غم به دل راه مده مقتدایم. اگر سلیمانت را به قتلگاه کشاندند با تنی صد چاک، مختارانی بی باک از بیشه ی شیران شرزه به پا خواسته اند برای انتقامی سخت.
مولا و مقتدایم، چه با دلت کردند حرامیان کوردل که بین صلات مکث می کنی و بغض فرو می خوری؟!
قسم به مکث ها و بغض های فرو خورده ات تا آذرخش خشم بی امانمان را به جانشان نیفکنیم و ریشه اشان را نسوزانیم از پای نخواهیم نشست.
رهبرم، به یک اشاره ات با سر دویده ایم و چون سیل خروشان از انقلاب تا آزادی جاری شده ایم در سوگ سرداری مظلوم که سربازیت تنها افتخارش بود، تا بگوییم اگر حسین ها رفتند مختارهای منتقم و زینب های رسواگر هستند تا احساس غربت و تنهایی نکنی در این آشفته بازار.
عزیز! به چشمان بارانیت قسم به یک اشاره ات رسوایشان خواهیم کرد و چنان انتقامی از آنان خواهیم گرفت که تاریخ به یاد نداشته باشد.
نازنینا ! اذن بده تا دنیایشان را زیر و زبر کنیم به یک اشاره ی سرانگشتانت.
دشمن دون، چه گمان کرده است؟ هشتاد میلیون قاسم، آماده اند تا به یک اشاره ی مولا و مقتدایشان، خواب را بر آنان حرام کنند.
لشکر مختار در راه است، صهیونیست قمار باز! آس هایت را جای دیگری رو کن که این جا به کارت نخواهد آمد.عرصه ی سیمرغ، هرگز جولانگه روبه صفتان زشتخو نخواهد شد.