ماده پلنگ جوانی که بر اثر برخورد با خودرو در محور شیراز – داریون آسیب دیده و به منظور تکمیل مراحل تشخیص و درمان بوسیله هواپیما به دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران منتقل شده بود، متاسفانه حین انجام مراحل درمانی از بین رفت.
به گزارش داریون نما به نقل از پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران، پس از برخورد با خودرو و آسیب دیدگی پلنگ، تلاش های بسیار زیادی توسط دامپزشکان شیراز، محیط زیست استان فارس، دامپزشکان و کارشناسان سازمان محیط زیست و دامپزشکان دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران صورت گرفت و اقدامات زیادی در شیراز و تهران ازجمله انتقال پلنگ با هواپیما به تهران و اقدامات پیشرفته درمانی صورت گرفت اما متاسفانه به دلیلی که هنوز کاملا مشخص نیست پلنگ از بین رفت.
قرار است پس از انجام کالبد گشایی طی روزهای آینده علت دقیق مرگ جانور مشخص شده و طی گزارشی اعلام شود.
خبر تصادف پلنگ پارک بمو که اول اسفند در داریون نما منتشر شد را اینجا ببینید.
مردی قصد خودکشی داشت
به بالای صخره بلندی رفت و طنابی به گردنش انداخت و آن را به صخره بست
مقداری سم خورد و خود را آتش زد و خود را پرت کرد
و در همان حال به سمت سر خود شلیک کرد.
تیر به خطا رفت و طناب را قطع کرد
مرد که از حلق آویز شدن نجات یافت
به داخل آب افتاد و آتش خاموش شد
و استفراغ سم را از بدن او دفع کرد.
ماهیگیری او را دید و از آب زنده بیرون آورد.
مرد به بیمارستان منتقل شد
و در آنجا بعلت نبود امکانات درگذشت!!!
فقط مسئولان مربوطه لطف کنند و برای تقدیم کردن به موزه حیاتوحش، پلنگ شیراز را خشک نکنند. معلوم نیست آیندگان با دیدن آن در مورد ما چگونه فکر میکنند، بگذارید اصلاً ندانند چنین حیوانی روزی در این حوالی میزیست…
♫♫ دلربا، دلنشین، شیرین ادا، نازنین
به کجا رفتی بیا تب و تابم را ببین …
چه شبی دارم تنها تنهایی و تنهایی
گره از گیسو بگشا تا ز سحر در بگشایی …
بهار اومد که گلها رنگ و وارنگه جونم
دیدن یار سر چشمه قشنگه جونم …
بچینم گلی بیارم در سرایت جونم
ببینم رویتریزم در پیش پایت جونم …
گلنارم گلنارم غم تو بر دل دارم
نفسی بنشین یارا من تشنه دیدارم …
گل به گیسویت بستی ما را پریشان داری
به پریشانی شادم گر تو روا میداری …
بهار اومد که گلها رنگ و وارنگه جونم
دیدن یار سر چشمه قشنگه جونم …
بچینم گلی بیارم در سرایت جونم
ببینم رویتریزم در پیش پایت جونم …
دلربا، دلنشین، شیرین ادا، نازنین
به کجا رفتی بیا تب و تابم را ببین …
چه شبی دارم تنها تنهایی و تنهایی
گره از گیسو بگشا تا ز سحر در بگشایی …
♫♫
سلام
اين شعر رو واسه ي پلنگه نوشته ايد؟
خيلي قشنگه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ای
دل بسته بودم.
احمد شاملو