اخبارپربیننده ترین مطالبهمه

شعری با حال و هوای داریونِ قدیم/غروبا جاخرمنی دِرمَنَ کو چه کٍیفی داشت…

قدیما یادش بخیر تو خونه های کاهگلی/صفا و سادگی بود تو آدما و همدلی

این شعر در حال و هوای داریونِ سروده آقای جمال پوشیمن از شاعران خوش ذوق داریونی که ظاهرا تاکنون نزدیک به هزار غزل سروده اند برای داریون نما ارسال شده است:

قدیما یادش بخیر تو خونه های کاهگلی
صفا و سادگی بود تو آدما و همدلی

تومونا بوشور بوپوش اورسیا هم خو جیری بید
پُرٍ شُل می شد پامون روزٍی که بارون می بارید

هفتا هشتا می شدیم ، یا بیشترک یا کمترک
سَرٍ شوم تا نصف شو تو کوچه ها یه لَختَرَک

راسی یادتون میاد تَنگٍ غروب چیش مَنَ کو ؟
تو کوچهَ پَس کوچَه ها دنبال هم بُدو بُدو ؟

یه نونی نم می زدن با نرمه قند راضی بیدیم
دختر و پسر نداشت ، ساده و هم بازی بیدیم

دو سه روزی قبل عید دراز جوق پاریو
زن و مرد ، گُت و کوچیک رٍختهَ بیدن کنار اُو

قالی و گلیم لکه ای باهم فرقی نداشت
بَر هم پهن میشُدٍن روسنگا هرکه هرچی داشت

راسیکه یادت میاد توٍسونا رو پشت بون ؟
قصه های جانی دالٍر پخش می شد اَ رادیومون

او روزا یادش بخیر هرکه تو اوشَش تَشی داشت
همسایه ی دور و وَرش تو چالَشون دیزی میزاشت

غروبا جاخرمنی دٍرمَنَ کو چه کٍیفی داشت
غم و قهر و کینه اصلاٌ تو دلا جائی نداشت

هرکه قوَش می رسید بُتَه اَ کوه می چید میورد
قورهَ هم تو راه اَ باغ هرکه بید می چید می خورد

انجیرای لَه فراخ یادتونه چندتا بیدٍن ؟
اونچی بَچَه بید اَ ای درختا انجیر می چیدٍن

هرکه هرچی که می کاشت سی قوم وخویشاشم می بُرد
هیشکه صُب که پا می شد غصه ی صباشم نمی خورد

یادمه هر دوسه سالی یه نفر وقتی می مُرد
تا یَه هفتَه هر که هرچی که میپُخت سیشون می بُرد

2 دیدگاه

  1. احسنت . خیلی خوب هست.از این اشعار اقای پوشیمن بیشتر در سایت به مناسبتهای مختلف آورده شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا