فرهنگ مردم داریون / قسمت شصتم: بازی های محلی داریون
به کوشش: جلیل زارع
1- اَتَل مَتَل1
نوعی بازی کودکانه چند نفره، به این ترتیب که بچه ها رو به روی هم بر زمین می نشستند و کف پاهای خود را به هم می چسباندند، آن گاه با زدن کف دست خود به ترتیب بر پاهای حریفان بازی، این شعر را می خواندند که هر قسمت آن با زدن دست بر پای یکی از هم بازی ها همراه می شد:
« اَتَل مَتَل / توتَه متل / پنجه و شاه، خون و شکر / تو تیشَه وَر دار، مو تبر / بریم به جنگ کا نَظَر2 / که کا نظر غِرقُو شد3 / تاپُلَه4 پشت گُو5 شد6 / ای پَخچِه های نگرتین7 / نِشَس رو …. شربتین / که شربتین8 هوا رفت / لِنگِ پیرزن تو چاه رفت / غُربَقَه گف: مُو زرگرُم / طوقِ طِلا دورِ سرُم / اروَه / اَروه / بزن یه پایِت در رَه9 »
شعر این بازی ها بعدها به شکل امروزی خوانده می شد:
« اتل متل / توتوله / گاو حسن چه جوره / نه شاخ داره نه پسُّون / شیرشو ببر هندسُّون / یِی زن ترکی بسُّون / اسمشو بذار خالَه قزی / دورِ کُلاش قرمزی / آچین و ماچین / یه پاتو وَرچین »
کسی که آخرین قسمت شعر یعنی هجای آخر به او خورده بود یک پایش را جمع می کرد و بازی ادامه می یافت تا بازنده معلوم شود.
2- سَر پِپسی بازی
بازی ساده ای چند نفره با سرِ نوشابه که آن زمان بیش تر پِپسی بود. آن ها را صاف می کردند و هر کدام یک سر پپسی روی هم می گذاشتند و “بَر” می زدند که بازی را چه کسی آغاز کند. آغازگر بازی با سنگ روی سر نوشابه ها می زد و سعی می کرد آن ها را برگرداند و از آنِ خود کند. اگر سر نوشابه برنمی گشت، زیر دست او که نفر بعدی بود بازی را ادامه می داد. بازی تا تمام شدن تمام سر پپسی ها ادامه می یافت. از این رو، سر نوشابه ی پپسی بین بچه ها ارزش داشت و می شد که کودکی مقدار زیادی از آن ها را جمع کرده باشد.
3- عمو زنجیر باف
از بازی های پُر نشاط بچه گانه که در سراسر ایران رایج است.
4- چِشمَنَکُو
بازی ساده کودکانه ای که دو یا چند نفره اجرا می شد. چشم یکی از آن ها به قید قرعه با دستمالی بسته می شد یا خود او چشمش را با دست می گرفت و رفیق (یا رفیق های) او پنهان می شد(ند). آن گاه می بایست فرد پنهان شده را پیدا کند(کنند). هر کس موفق می شد جای خود را در بازی عوض می کرد.
5- کیلیلُو کلمَلیلُو10
از بازی های کودکانه که بین هشت تا ده دختر بازی می شد. به این ترتیب که مثلا هشت دختر دست در گردن هم می کردند و می نشستند. دو دختر که بزرگ تر از بقیه بودند پدر و مادر بقیه می شدند. دو دختر نیز به عنوان خواستگار دست در گردن هم می انداختند و به عنوان پدر و مادر داماد به خواستگاری می آمدند و با آهنگ، هر یک از بخش های شعر را با هم می خواندند و دو دختری که پدر و مادر بقیه شده بودند بخش دیگر شعر را با هم پاسخ می دادند:
کیلیلو کلملیلو ما زن می خواهیم / کیلیلو کلملیلو دختر نداریم / کیلیلو کلملیلو اینا چی چیه؟ / کیلیلو کلملیلو پُی11 چالَه نشینه / کییلیلو کلملیلو قبولش داریم »
پس از قبول کردن خواستگارها، اولین دختر را روی دست های آن دو که به هم قفل شده بود سوار می کردند. خواستگارها عروس خود را به جایی دورتر می بردند و دوباره به خواستگاری می آمدند. این بازی ادامه می یافت تا همه ی دخترها عروس می شدند جز “خانم نِسارا”. کوچک ترین و زیباترین دختر، نقش خانم نسارا را بازی می کرد. خواستگارها برای خواستگاری او شعر خود را عوض می کردند و می گفتند:
« سینَه ریز طِلا میاریم / خانم نسارا می بریم
: سینه ریز طلا سی خودت / خانم نسارا سی خودُم
مرغ جیجَه دارو12 میاریم / خانم نسارا میبریم
: مرغ جیجه دارو سی خودت / خانم نسارا سی خودم
گل های باغو میاریم / خانم نسارا میبریم
: گل های باغو سی خودت / خانم نسارا سی خودم »
به این ترتیب هر چیز خوب که به ذهنشان می رسید می گفتند اما پدر و مادر خانم نسارا قبول نمی کردند تا آن ها می گفتند:
« خونه ی خدا را میاریم / خانم نسارا میبریم »
و پدر و مادر او می گفتند:
« خونه ی خدا را چه کنُم؟ / خانم نسارا چه کنُم »
آن گاه خانم نسارا را با کِل و بازی عروس می کردند و پیش بقیه ی دخترها می بردند و بازی تمام می شد.
• پانوشت:
1- با راهنمایی آقای جلیل زارع
2- کاکا نظر
3- غرقاب شد
4- پِهِن گاو
5- گاو
6- نجاست او بار خودش شد
7- نکبت
8- کاسه بسیار کوچک
9- یک پایت بیرون برود
10 – شرح بازی از بانو خیری بداغی، 58 ساله، سواد خواندن و نوشتن
11 – پایِ. کنارِ / چاله:چاله نان پزی
12 – مرغ جوجه دار
• برگرفته از کتاب فرهنگ مردم داریون، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … ( قسمت بعد: ادامه ی بازی های محلی داریون )