: مادر …واژه ای ستودنی…مقدس و پاک .. سرشار از مهر و عطوفتی الهی…و..و..و
نمیدانم چگونه روزت را تبریک گویم در حالی که تمام روزهایت را دلشوره داشتی
…
چه هدیه ای برایت جذابتر از موفقیتم بود که آنرا دریغ کردم
هر خطی که بر پیشانیت نشسته غمی و حکایتی دارد…
گوشه های چشمت نماینگر درد رنجیست که سالها متحمل شدی و با غمی که بر دل داشتی باز هم بر روی ما خندیدی…
حال مانده ام چه هدیه ای میتواند جواب گوی دل دردمندت باشد
تمام عمرت چگونه در یک روز تبریک گویم که لحضه لحضه اش را در تب و تاب من سوختی ….
حال که میبینم خطوط صورتت را میفهمم که چه کشیده ای …تمام سالهای زندگیت را قربانی بزرگ شدن من کردی …..شادیت را چگونه باز گردانم وقتی گویند عاشق بی آر …..سجده بر درگاهت نیایش من است …
بوسه بر دستانت را خدایی فرمان داده که بهشت را به نامت مزیین کرده…
مادرم ببخش اگر دلت را جایی نادانسته به درد آوردم ..دوستت دارم و خواهم داشت یگانه زندگیم
ببخش اگر آن فرزندی نبودم که آرزویش داشتی..
حلالم کن …
خنده هایت را عاشقانه پرستش میکنم ….فرشته آرامش من…
جایگاه مادری را با عشق نشانم دادی آن زمان که من را پا به پا راه رفتن اموختی….
شیره جانت زمانی گوارای وجودم خواهد بود که رضایتت ضمانت زندگیم خواهد بود…
کاش بتوانم جایگاه فرزندی را به جا اورم.
کمکم کن….. با دعاهای شبانه ات و صبر جاودا نه ات…
تقدیم به خانمهای داریون نمایی…تمام مادران سرزمینم…..
و مادر مهربانم….
: مادر …واژه ای ستودنی…مقدس و پاک .. سرشار از مهر و عطوفتی الهی…و..و..و
نمیدانم چگونه روزت را تبریک گویم در حالی که تمام روزهایت را دلشوره داشتی
…
چه هدیه ای برایت جذابتر از موفقیتم بود که آنرا دریغ کردم
هر خطی که بر پیشانیت نشسته غمی و حکایتی دارد…
گوشه های چشمت نماینگر درد رنجیست که سالها متحمل شدی و با غمی که بر دل داشتی باز هم بر روی ما خندیدی…
حال مانده ام چه هدیه ای میتواند جواب گوی دل دردمندت باشد
تمام عمرت چگونه در یک روز تبریک گویم که لحضه لحضه اش را در تب و تاب من سوختی ….
حال که میبینم خطوط صورتت را میفهمم که چه کشیده ای …تمام سالهای زندگیت را قربانی بزرگ شدن من کردی …..شادیت را چگونه باز گردانم وقتی گویند عاشق بی آر …..سجده بر درگاهت نیایش من است …
بوسه بر دستانت را خدایی فرمان داده که بهشت را به نامت مزیین کرده…
مادرم ببخش اگر دلت را جایی نادانسته به درد آوردم ..دوستت دارم و خواهم داشت یگانه زندگیم
ببخش اگر آن فرزندی نبودم که آرزویش داشتی..
حلالم کن …
خنده هایت را عاشقانه پرستش میکنم ….فرشته آرامش من…
جایگاه مادری را با عشق نشانم دادی آن زمان که من را پا به پا راه رفتن اموختی….
شیره جانت زمانی گوارای وجودم خواهد بود که رضایتت ضمانت زندگیم خواهد بود…
کاش بتوانم جایگاه فرزندی را به جا اورم.
کمکم کن….. با دعاهای شبانه ات و صبر جاودا نه ات…
تقدیم به خانمهای داریون نمایی…تمام مادران سرزمینم…..
و مادر مهربانم….