کجایید! غیبتتان زیاد شده؟!/این پست: محمد امین زارع
داریون نما از آغاز کار خود همراهانی داشته که همیشه به وجودشان افتخار می کند.
بعضی از این همکاران و همراهان به دلایل مختلف مانند مشغله کاری و… در برهه های زمانی مختلف کمتر فعالیت می کنند.
این عزیزان باید بدانند که ما داریون نمایی ها دست از سرشان، یا بهتر بگوییم ما داریون نمایی ها دست از سر همدیگر برنمی داریم.
فرقی هم نمی کند کجای کره زمین باشیم؛ داریون، شیراز، تهران، قم، کرمان، خارک و… حتی سوئد و آمریکا و …
از امروز سعی می کنیم هر از چند وقتی یادی از دوستان خود داشته باشیم که مدت غیبتشان در داریون نما زیاد شده و دیگر ما نگرانشان شده ایم.
اولین نفر سراغ آقای محمدامین زارع رفته ایم که به احتمال 99 درصد همچنان در تهران به سر می برد!
دوست عزیز آقای مهندس محمد امین زارع! کجایی برادر غیبتت در داریون نما خیلی زیاد شده، ما نگرانت هستیم. بیا اینجا و حاضری بزن و جمعی را از سلامتی و حضورت خشنود ساز.
دوستان فعال داریون نما و اعضای فعال تحریریه می توانند این پست را ادامه دهند و طی روزهای آینده سراغ دوستان دیگر داریون نمایی بروند که غیبتشان زیاد شده!
سلام اردینهشت
تصمیم بگیرید که عشق بورزید !
تنفر سنگین تر از آن است که بتوان تحملش کرد.
مارتین لوترکینگ
تولد اردیبهشتی ها مبارک باشه!
سلام بر حاضرین و غائبین عزیز …
پیشنهاد می کنم هر کاربری روزانه یک نفر از غائبین را صدا بزند.
برای شروع من خودم پیش قدم می شوم و امروز، آسمان را صدا می زنم :
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ ی آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآسماااااااااااااااااااااااااااااان !
کجاااااااااااااااااااااااااااااااااااایی ی ی ی ی ی ی ی ؟ غیبتت زیاآآآآآآآآآآآآآآآد شده ه ه ه ه ه ه ه ه…… !!!!!!!!!!!!!!!!!
فرارسیدن ماه مبارک رجب مبارک باد. ما هر جای این کره خاکی که باشیم دلمان با داریون نماست. حضور خودم را اعلام می کنم و از داریونی میخواهم او هم حضور خود را اعلام کند.
سلام. داریون نما پیام ها رو خیلی سانسور می کنه من به همین خاطر دیگه پیام نمی ذارم.
سلام غلامرضا جان …
“اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا جام مرا بشکست لیلی !؟”
غلامرضا جان، دلتنگت بودیم. ممنون که حضور سبزت رو تیک زدی. ما از غلامرضا بیش از این ها انتظار داریم. منتظر حضور سبزترت هستیم.
باقی بقایت …
آهای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
بنیامی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ن ن ن
کجایی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
غیبتت زیا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا اد
شده ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
! ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟
با سلام خدمت همه دوستان و داریون نمایی ها خواستم جواب ندم اما دیدم بی ادبی میشه….
من هم همین حوالی هستم سرا پا چشم و گوش اما…دیدم.
جایی که سخنت ارزش نقره داره سکوت طلاست…
سلام بنیامین جان …
ممنون از پاسخ سریع و صریحتون.
این که سخن شما چه ارزشی دارد را دیگر بگذارید به عهده ی کاربرانی که سخنان شما را می شنوند و نوشته هایتان را می خوانند.
من به عنوان یک کاربر داریون نما، ارزش سخنان و نوشته های شما را با طلا می سنجم نه با نقره. هر چند نقره هم ارزش کمی ندارد. حتا برنز هم با ارزش است.
منتظر دیدگاه های ارزنده اتان هستیم.
باقی بقایتان …
سلام محمد امین جان ….
تهران اونقدرها هم بزرگ نیست که نتونیم پیدات کنیم ! پس خودت بیا !
باقی هم بقایت عزیز…
سلام …
من مطمئنم آقای محمد امین زارع، به علت مشغله هایش هنوز این پست را ندیده است. محال است دیده باشد و پاسخی ندهد.
