طنز و كاريكاتورهمه

طنز/ یه پروژه ناب در داریون با 10 میلیارد تومن!

جلیل زارع|

فلانی هستم. مسئول بوق. نماینده ی تام الاختیار مسئولین وقت و بی وقتِ بومی و غیر بومی و بالا دستی و پایین دستی. نمیدونم چرا همه ی مسئولین دست به یکی کردن و منو به عنوان نماینده خودشون برای فکر کردن و یافتن یه راه چاره برای اجرای یه پروژه ی نون و آب دار که مو لای درزش نره معرفی کردن ! آخه منو چه به فکر !؟ من از همون بچگی هم زیاد اهل فکر و مکر نبودم. همیشه ی خدا از درس ریاضی نمره ی تک می گرفتم. در عوض، تا دلت بخواد عاشق ادبیات بودم.

نمره ی فارسیم همیشه بیست بود. انشاهایی می نوشتم که نگو ! وقتی می خوندم، اگه موضوع انشا، شاد بود، همه ی بچه های کلاس از خنده روده بُر می شدن. یادمه یه انشا نوشته بودم با موضوع: « داریون هم بالاخره شهر شد ! »بچه ها دست گذاشته بودن رو دلشون، حالا بخند و کی نخند ! مبصر کلاسمون از بس خندید، دل درد گرفت. بردنش درمونگاه ! اون موقع ها داریون مثل حالا بیمارستان نداشت. داریون بود و یه درمانگاه. دکتراش هم از چین وارد می کردن. آخه چینی ها حق ویزیتشون ارزون تره !

tanz5

اما امان از روزی که موضوع انشا، غم انگیز بود ! کلاس می شد ماتم سرا ! مثلا یه بار موضوع انشامون این بود: « اگه یه روزی روزگاری بزنه و داریون بخش بشه، چی میشه !؟ »نفهمیدم چی خوندم ! همه زدن زیر گریه. بازم سر و کار مبصر کلاسمون به درمونگاه کشید. از بس ناله کرد و تو سر و پکال خودش زد، بی هوش پهن شد کف کلاس.

حالا اینا رو ولش کنین ! گوشاتونو بیارین جلو میخوام قند تو دلتون آب کنم. خبر دارم، خبر ! آهای مردم شهر ! بالاخره بعد از کلی دنگ و فنگ و چک و چونه زدن با مسئولین وقت و بی وقت بالا دستی و ساییده شدن اُرسی های آهنی، تو راه شیراز – داریون، زحمات شبانه روزی و بی دریغم گل کرد و جبران قول و قرارهای عاقبت بی حاصل قراردادهای ترکمنچای عهد دقیانوس شد.

خب حالا گوشاتونو بیارید جلو ! بیش تر از این نمیتونم این راز مهم و سرنوشت باز… ببخشید از بس هول شدم قاطی کردم، منظورم سرنوشت سازه… بله، داشتم می گفتم بیش از این نمیتونم این راز مهم و سرنوشت ساز رو از شما مردم زحمت کش و صبور منطقه پنهون کنم. ده میلیارد تومن… بله درست شنیدید ده میلیارد تومن از اون بالا بالاها ریختن به حساب منطقه ی داریون ! اون هم به عنوان پیش قسط. ازم خواستن که خرج اتینا کنم … ببخشید ! چرا این قدر پرت و پلا میگم !؟ بذارید به حساب ذوق زدگی ! از من خواستن به عنوان مسئول بوق خرج یه پروژه کنم. یه پروژه ی ناب و سرنوشت ساز. کتبا و شفاحا و اخلاقا و قانونا و شرعا و عرفا قول دادن اگه حسابشو رسیدم و خوب خرجش کردم، بعد از انجام اولین پروژه ی موفق، قسط های بعدی برای انجام پروژه های آتی رو هم بریزن به حساب.

امشب میخوام با خودم خلوت کنم. می خوام برم رو پشت بوم، زیر سقفِ آسمونِ پر ستاره ی خدا بخوابم تا هوای پاک و بی آلایش بخوره به مغزم، بلکه فکرِ بکری از توش فوران کنه بیرون. میخوام به شناسایی بهترین و ناب ترین و کارسازترین پروژه ی ده میلیارد تومنی فکر کنم. پروژه ای که با انجامش زندگی داریون و داریونی از این رو به اون رو میشه !

