نوشته هاي شبانه يك داريونيهمه

اعتراف به یک اشتباه/پشیمانم…

نوشته چهل و دوم:پنج یا شاید هم شش سال پیش بود که با هدف پرورش خبرنگاران داریونی برای انعکاس مشکلات مختلف در رسانه های متعدد کلاس خبرنگاری را در 10 جلسه دوساعته برگزار کردم.

این کار با همکاری دفتر نماز جمعه داریون انجام شد که دستشان هم درد نکند.

متقاضیان فکر کنم حدود چهل نفر بودند که به دلیل کوچکی مکان کلاس آنها را به دو گروه بیست نفره تقسیم کردم و هر گروه را در یک روز قرار دادم و هر هفته دو روز حوالی ساعت 14 از محل کارم در شیراز خارج و به سرعت به مقصد داریون حرکت می کردم.

از مشکلات برگزاری کلاس -که خود مثنوی هفتاد من می شود- می گذرم و ماجرا را اینگونه ادامه می دهم که پس از برگزاری این کلاس که هر دو گروه بیست جلسه شد از بین آنها بیست نفر برتر را برگزیدم و استادی از دانشکده خبر-غلامرضا مالک زاده که الان حی و حاضر است- را برای آموزش به این بیست نفر به داریون آوردم.

منتی نیست اما برای استاد کلاس با هزینه شخصی تاکسی از محل کار وی در بولوار نصر-خبرگزاری ایرنا- تا داریون و بالعکس به صورت دربست کرایه می کردم تا استاد کلاس با کمترین مشکل به داریون برسد و پس از برگزاری کلاس به سرعت به محل کارش بازگردد.

کلاس های این گروه بیست نفره با همکاری معلم عزیز یوسف بذرافکن در محل کانون آموزش و پرورش برگزار شد.

بعد از پایان این کلاس ها آزمونی برگزار کردیم و از طرف خبرگزاری گواهی های خبرنگاری به پذیرفته شدگان اهدا شد.

neveshteha

گذشت و گذشت تا همین دو سه سال پیش که کلاس خبرنگاری دیگری این بار در فرهنگسرای داریون و با همکاری حجت الاسلام عزیزی امام جمعه اهل فرهنگ داریون برگرار کردم.

این کلاس نیز حدود بیست نفر شرکت کننده داشت که در حدود پنج جلسه به صورت فشرده مباحث خبرنگاری را آموزش دادم.

همه این ها اما تنها با هدف پرورش خبرنگار و ایجاد انگیزه برای کار خبرنگاری برای منطقه داریون بود.

جمع کل اعضا کلاس در آن دوره اول تا همین دوره حدود شصت نفر می شد.

از آن گروه اول که آن همه وقت و هزینه صرف شد فرد شاخصی بیرون نیامد که کار خبرنگاری انجام دهد.

البته دوستانی مانند یوسف بذرافکن هم در آن کلاس ها بودند اما حساب وی و یکی دو نفر دیگر جداست و من آنها را خروجی کلاس نمی دانم چون این عزیزان قبلا کار خبرنگاری انجام می دادند.

داشتم می گفتم از جمع چهل نفر آن کلاس فکر کنم فقط مجتبی ظهرابی یک حرکتهایی کرد و بعدا که داریون نما راه افتاد خبرنگار فعالی بود تا این که ازدواج کرد و به شیراز مهاجرت که الان دیگر از او خبری نیست.

از کلاس دومی هم احمد ارج زاده فعالیت خوبی داشت که او هم سرباز شد و نمی دانم هنوز هم سرباز است یا نه؟

روح الله قربانی هم بود که به واسطه نوع کارش-روابط عمومی شهرداری داریون-خوشبختانه هنوز با ماست.

بقیه متاسفانه فقط حضور داشتند و الان که داریون نما راه افتاده هیچ خبری از آنها نیست تا مثلا اخبار خطبه های نماز جمعه یا اخبار رویدادهای فرهنگی و ورزشی یا گزارش های مختلف از مشکلات منطقه داریون یا معرفی هنرمندان و فرهیختگان و…

نه هیچ خبری از آنها نیست و این مطلب را پس از کلی کلنجار رفتن با خودم نوشتم که یک اعتراف تلخ داشته باشم.

اعتراف به این که از برگزاری آن کلاس ها و صرف وقت برای بسیاری از اعضای آن کلاس ها کاملا پشیمانم.

اعتراف می کنم اشتباه کردم و نباید آن همه وقت صرف افرادی می کردم که حالا که داریون لازمشان دارد به هر دلیلی هیچ خبری از آنها نیست.

من آن کلاسها را بی منت برگزار کردم به امید روزی که آنها به زادگاه خود خدمت کنند نه این که مدرکی بگیرند و بعد هم مثلا جایی خارج از داریون و نه برای داریون مشغول به کار شوند.

حالا من مانده ام و یک داریون نما و تعداد اندکی از همراهان مانند روح الله قربانی که آچار فرانسه ما شده، اخبار خطبه ها و ورزش و .. همه روی دوش اوست.

خبرنگار شورا هم مثلا هست که خوب با توجه به نوع کارش در شهرداری و این که شورا به نوعی مسوول اوست نمی تواند این کار را درست انجام دهد و حالا می بینیم که ماه هاست هیچ خبری از شورای شهر داریون نیست.

اگر یکی از همان اعضای کلاس که البته و صد البته شاغل شهرداری نبود الان بودند به راحتی می شد عملکرد شورا را به چالش کشید نه این که همه بی خبر از آنان باشیم.(مانند زمانی که مجتبی ظهرابی بود که انصافا خوب عمل کرد و در دوره ای که خبرنگار شورا بود عملکرد قابل قبولی داشت.)

اگر یکی از اعضای همان کلاس خبرنگار نماز جمعه بود، اگر اگر اگر….

حالا من مانده ام و جلیل زارع که بنده خدا از تهران خودش را برای داریون به آب و آتش می زند و فقط می توانم به او آفرین و احسنت بگویم.

حالا من مانده ام و یوسف بذرافکن که در مقاطعی خیلی خوب فعالیت می کند اما به ناگاه می رود و چند ماه از او بی خبر می شویم.

بهرام کرمدار را امسال یک بار بیشتر ندیده ام. از علی مختاری هم خبری ندارم.

از علی زارع که زمانی خیلی فعال بود هم خبری نیست. سایر فرهنگیان داریون هم که….

از سایر دوستانم مثل… و… و… و… و… و… و… هم نامی نمی برم که دیگر نیستند اما منتظرشان می مانم.

حرف آخر این که ریشه بسیاری از مشکلات داریون در بعد فرهنگی است. باید در این زمینه خیلی کار کرد. یکی از این راه ها همین داریون نماست.

همین جا هم اعلام می کنم هر دوست یا دوستانی که می توانند داریون نما را اداره کنند و شاید با بنده مشکلی دارند بنده خداه را گواه می گیرم اگر بیایند و اعلام آمادگی کنند شش دانگ داریون نما را به نامشان می زنم و خود مانند یک کاربر فعال فعالیت می کنم. این را گفتم تا دیگر بهانه ای نباشد.

امیدوارم اوضاع به نحوی باشد که شرمنده داریونی های عزیز نباشیم.

یا حق…

متولی داریون نما

15 دیدگاه

  1. باسلام وخسته نباشید
    به عنوان یک داریونی وظیفه خود م دونستم که ازشما تشکر کنم چرا که برای فراهم آوردن محیطی که ما داریونی ها از اوضا و احوال شهرمان باخبر باشیم نهایت تلاشتون رو میکنید و اینجوری امثال من که از داریون دوریم کمتر احساس دلتنگی میکنینم
    شاید نحوه ارسال مطالب به داریون نما کمی وقت گیر باشه مثلا نوشتن مطالب در word بعد ارسالشان برای داریون نما ،شاید اگر مسیر فرستادن مطالب از طریق واتس اپ و… میسر بود این کار راحت تر میشد، مثلا خود من ماه هاست منتظر دریافت آدرس ایمیل جناب زارع از طریق سایت هستم تا مطلبی رو که قول داده بودم و مدتهاست اون رو نوشتم برایشان ارسال کنم اما هنوز خبری نیست…
    باز هم از زحمات شما سپاسگزارم

    1. سلام خانم دکتر ….

      با اجازه مدیر سایت، پیشنهاد می کنم مطالبتان را هم در کادر دیدگاه در ذیل آخرین مطلب سایت بگذارید. منتها بالای آن بنویسید « مطلب » و یا در کادر ویژه ی ” تماس با داریون نما ” نوشته و ارسال کنید.

  2. سلام آقای داریون نما …

    تلخ بود ! واقعیتی تلخ ! ولی پشیمانی ندارد؛ شما به وظیفه ات عمل کرده ای؛ وظیفه ی انسانی ات که اگر چنین نمی کردی جای تعجب داشت.

    و اما زکات علم، نشر آن است. اگر بیاموزیم و به کار نگیریم؛ به کار بگیریم و در جهت خدمت به خلق خدا نباشد؛ خدمت باشد و خدایی نباشد؛ زیان کرده ایم. آن چنان که شاید دیگر زمانی برای جبرانش نباشد. امیدوارم آن ها که حرفه ی خبرنگاری را آموختند به کارش گیرند.؛در جهت خدمت به مردم زادگاهمان؛ برای رضای خداوند رحمان و رحیم.

    و اما شش دانگ داریون نما هم فقط دست خودت را می بوسد. یک دانگش را هم دیگری نمی تواند تاب بیاورد و در این ولولای ندانم از کجا و چرا، دل شیر می خواهد سر پا نگه داشتن چنین سایتی و با چنین اهدافی.

