رمان
-
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت چهل و سوم
فرهاد، مجددا شمشیر خود را بر بدن رضاقلی بیگ فرود آورد. این بار، شمشیر در شکم رضاقلی بیگ فرو رفت…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت چهل و دوم
همه به فکر فرو رفتند. زمان مثل برق و باد می گذشت. وقت زیادی نداشتند. باید تا دیر نشده چاره…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت چهلم
در آن زمان، جمع آوری سرباز و تجهیزات از طرف یک حکمران را به حساب شورش می گذاشتند. و اگر…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت سی و هشتم
فرهاد، رو به جهانگیر کرد و گفت : « من می روم سر قبر مادر و زود برمی گردم."و بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت سی و هفتم
سرفه ها اجازه ی تمام کردن کلامش را ندادند. نتوانست جلو جاری شدن قطرات اشکی که گوشه ی چشمانش نشسته…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت سی و پنجم
« چرا اجازه دادم به همین راحتی، یکی دیگر از گرد راه برسد و دستش را به سوی شاخه ی…
بیشتر بخوانید » -
اخبار
قاسم شکری رمان “شطرنج باز داریونی” را آماده چاپ کرد
برنده جایزه مطرح و معتبر پنجمین دوره داستان رمان متفاوت سال ایران در ادامه توضیح داد:"به جهت تعصبی که بر…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت سی و دوم
ستاره، با این حرف، انگار خون تازه ای در رگ هایش جریان یافت. به طرف مادر رفت و صورتش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون؛خلاصه قسمت های بیست و یکم تا سی و یکم
انشاءالله اگر عمری باقی ماند پنج شنبه اول اسفند ماه قسمت سی و دوم منتشر خواهد شد. برای بد قولی…
بیشتر بخوانید » -
رمان(قلعه داریون)
رمان قلعه داریون | قسمت بیست و پنجم
نوشته:جلیل زارع| حسن خان، طاهر را احضار کرد و از او خواست تا جوانان سه چشمه ای را آماده ی…
بیشتر بخوانید »