خوب است اگر کسی با ایشان ارتباط دارد او را در جریان بگذارد.
باقی بقایتان …
سلام و درود فراوان خدمت همه دوستان داریون نمایی
برای من بهترین دوستان دوران زندگی همان دوستان داریونی هستند که روزهای کودکی و نوجوانی را با آنها سپری کردم، مصداق روشن آن نیز همین پست است که دوستان عزیز من را در آن شرمنده لطف و محبت خود نمودند.
طی چند ماه گذشته مشغله های کاری فرصت حضور در جمع داریون نمایی ها را از من سلب کرد. انشاالله به زودی مجال جبران فراهم گردد.
فکر نمی کردم 12 روز گذشته به داریون نما سر نزده باشم. ولی عمر همچون اسبی افسار گسیخته بی مهابا در حال گذر است و در غالب اوقات ما از درک گذشت آن غافل هستیم.
روزهاتان به کام
تن تان سالم
عزتتان پاینده
سلام محمد امین جان ….
خوش آمدید. همین طور است که می گویید. من که مطمئن بودم شما هنوز این پست را ندیده اید و باز اطمینان داشتم که به محض دیدن این پست حضور سبزتان را باز هم تیک می زنید.
داریون نمایی، ممکن است به علل مختلف گه گاه حضورش کم رنگ شود ولی بی رنگ نمی شود و در اولین فرصت به حضورش رنگ تازه می پاشد. این طوری هاست عزیز.
باقی بقایتان …
سلام چرا برخی از روزنامه ها ازجمله خبر در پیشخوان نیست ؟
با سلام خدمت داریون نمایی های عزیز …
به نظرم غیبت آقای زارع زیاد شده به نظر شما عجیب نیست !!!!!!!!!!!!!!!!خدا کنه مشکلی براشون پیش نیمده باشه …
بیان اینبار ما صدا بزنیم آقای جلیییییییییییییل زارررررررررررررررع غیبتتان زیاد شده لطفا حضور خودتون تیک بزنید.بابانگرانتییییییییییییم….
سلام باران عزیز …
حق با شماست. ببخشید.
باقی هم بقایتان …
سلام باران عزیز…
… مثل این که قدم من سنگین بود. من با صدای شما آمدم ولی شما نیستید. شما را دیگر چه کسی می خواهد جار بزند ؟ این ماموریت هم باشد برای ستاره.
… و اما این رسم خوبی است بین داریون نمایی ها: وقتی یکی غیبتش طولانی می شود کسی هست که صدایش بزند.
… کاش در این شب های عزیز، هر کاربری یکی از غائبین را صدا می زد. از خودم شروع کنم ؟ چشم من شروع می کنم:
آهای ی ی ی ی ی ی بنیامییییییین کجایی ؟
… و اما کلام آخر:
بیایید در شب های قدر، دست هایمان که به آسمان بلند می شود برای هم دعا کنیم.
خدایا به حرمت این شب های عزیز، تک تک اعضای خانواده داریون نما را آن ده که آن به !
آمین یا رب العالمین…
سلام بر داریون نمایی ها
من هم فکر می کنم این که هر کدام از ما داریون نمایی ها یکی از غائبین را صدا بزنیم رسم خوبی است. پس ماموریتی را که آقای زارع به من محول کرده است انجام می دهم و باران را صدا می زنم.
باران جان کجایی؟ تو که خودت آقای زارع را صدا زدی دیگر چرا غیبت زده است؟ زود باش خودت را آفتابی کن و یکی دیگر از غائبین را صدا بزن.
در این روزهای عزیز از خدا می خواهم خانواده داریون نمایی ها را در پناه خودش به سلامت نگه دارد و غم و درد و رنج و بیماری را از آن ها دور دارد. دعا می کنم همه عاقبت به خیر شویم. آمین.
سلام ..ستاره جان ..از این که از من یادی کردید متشکرم من هم زیر سایتون هستم …اما با دستان خالی ….نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق….التماس دعا
سلام ستاره جان …
ممنون از همراهیتان. در این شب و روزهای عزیز التماس دعا دارم.