    و اما کلام آخر : ما داریون نمایی های گاه پر رنگ و گاه کم رنگ، هرگز بی رنگ نمی شویم و تا هستیم، با تو می مانیم. قول می دهیم : قول … قول … قول …

  3. سلام علیکم
    مدیر محترم سایت داریون نما
    اگر چه در مواقعی کاملا حق با شما است اما زحمات شما برکسی پوشیده نیست .دوست عزیز ما داریون نما را هیچگاه رها نکرده و نمی کنیم .همه باید بدانند که داریون نما در حال حاضر تنها دارایی داریون و تنها رد پای منطقه داریون در فضای مجازی است پیشنهاد می کنم هر سه ماه یک بار نشستی درموضوع داریون نما برگزار شود تا تیم داریون نما فعال تر و منسجم تر به فعالیت خود ادامه دهد شما هم تنها سرمایه داریون در فضای مطبوعات و رسانه های کشور هستید و نباید از نامهربانی های امثال من ناامید شوید . خداوند یاور شما.

  4. این شعر تقدیم به کاربران

    کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود

    و دلم پبش کسی غیر خداوند نبود

    آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم

    مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود

    مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید

    خیر بودم به تو و جرات لبخند نبود

    هرچه نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم

    کم نشد فاصله تقصیر تو هر چند نبود

    شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول

    بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود

    مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت

    جای آنها که به دنبال تو بودند نبود

    بعد از آن هر که تورا دید رقیبم شد و بعد

    اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود

    آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته

    کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود

    کاظم بهمنی

  5. سلام و دعا کار خوب که پشیمانی نداره ؟ چرا ؟
    یا هنر اموز ها را به دقت انتخاب نکرده اید ویا
    آونقدر مردم گرفتار ومشغول به زندگی هستند که وقت ندارند.
    خودمن وقت ندارم .

  6. سلام داریون نمایی ها
    من داریون زندگی نمیکنم ،اماازطرفدارای پروپاقرص داریون نماهستم.
    تشکرواینکه پشیمونی نداره ،که نشدحرف حساب!!!!
    مطلب،خبر، ازداریون بذاریدو یه باری رو از رو زمین برداریدتا با داریون بیشترآشنابشیم و خبربگیریم نه اینکه تشکر تشکر خشک و خالی و همه بار بر دوش یه نفر…
    مشغله کاری و…هم بهونه خوبی نیست.مگه آقای داریون نما مشغله ندارن که داریون نما رو مدیریت میکنن؟؟؟!ازداریونی های پرکارو زحمتکش توقع بیشتری داریم.
    باتشکر

  7. تا حالا فکر میکردم تو داریون خبرنگار نداریم. اما حالا فکر می کنم جو حاکم بر داریون اجازه خبرنگاری را به خبرنگارها نمی دهد !!! گیرم که از 60 تایی که شما میفرمایید 59 تایش پای کار نیستند. وقتی حتی یک خبرنگار هم دست به کار نمیشود لابد علت چیز دیگری است!!! حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را !!!

  8. با سلام
    از اونجایی که من دودجی هستم ولی وقتی سایت داریون نما رو توی فضای مجازی دیدم خیلی خوشحال شدم . چون چندسالی به خاطر دانشگاه از خونه دور هستم ، این سایت با خبراش یه روحیه بهم میده . و اینا همش بخاطر تلاش های مفید شما هست که توی این زمینه داشتید . من تنها آقای مختاری را می شناسم اما واقعا همگی دستتون درد نکنه و نذارید این سایت راکد بمونه و گوشه هاش تار عنکبوت ببنده.
    ولی نبایستی اون حدود 60 نفر هنرآموز ، به این نحو این سایت و این دوستان را تنها میذاشتند.

    امیدوارم که همیشه موفق باشید و سایتتون برقرار

  9. سلام
    خدایی مدیریت سایت اونم توی منطقه کوچیک به نظر کار خیلی سختی میاد .من که تنها خدمتی که میتونم نه به سایت بلکه به خودم وهمنوعام بکنم همین مطالب گاه چند ماه یکبار هست..بضاعتم همینه!
    ونمیدونم گفتن خداقوت میتونه جبران کننده دستهای خالیمون باشه؟
    اما یک امید شیرین که این رودخانه ی به ظاهر باریک هر روز داره بیشتر جون میگیره مطمنا میتونه تحمل خیلی تلخیها رو آسون کنه وحتی از همه اون غوره ها مویز بسازه..
    وخداوند بهترین حفظ کنندگان است.

  10. سلام عزیز.خسته نباشی .کلا درمملکت ما کار خبرنگاری کاری سخت وحساس هست که ممکن است همه ازشما طلبکارنیز باشند .بازهم ازسایت داریون نما وشما کمال تشکر را دارم.باشد که انشاالله اجر معنوی این کار نصیب شما شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا