ابراز همدردی داریون نما با حادثه تلخ و غمبار پلاسکوی تهران در روز عزای عمومی…
سهیل شمس|
سلام بر آتش نشانان و امدادگران غیور و فداکار ایران…
ما داریون نمایی ها نهایت تاسف و تاثر خود را نسبت به وقوع حادثه ی تلخ و ویرانگر ساختمان پلاسکو تهران اعلام می داریم و با قلبی آکنده از غم و اندوه در این عزای عمومی سوگ نشین عزیزان سفر کرده، هم شهدای آتش نشان و هم شهدای دیگر این حادثه ی غمبار هستیم.
دست نیاز به سوی خداوند بی نیاز می گشاییم و از صمیم قلب دعا می کنیم برخی از دلاور مردان و جان بر کفان آتش نشان و سایر گرفتار شدگان در زیر آواری از آهن و خاک و آتش و خون ، زنده باشند و به آغوش خانواده های گرامیشان باز گردند. انشاالله.
ما داریون نمایی ها نیز به نوبه خود مثل همه ی مردم عزیز ایران، به وجود آتش نشانان و سایر امدادگرانی که هم چنان بی وقفه و مستمر در تلاشند تا با خاکبرداری از ساختمان فرو ریخته و شعله ور پلاسکو از وضعیت گرفتار شدگان در زیر انبوه آوار اطلاع کسب کنند، افتخار می کنیم و برای سلامتی و موفقیتشان دعا می کنیم.
به خانواده ی داغ دیدگان این حادثه ی غم بار تسلیت می گوییم و از خداوند منان برای شهدا، اجر جزیل و برای بازماندگان صبر و شکیبایی مسئلت داریم.
امیدواریم با تلاش بی وقفه ی آتش نشانان و امدادگران و مسئولین ذی ربط و دعای خیر مردم عزیز ایران، به زودی مراحل خاکبرداری و جست و جوی گرفتار شدگان پایان پذیرد و در میان این همه غم و اندوه با خبر زنده بودن عده ای از این عزیزان کمی از درد و آلام این حادثه کاهش یابد.
در پایان، شهادت عزیزی که در بیمارستان به درجه رفیع شهادت رسید و دو شهید بزرگواری که پیکر بی جانشان از زیر آوار بیرون کشیده شد، را گرامی می داریم و با بازماندگان این عزیزان اعلام همدردی می کنیم و برای مجروحان و آسیب دیدگان این حادثه، آرزوی سلامتی عاجل و بهروزی کامل داریم.
تو داغ ، تن شهر ماتم زده
هوا ابری یه گونه ها نم زده
به حسی گره خورده توسینه ها
که شادی دلها رو بر هم زده
تو رویای چشم،پر اشک وخون
یه مرده که از جنس همدریه
وجودش مثه آب،رو آتیش و
نصیب نگاهش گل. زردیه
رو آتیش درد دل آدما
چه خوبه یکی مثل دریا باشه
چه سخته نمیشه آخه باورت
بسوزه و تنهای تنها باشه
نمیشه نمیشه بیام دیدنت
تو راهت پر از شعله وآهنه
نمیخوام زبونم بگرده بگم
دیگه بودنت بوی این پیرهنه
توشهری که قلبش پر،آتیشه
یه کوهه که همرنگ خاکستره
یکی زیر آوار زندونیه
که آهه منو تا خدا می بره
رفتی میان آتش و آتش بجان ما زدی
با شعله های عاشقی یک نقش بی همتا زدی
کردی رها از سوختن عمری حریم این وآن
خودسوختی تا مهر آخر را چنین زیبا زدی
روحشون شاد