مهم ترین ویژگی های زبانی گویش داریونی در گذشته
۱٫ کاهش واج
مثال: نزدیک: نزیک / امروز:امرو
۲٫ افزایش واج
مثال:مو:مود
۳٫ تبدیل واج در مصوت بلند
مثال: خون: خین
۴٫ تبدیل صامت به صامت دیگر
مثال: جمشید: جمشیر. نوع دیگر این کاربرد تبدیل ک به گ در عدد “یک” است وقتی که به عنوان صفت شمارشی پیش از ممیز “من” قرار گیرد: یگ من.
۵٫ تبدیل مصوت کشیده ی “آ” به “اُو”
مثال : خواب: خو / آب: او
۶٫ تبدیل مصوت کوتاه به مصوت بلند در تلفظ
مثال: بیشین. بیجیک. بوگورز
۷٫ تبدیل مصوت کوتاه –ِ به مصوت –َ
مثال: گربَه / یَک / هر که : هر که.
این فرآیند حوزه ای گسترده دارد و اسم و فعل و حرف را در بر می گیرد. برخی از موارد آن عبارت است از : بَه، که (کس)، خونَه، جومَه، گردَه،کش، کشیدن …
۸٫ تبدیل مصو.ت کوتاه –َ به –ُ پیش از شناسه اول شخص مفرد
مثال: رفتُم، گفتُم
۹٫ تبدیل مصوت کوتاه – َ به ا
مثال: عامو: عمو، عامه: عمه، عاریس: عروس
۱۰٫ جا به جایی کاربرد واژگان
مثال: چه به درد می خورد: به چه درد می خورد.
۱۱٫ وجود مصوت های کوتاه به صورت کشیده.
مثال: “اَر” با صدای کشیده ی –َ نوعی درخت پر سایه
۱۲٫ تغییر مفاهیم برخی حروف اضافه
مثال: از او گفتم: به او گفتم
۱۳٫ استفاده از پسوند “ه” در پایان عددهای ترتیبی به جای تنوین
مثال: اَوَّلَندَه: اولا
۱۴٫ کاربرد شکل کهن واژگان در زبان پهلوی
مثال: اُشتر: شتر / دُمب: دُم، هِشتَن: گذاشتن
در فعل های وجه اخباری و التزامی؛ هِلیدن در وجه امری. مانند “بِلِه” و “بِلین” به معنای بگذار و بگذارید.
۱۵٫ تلفظ برخی از واژگان،همان تلفظ اوستایی آن هاست.
مثال: سُخت: سوخت، فُرُخت: فروخت
۱۶٫ مختصر شدن کلمات و در نتیجه کوتاه تر شدن جملات
مثال: بَ زَ: به از: بهتر از / خُ: خوب / رَ صحرا: بیرون رفت.
۱۷٫ به کار بردن فعل ماضی منفی به جای ماضی مثبت در جمله ی پیرو به گونه ای که فعل جمله ی پایه حالت امری پیدا کند بدون آن که جنبه ی آمرانه داشته باشد.
مثال: انگور ها که نچیدی، درخت ها سم می زنی: انگورها که چیدی، درخت ها را سم بزن. در این گونه موارد مثبت بودن فعل، از آهنگ جمله دریافت می شود.
۱۸٫ به کار بردن “با” برای همراهی و معیت به جای “و”
مثال: دیگو با اسُّموببر: دیگ و کف گیر را ببر.
۱۹٫ حذف “ه” در تلفظ و کشیدن صدای پیش از آن
مثال: کرَه: کهره / نِرَه: نهره
۲۰٫ کاربرد “چِرا” در مفهوم بله
مثال: بیه (مگر) نگفتم زود بیا؟ چرا. گفتی.
۲۱٫ کاربرد “خُ” مخفف “خوب” در مفهوم حرف ربط “که”
مثال: خودت خُ میدونی: خودت که میدونی.
۲۲٫ افزودن “ها” در پایان برخی جمله ها برای تاکید.
مثال: ” ای هم خوبه ها ”
۲۳٫ استفاده از تکرار واژه برای تاکید.
در این گونه موارد ادا کردن کلمات در چند واژه ی نخست، تند و آخرین واژه با کشش هجا همراه می شود. مثال: قشنگِ قشنگِ قشنگِ قشَََََنگ.
۲۴٫ استفاده از توابع در گفتار
مثال: پِر و پا، دَس و پِل، چَک و چیل …
۲۵٫ کاربرد فعل ماضی سوالی در مفهوم سوال منفی در مواقعی که گوینده دستور به انجام کاری داده اما عملی نشده است
مثال: رفتین (رفتید) ؟ در مفهوم چرا نرفته اید؟
۲۶٫ افزودن واژه ی “تازه” در پایان جملاتی که قصد تاکید آن را دارند
مثال: ای که بختره (بهتره) تازه. در مفهوم این بسیار بهتر است.