حالا دیگه میخوام برم بخوابم. فردا یه روز سرنوشت سازه. باید یه تصمیم مهم بگیرم. یه تصمیم کبری. باید خوب استراحت کنم تا فردا بتونم اولین قدم رو برای اجرای فکرِ بکرم بردارم. آخه من بدون استراحت کافی نمیتونم فکرهای وافی رو به مرحله ی اجرا بذارم ! شب به خیر؛ به امید خبرهای خوش فردا و فرداها…

telegram-0

9 دیدگاه

  1. سلام…
    خوبی استاد عزیزم منو که یادته امیدوارم از قلمم بشناسیم
    عرض ادب و احترام دارم به تمام کاربران سایت وزین داریون نما
    استاد من که کلا باورم نشد که مسولین اصلا یادشون باشه داریونی هم هست و بخواهند پولی بهش اختصاص بدهند ولی اگه خدایی نکرده واقعا اینطور خبری بود بگید تا یه فراخوان سراسری بدیم برا احداث یه کارخانه که هم اوازه داریون رو بلند کنه هم نرمه حالی به جوانان تمام تحصیل کرده و بیکار داریون بده……
    قلبا دوستون دارم بعد از چند سال اومدم دوباره تو سایت با اسم جدید رفتم مطلب خواهرم ایلماه رو که برا باباش نوشته بود خواندم و اشک ریختم…..

    1. سلام آقا ماهان عزیز…

      دل به دل راه داره. مگه میشه دوست خوبی مثل تو رو فراموش کرد؟ باور کن مثل پسرم دوستت دارم. راستی دخمر کوچولوت چه طوره؟ سال ها از آخرین باری که تو بغلت دیدمش گذشته حالا دیگه باید بزرگ شده باشه و دست در دست هم راه برید.

      خوشحالم که دوستان خوبی مثل تو و سروش و منتقد داریون نما و کاربر داریون نما و بی دل و شهروند و احمد عیسایی خوش و عبدالله کاظمی و آوا و رضا و صابر فتوح آبادی و مهدی مهری و … رو بازم تو سایت می بینم و این رو به فال نیک می گیرم.

      دوستان خوبی مثل یوسف بذرافکن و علی زارع و احمدرضا مجرد و روح الله قربانی و خلیل اسدی و ناصر بذرافکن و … که دیگه پای ثابت و همیشگی داریون نما هستند و سنگ تموم گذاشتن. انشالله سایر دوستان و داریون نمایی های قدیمی هم دوباره یکی یکی میان و داریون نما رو تیک می زنن. مطمئنم.

      باقی بقایتان…

      1. سلام خوبی استاد ممنون که پاسخ گذاشتید هر چند قبل از اینکه اینجا پاسختون رو ببینم خودتون تماس گرفتید که به دیدگاه شما نظر دادم.دخترم الان پنج سالشه و به مهد میره به قول گفتنی خانمی شده برا خودش…بی صبرانه مشتاق دیدار شما هستم و چنتا برنامه بازدید در نظر گرفتم که تشریف بیارید بریم..
        به قول خودتون پویا و پایا باشید
        ماهان……….

      1. سلام نه خواهر من این چه صحبتی هست که می فرمایید بسیار ذبهره بردم و خوشحالم که اینجام موفق و پیروز باشید
        شادیتان عزیزان سر بلندی ماست….

  2. فلونی یه پیشنهاد برات دارم. یه فکر بکر. از همون فکرای بکری که مو لای درزش نمیره. ول کن پروژه ناب و ماب رو! که چی بشه !؟ مثل پروژه بیمارستان و … نسخه پیچ میشه میره پی کارش! بیا و کاری بکن کارستون! بنابر اخبار واصله و راسله جمعیت کل منطقه داریون چیزی حدود 20 هزار نفره. منم مثل تو ریاضیم خوب نیست ولی ریاضی خوبا میگن 2 میلیارد تقسیم بر 20 هزار میکنه یه چیزی تو مایه 500 هزار. بیا و تصیم کبری بگیر اقدام اقدم بکن و این پول بی زبون رو تقسیم کن بین اهالی منطقه داریون. به هر نفر 500 هزار تومن میرسه. پول زیادی نیست ولی فکرشو بکن میانگین جمعیت هر خونواده 4 نفر هم که باشه خونواده ای 2 میلیون کاسب میشن که میتونن به یه زخمی بزنن و کلی هم دعات کنن. بهتر از اینه که بازم بشه پروژه نیمه کاره! نیست؟ ما اهالی داریون التماس دعای فراوون داریم ا فلونی!

    1. با سلام
      جسارت نباشه بیساری جان ولی نمیدونم چرا وقتی نظر شما رو خوندم به یاد یه چیز در ابعاد خیلی خیلی بزرگتر افتادم که اتفاقا اونم جز یه سری عادات و رفتارهای غلط چیزی در بر نداشت.
      نمیدونم شاید شوخی کردی و من درست متوجه نشدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا