روانبخش شیروانی
خودش تعریف می کرد زمانی که ۱۸ یا ۱۹ سالم بود دوره ای که صدتا یکی سربازی نمی رفتند او موقعها می گفتند اجباری برای اینکه سواد دار بشم زن و بچه را ول کردم به امون خدا سجلدم برداشتم رفتم شیراز خودم معرفی کردم رفتم تو لباس سربازی.
همینطور که آموزش نظامی یادمون می دادند کلاس سوادآموزی هم داشتیم که من با شوق و ذوق بسیار خواندن و نوشتن یاد گرفتم و برای خانواده نامه نوشتم و تو نامه گفتم که این خط بنده خودم هست و برای بعضی از سربازها هم خودم نامه می نوشتم خلاصه الفبای فارسی را و خواندن و نوشتن را یاد گرفتم و شعر هم می نوشتم و قرآن خواندن هم زود یاد گرفتم دوره سربازی هم پاسگاه دور و بر دروزن بودم.