گاهی در اول جمله به کار می رود و مفهوم “در ضمن” دارد.
مانند: تازه می تونی یه کار دیه هم بکنی.
۲۷٫ استفاده از “ن” به جای “است”
مثال: کجان؟ کجاست؟ / ای مال شمان: این مال شماست.
۲۸٫ تکرار بخشی از جمله در تعریف کردن ها و قصه ها.
۲۹٫ استفاده از “خود” به جای “با”
مثال: خودِ حسن برو: با حسن برو
۳۰٫ به کار بردن “با” به جای “و”
مثال: دیگو با اسُّمو ببر: دیگ و کف گیر را ببر
۳۱٫ حذف “ه” در تلفظ و کشیدن صدای پیش از آن
مثال: کره: کهره / نِره: نهره
۳۲٫ به کار بردن “نه” برای تاکید در پایان جملات
مثال: برو نه: برو. چرا نمی روی؟ همی نه: البته همین طور است.
۳۳٫ افزودن ضمیر “ش” در پایان فعل های سوم شخص
مثال: نیسِّش، رفتِش
۳۴٫ به کار بردن ساخت های مختلف “شوریدن” به جای ساخت های “شستن”
مثال: می شورم، می شوری … البته مصدر آن ها کاربرد ندارد. و از مصدر “شُشتَن” استفاده می شود.
ارسال کننده مطلب:جلیل زارع
پُستِ خنده
بیایید در این پست، بخندیم و بخندانیم ولی دیگران را مورد تمسخر و ریشخند قرار ندهیم. چرا که خنده موجب آرامش است، به شرط آن که باعث آزار و اذیت دیگران نشود.
در سایت ” پژوهشکده باقر العلوم (ع)،” مطلبی تحت عنوان ” خنده زیاد ” از ” احمد محمود تبار درزی ” دیدم که برخی از عبارات آن را گلچین کرده و در این پست می آورم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
« توانايى انسان در برخورد با دشوارىهاى زندگى محدود است و خواه ناخواه در نبرد با اين دشوارىها خسته مىشود، توان و نيرويش كاهش مىيابد و نياز به تقويت و تسكين پيدا مىكند.
بخش اصلى وجود آدمى روح اوست و جسم، تنها قالب و مركبى براى آن است. ازاين رو، تغذيه و استراحت جسمى به تنهايى براى تجديد و بازيافت قواى از دست رفته كافى نيست و انسان براى آن كه بتواند بار ديگر در صحنه تلاش زندگى حضور يابد و فعّاليّت خود را از سر گيرد، بايستى از نظر روحى نيز تقويت شود.
عواملى كه در اين هنگام مىتوانند موجب آرامش روانى انسان گردند و قواى تحليل رفته فكرى او را تجديد كنند، گوناگون هستند؛ خنده و شوخى يكى از مهمترين آنهاست، چه اين كه يكى از ويژگىهاى انسان (و فصل مميّز او از ساير حيوانات) نيز خنده است و ديگر موجودات، خنده، شادى، مطايبه و شوخى ندارند.[1]
انواع خنده
خنده بر سه قسم است: ممدوح، مباح و مذموم
خنده ممدوح
تبسم کردن، خنده ممدوح و مستحب است. در روایتی آمده است: خنده مومن به صورت تبسم است.[2]
تبسم در بعضی از موارد استحباب زیادی دارد: «كسى كه بر چهره برادر مؤمنش تبسّم بزند خدا برايش حسنه مىنويسد و كسى كه خدا برايش حسنه بنويسد او را عذاب نخواهد كرد.»[3]
در روایتی آمده است: « پيامبر(ص) از همه مردم لبخندش بيش تر و خوش خلق تر بود مگر آيه قرآنى نازل مىشد و به ياد قيامت مىافتاد و يا مشغول موعظه مىشد و چون مسرور و خشنود بود، از همه مردم خشنودتر بود.[4] »
از این کلام توهمی را که در اذهان بعضی از افراد وجود دارد که خیال می کنند مومن واقعی همواره باید محزون باشد و هیچ وقت نباید بخندد، دفع می شود. چون از جمله علامات محبّت و معرفت خدا این است كه چهره انسان در برخورد با مردم خندان باشد و دل از فراق محبوب غمناك و اندوهناك باشد. [5] نه اینکه در بین مردم محزون باشد.
