همهویدیو

کلیپ لبیک یا حسین(ع)

این روزها و شب ها شیعیان جهان در هر نقطه ای که هستند بیرق عزاداری آقا اباعبدالله الحسین را برپا داشته اند.

با نزدیکی به شب های تاسوعا و عاشورا این عزاداری ها گرم تر و پرشورتر برگزار می شود. در ادامه کلیپ کوتاه لبیک یاحسین را مشاهده می کنید.

10 دیدگاه

  1. مرثیه عاشورا از ایرج میرزا
    رسم است هر که داغ جوان دیده

    دوستان رأفت برند حالت آن داغ ‌دیده را

    یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
    وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

    آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند
    تا تقویت شود دل محنت ‌کشیده را

    یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند
    تا برکنندش از دل، خار خلیده را

    جمعی دگر برای تسلای او دهند
    شرح سیاه ‌کاری چرخ خمیده را

    القصه هر کس به طریقی ز روی مهر
    تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

    آیا که داد تسلیت خاطر حسین
    چون دید نعش اکبر در خون تنیده را

    آیا که غمگساری‌ و اندوه بری نمود
    لیلای داغ‌ دیده‌ی محنت ‌کشیده را

    بعد از پدر دل پسر آماج تیغ شد
    آتش زدند لانه‌ی مرغ پریده را

  2. خوشا از دل نم اشکی فشاندن
    به آبی آتش دل را نشاندن

    خوشا زان عشقبازان ياد کردن
    زبان را زخمه فرياد کردن

    خوشا از نی خوشا از سر سرودن
    خوشا نی نامه ای ديگر سرودن

    نوای نی نوايی آتشين است
    بگو از سر بگيرد، دلنشين است

    نوای نی نوای بی نوايی است
    هوای ناله هايش، نينوايی است

    نوای نی دوای هر دل تنگ
    شفای خواب گُل، بيماری سنگ

    قلم،تصوير جانکاهی است از نی
    علم،تمثيل کوتاهی است از نی

    خدا چون دست بر لوح و قلم زد
    سر او را به خط نی رقم زد

    دل نی ناله ها دارد از آن روز
    از آن روز است نی را ناله پرسوز

    چه رفت آن روز در انديشه نی
    که اينسان شد پريشان بيشه نی؟

    سری سر مست شور و بی قراری
    چو مجنون در هوای نی سواری

    پر از عشق نيستان سينه او
    غم غربت،غم ديرينه او

    غم نی بند بند پيکر اوست
    هوای آن نيستان در سر اوست

    دلش را با غريبی، آشنايی است
    به هم اعضای او وصل از جدايی است

    سرش برنی، تنش در قعر گودال
    ادب را گه الف گرديد، گه دال

    ره نی پيچ و خم بسيار دارد
    نوايش زير و بم بسيار دارد

    سری برنيزه ای منزل به منزل
    به همراهش هزاران کاروان دل

    چگونه پا ز گل بردارد اشتر
    که با خود باری از سر دارد اشتر؟

    گران باری به محمل بود بر نی
    نه از سر،باری از دل بود بر نی

    چو از جان پيش پای عشق سر داد
    سرش بر نی ، نوای عشق سر داد

    به روی نيزه و شيرين زبانی !
    عجب نبود ز نی شکر فشانی

    اگر نی پرده ای ديگر بخواند
    نيستان را به آتش می کشاند

    سزد گر چشمها در خون نشينند
    چو دريا را به روی نيزه بينند

    شگفتا بی سرو سامانی عشق!
    به روی نيزه سرگردانی عشق!

    ز دست عشق در عالم هياهوست
    تمام فتنه ها زير سر اوست !
    .

    “قیصر امین پور”

  3. سیزده ساله جوانی مه جبین
    ماه و پروین از فروغش خوشه چین
    روی او یاد آور روی حسن
    خوی او چون خوی نیکوی حسن
    ماه کنعان پیش رخسارش خجل
    دانه ی خالش عمو را دام دل
    عکس روی ماه او بدر تمام
    مهر آرد هر صبا بر وی سلام
    رشته ی عشاق را دُرّ یتیم
    مادر ایام از مثلش عقیم
    بحر مواج ولا را گوهر است
    در شجاعت همرکاب اکبر است
    یادگار فاتح جنگ جمل
    مرگ شیرین تر به کامش چون عسل
    آن که همچون باب خود فرزانه است
    بچه ی پروانه هم پروانه است
    همچو اکبر برده از حسن و وقار
    وه چه نیکو از دل زینب قرار
    افتخار دودمان هاشم است
    میوه‌ی بستان زهرا قاسم است
    بر دل چون لاله اش داغ پدر
    شور سربازی به سر دارد پسر
    تشنه ی جامی ز حوض کوثر است
    عمر کوتاهش ز ارث مادر است
    عاشقی افکند بر جانش تعب
    بوسه زد دست عمو را از ادب
    کای جهانی جرعه نوش جام تو
    عاشقان مست از می گلفام تو
    از قلم افتاده گویا نام من
    کز مِی عشقت تهی شد جام من
    مستم از جام سعادت کن عمو
    سرفرازم از شهادت کن عمو
    تا ز لطفت کام خشکم تر شود
    قاسمت همراه با اکبر شود
    گر گل بی باغبانم ای عمو
    من هم از این گلستانم ای عمو
    دوست دارم در رهت پرپر شوم
    هم مگر قربانی این در شوم
    حکم سربازیم اگر امضا کنی
    سرفرازم در بر زهرا کنی
    سید مجتبی نیکبخت

  4. روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!
    نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!
    این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،
    پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!
    باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،
    به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!
    شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
    دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!
    جان من برخیِ ” آن مرد ” که در شط فرات،
    تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!

    هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،
    ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه!
    * حسین جنتی

  5. بر آل عبا تو نور عيني زینب
    تو پشت و پناه عالميني زینب
    در فضل و شرافتت همين بس باشد
    اينکه تو شريکة الحسيني زینب

  6. ای زینب

    ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن!
    ای زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت
    زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان می‌افکند بتو محتاج‌اند.
    ای که از کربلا می‌آیی، و پیام شهیدان را، در میان هیاهوی همیشگی قداره بندان و جلادان ، همچنان به گوش تاریخ می‌رسانی،

    زینب! با ما سخن بگو.
    مگو بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو خداوند، آن روز، عزیزترین و پر شکوه‌ترین ارزشها و عظمت‌هایی را که آفریده است، یکجا، در ساحل فرات، و بر روی ریگ‌زارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد، و بر فرشتگانش عرضه کرد، تا بدانند که چرا میبایست بر آدم سجده می‌کردند!؟

    دکتر شریعتی

  7. سلام بر حسین آنگاه که پسرش را نزدیکانش را و عزیزانش را به قربانگاه می فرستد

    سلام برحسین آنگاه که بر بالای بدن پاره پاره شده علی اکبرش دیگر توانی برای ایستادن ندارد و از جوانان بنی هاشم برای بردن پاره های بدن پسر دلبندش کمک می خواهد

    سلام برحسین آنگاه که در شکافتن صف لشکریان شیطان٬ندای الله اکبرش را به امید رسیدن به گوش علمدارش بلند فریاد میزند و دلخوش است که صدای لا اله الا الله را از سوی برادرش به گوش بشنود

    آنگاه که کمرش میشکند در داغ از دست دادن برادری که دیگر علمدارش نیست و دیگر سقای کودکان خشکیده لبش نیست و نه دیگر امیدی برای حرمش

    سلام بر حسین آنگاه که بر روی دست خود می بیند رقص شهادت کوچکترین سرباز مظلومش را که از فرط تشنگی نای ناله را نیز نداشت

    سلام بر حسین آنگاه در آخرین وداعش با خانواده اش از زینب خواهر غمدیده اش میخواهد تا او را در نماز شبش یاد کند

    سلام بر حسین آنگاه که تنهای تنهای تنها در مقابل لشکری از تیر و نیزه و شمشیر و کینه و جهالت و تعصب و دنیا پرستی قرار میگیرد

  8. سلام بر آنان که دریافته اند؛
    حسین نیامده بود که غم بخوراند
    آمده بود که غم بخرد . . .
    و
    امید بفروشد
    و درود بر آنان که دریافته اند؛
    فلسفه ی عاشورا
    این نبود
    که توی سرمان بزنیم
    این بود
    که بیاموزیم توی سرمان
    نزنند…
    (رفیعی)
    تاسوعای حسینی بر عاشقان تسلیت باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا