهم رسید
نوشته:جلیل زارع افراسیاب ، از یک سو با پذیرش مسئولیت فرماندهی قشون، مسئول حفظ جان نیروهای خود بود و می…
بیشتر بخوانید » -
داريون نما
روز خبرنگار و خبرنگاران داریون نما
نوشته:جلیل زارع | به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نام…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت نهم
نویسنده: جلیل زارع فرهاد گفت: « ستاره همراه با طاهر و محافظین از قلعه خارج می شود و به بهانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان : قسمت هشتم
نوشته: جلیل زارع ستاره خود را در آغوش فرنگیس رها کرد و زد زیر گریه. فرنگیس، موهایش را نوازش کرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت هفتم
نوشته جلیل زارع -« چه کار می کنی فرهاد؟ همین طور دست روی دست می گذاری تا خان زاده ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت ششم
نوشته: جلیل زارع هر چند ستاره به اندازه ی فرنگیس صبور نبود، ولی او هم دست پرورده ی همین زن…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان: قسمت پنجم
نویسنده: جلیل زارع خان، صدایش را صاف کرد و گفت: « همه ی شما در جریان وقایع اخیر هستید. من…
بیشتر بخوانید » -
رمان قلعه داریان
رمان قلعه داریان | قسمت چهارم
نوشته: جلیل زارع فرهاد، از تپه بالا رفت. محافظین، خان و پسران او را می شناختند. فرهاد، از وضعیت راه…
بیشتر بخوانید » -
طنز و كاريكاتور
طنز اتاق فکر منطقه داریون | قسمت چهارم: ساز مخالف بود که از هر طرف نواخته می شد
نوشته: جلیل زارع معلوم نبود تو این فاصله چه اتفاقی افتاده که همه ی اونایی که شده بودن مدافع پر…
بیشتر بخوانید »