یعنی لازم نیست مومن هميشه گريان باشد، بلکه هم گريه از ترس خدا و اینکه مرتکب گناهی شود در جاى خود لازم است و هم خنده به هنگام شادی؛ چرا كه همه چیز و از جمله گریه و خنده از طرف خداست.[6]
خنده مباح
خنده مباح خنده ای است که از حد تبسم تجاوز کند و به حد قهقهه نرسد. البته به شرط این که گناهی در این کار نباشد.
معمر بن خلاد می گويد: « از امام رضا(ع) سئوال کردم اگر انسان در اجتماعى بنشيند، بعد سخنى به ميان بیايد و با هم شوخی كنند و بخندند، آیا این کار اشکال دارد؟ »
حضرت فرمود: « اشکالی ندارد، اگر چيزى نباشد. »
معمر بن خلاد می گويد: « من تصور كردم كه منظور آن حضرت از این که فرمودند اگر چيزى نباشد، این بود که فحش و متلك نباشد.[7] »
یعنی اگر افرادی دور هم جمع شوند و برای سرگرمی و گذران وقت و شاد بودن حرف هایی را بزنند که باعث خنده افراد حاضر در مجلس بشود اشکالی ندارد به شرط این که در حرف های آن ها گناهانی مثل تمسخر و غیبت و… نباشد و این کلام امام که خنده و شوخی را مباح می داند منافاتی با روایات دیگر – که خنده و شوخی را مستحب می داند- ندارد.
اگر مجلس خنده، تنها برای وقت گذرانی و لهو و لعب باشد مباح است ولی اگر برای ادخال سرور مومنین باشد مستحب است.
شاهد بر این کلام، روایتی است از حضرت صادق(ع) که به يونس شيبانى فرمود: « شوخى شما با يك ديگر چگونه است؟ » گفت: « كم است.»
فرمود: « چرا شوخى نمي كنيد كه شوخى، نشانه خوش اخلاقى است و باعث شادی دل مومن می شود. پيغمبر(ص) با مردم شوخى مي كرد براى آن كه آنان را خوشحال كند.[8]
خنده مذموم
خنده ای که از نظر دین و یا مردم زشت و ناپسند باشد خنده مذموم نامیده می شود.
مثل خنده ای که به سبب گناه باشد: گاهی انسان درباره شخصی در مجلسی سخن می گوید تا افراد را بخنداند.
رسول خدا(ص) در وصاياى خود به ابوذر فرمود: .. اى اباذر واى به حال كسى كه سخن دروغ بگويد تا مردم را بخنداند. واى بر او، واى بر او»[9]
بعضى تصور مىكنند اگر كسى به عنوان شوخى و مزاح و جلب توجه و خنداندن مردم، دروغ و یا تمسخر و غیبت و هر گناه دیگری انجام دهد اشکالی ندارد؛ چرا كه در اين گونه موارد جنبه شوخى و مزاح دارد نه جدّى، اما اين نكته را بايد در نظر داشت كه در شرع مقدس اسلام، گناه به طور کلی نهی شده است چه شوخی و چه جدی.
گاهی انسان با خنده اش موجبات آزار و اذیت دیگران را فراهم می کند: بر سخن اشتباه آميز و نامنظّم شخصی، يا بر افعال آشفته و نامرتّب او، يا بر چهره زشت يا قامت كوتاه يا دراز او يا به عيب و نقصى كه دارد بخندند كه خنده بر اين چيزها داخل در مسخرگى و مورد نهى است.[10] »
• منابع :
[1] .مقدسنيا- محمدى ،آداب معاشرت، پژوهشكده تحقيقات اسلامى، بیجا، ص 91
[2] . كلينى،محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسی ، ج2، ص 664
[3] بحار الأنوار ، ج71، ص: 298
[4] . عارف، سيد محمد صادق؛ راه روشن(ترجمه المحجة البيضاء)، انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1372 ، ج4، ص161
[5] . نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377 ج 2، ص 747 و نهجالبلاغة ص 168
[6] .نجم 43
[7] . الكافي ، ج2، ص: 663
[8] . طبرسى ،رضى الدين حسن بن فضل ، مكارم الأخلاق، يك جلد، انتشارات شريف رضى قم، 1412 هجرى قمری ، ص: 21
[9] . وسائل الشيعة ، ج12، ص: 25
[10] . مجتبوى، سيد جلال الدين(مترجم)، علم اخلاق اسلامى، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1377 ، ج 3 ، ص: 385
زیبا بود .ممنون ازاین متن
سلام جهان عزیز …
التماس دعا داریما، در شب بیست و سوم این بنده روسیاه خدا را هم در لیست کسانی که دعای خیرتان نصیبش می شود قرار دهید. من هم برای سلامتی و بهروزی و عاقبت به خیریتان دعا می کنم.
باقی بقایتان …