کاربری با نام مستعار آشنا مطلب زیر را برایمان ارسال کرده است.
… هنوز با نزدیک شدن فصل بهار، تصویر زیبای درختان سرسبز و با طراوت خیابان درختی در ناخودآگاه من جان می گیرد. ناخودآگاهی که ریشه در کودکی هایم دارد…
هنوز خنکای آب روان جویباری که با سایه سار درختان خیابان درختی در هم آمیخته است،روحم را نوازش می دهد…
هنوز جرینگ جرینگ گوشواره های درختان خیابان درختی که با وزش نسیم بهاری به رقص در می آیند در گوشم لالایی می خواند….
هنوز کودک درونم در “هیلو”ی آویخته بر بلندای شاخه ی درختی تنومند از درختان خیابان درختی تاب می خورد و سر و پا به آسمان لاجوردی زادگاهم می کوبد…
هنوز دلی عاشق برای زادگاهش در سینه می تپد و داریون نمایی هست که توابع سینوسی آن را اپسیلن اپسیلن بر فضای مجازی آن به رقص درآورد…
هنوز …..
باتشكر از آشنا
يادمه مدرسه كه ميرفتيم توخيابون درختي صفايي داشت از اول تا آخر خيابون سايه بود اون موقع جوي آب خاكي بود و پر از آب چهار كوچه مسجد كه ميرسيد اونجا آب تقسيم ميشد .
آخ كه دلم لك زده براي اون موقع ها…
با تشکر از دوستان عزیز
من هم خاطره زیاد دارم ….ماهی های ریزی که از جوی خاکی رد میشد وسعی میکردیم که با دستهای کوچکمون بگیریم هیچ وقت فراموش نمیکنم