باقی بقایتان …
از مهتاب نشاني تو را خواستم آدرس خودش را داد …………
سلم استاد نماز و روزه هاتون قبول
التماس دعا….من هم هستم ….اما ای کاش………
سلام بنیامین جان…
خیلی خیلی خوش آمدید. می دانم که هستید. باید هم باشید. مگر می شود شما یار همیشگی داریون نما نباشید !؟
نماز و روزه های شما هم قبول درگاه او که ورای همه ی بودن هاست؛ که از ازل بوده و تا ابد هست.
در دل این نیمه شب قدر، قدری که قرار است تقدیری رقم خورده و امضا شود، از صمیم قلب برای دل پاک و بی ریایت دعا می کنم. دعا می کنم ” ای کاش ” هایت محقق شود و حلاوت ” شدن ” ها، شیرین کامت کند.
آمین یا رب العالمین …
از مهتاب نشاني تورو خواستم آدرس خودش را داد …………………………..
سلام استاد طاعاتتون قبول……التماس دعا
سلام و محتاجیم به دعای شما باران جان…
باقی بقایتان …
سلام داریون نمایی های عزیز. طاعات و عباداتتان قبول باشه. من هم حضورم را تیک میزنم و در شب قدر از همگی شما دوستان عزیز التماس دعا دارم. چشم آقای زارع من هم کسی را صدا میزنم. آریو برزن عزیز غیبتتان خیلی زیاد شده. بیایید و شما هم یکی دیگر را صدا بزنید.
سلام بی دل عزیز …
شما هم به سایت خودتان خوش آمدید. هر گلی بویی دارد و گل ها که یکی یکی بیایند بوی خوششان باغ را گلستان می کند.
شما صادقانه ” آریو برزن ” را صدا زدید؛ و من مطمئنم آریو برزن هم همین گوشه و کنارها بازدید کننده داریون نماست. مطمئنم. و مطمئنم که با صدای شما می آید. خیلی هم زود می آید. مگر نه آریو برزن ؟ منتظرت می مانیم. ما را زیاد در انتظار مگذار.
باز هم ممنون و التماس دعا …
سلام بی دل عزیز…از این که یادم کردی متشکرم
این تبریک ویژه رو از من بپذیر خوش به حالت که بی دل شدی …یا اصلا دلتو به کسی ندادی ؟؟؟؟ یا دادی و پسش ندادند….و!!!!!!!!!!!…اما..به قول استاد..
باقی بقایتان
بسم الله الرحمن الرحیم
… وهر کس راهی غیر از طریق اهل ایمان پیش گیرد وی را به همان که برگزیده واگذاریم…
سوره مبارکه نساء آیه 115
موضوع : یادش به خیر…
… یادش به خیر
وقتی هنوز
مهر و وفا و عشق
زنده بود،
من بودم و تو بودی و او بود و ما
یک مای آشنا
یادش به خیر
وقتی که مهر
این واژه ی نجیب
این نقش سر به راه
در تار و پود عشق
تا خورده بود،
من بودم و تو بودی و او بود و ما
یک مای آشنا
یادش به خیر
وقتی هنوز
در قاب پنجره
یک آسمان نگاه
بی ادعا
گل کرده بود،
من بودم و تو بودی و او بود و ما
یک مای آشنا
یادش به خیر
وقتی که لحظه هایمان
پر بود از حضور
پر بود از ترنم باران
لبریز نور،
من بودم و تو بودی و او بود و ما
یک مای آشنا
… یادش به خیر
اما
حالا که شعله های سرکش مهر و وفا و عشق
خاموش و ساکت و سرد است و بی فروغ،
من مانده ام و تو
بی این و آن
یادش به خیر
اما
حالا که نقش مهر
در تار و پود عشق
کم رنگ و بی رمق
وارفته است،
من مانده ام و تو
بی این و آن
یادش به خیر
اما
حالا که پنجره
آرام و بی صدا
بر هر نگاه
قابش شکسته است،
من مانده ام و تو
بی این و آن
یادش به خیر
اما
حالا که این
چندین و چند غنچه ی نشکفته ی حضور
پژمرده است،
بر این کویر
جز حسرت ترنم باران
نمانده است،
من مانده ام و تو
بی این و آن
… اما حساب تو
از این و آن جداست
وقتی چنین صبور
با مهر مانده ای،
من با تو می شوم
یک مای آشنا