فرهنگ مردم داریون / قسمت هشتاد و یکم: اصطلاحات و عبارات توبیخ و نفرین مردم داریون
به کوشش: جلیل زارع
• آسمونو: کسی که مثل آسمان و فلک انسان را رنج می دهد.
• اجاقت کور بشه: بی فرزند بمانی.
• اَ مُرد تو: از مردن تو. بعد از مردن تو.
• اَی تیر اجل بخوری: بمیری.
• اَی نباشی1: نبودن و مردنت بهتر است.
• اَی ننم ری تخت !: اصطلاحی است که هنگام تعجب و نارضایتی از کار دور از انتظار مخاطب به کار می رود.
• اوم. اوم تو سرت، یا اوم تو سر نشُشتت: ضمن اشاره دست به مفهوم خاک بر سرت
• باق: به معنای باخ و بَخ2. به تمسخر: چه کار خوبی !
• برو اسمت عوض کن: چنان بدنام شدی که باید اسم خود را عوض کنی.
• برو عیبت پناه کن: به فکر پنهان کردن عیب خود باش. خود را نشان نده.
• بری که برنگردی: برای همیشه بروی و دیگر تو را نبینم.
• بری تُرِّ بوات: همان جایی که پدرت رفت بروی. بمیری.
• بری زیر ستاره ی بیس و یکم3: گرفتار قضای آسمانی شوی. گرفتار شومی شوی.
• بی رُسیم: بی فرهنگ، بی ادب، خطاب به کسی که ادب را رعایت نمی کند و به آداب و رسوم پایبند نباشد.
• تشِ سیاه بگیره: نیست و نابود بشه.
• پِرِّشت مرگ / پرّشت مرگ کنی: بمیری.
• تَپِ تُس: فرد بی عرضه و دست و پا چلفتی
• تخم نابسم الله: انسان شروری که رفتارش به آدمیزاد نمی برد. تخم جن.
• تَرکمون: در توبیخ کسی که زیاده طلب و پرخور است.
• تَنَت زیر گِل: بمیری.
• جونَمّرگ شدو: جوان مرگ شده، در جوانی بمیری.
• چیشات بابا قُلی کنه: چشمات گل بیندازه و کور شوی.
• خاک تو پُکت: بمیری، خاک بر سرت.
• خدا جزات بده: به مجازات الهی برسی.
• خدا وَر نداره: مورد پسند خدا نباشد. خدا نپذیرد (نوعی نفرین غیر جدی برای نشان دادن نشاط خود از انجام کار یا حرف دیگری)
• داغت بیا (بیاد) سر جیگر نَنَت: بمیری.
• دِ بِرّو: دِ به رو، چه قدر پررو است.
• رَشتَ4 سرت: خاک بر سرت.
• سنگ سیاه پشت سرش: دیگر برنگردد. بمیرد.
• سیاه نومه ت بیاد: خبر مرگت برسد.
• سیت دارُم: حسابت را خواهم رسید.
• ضیفه5 ی بی معنی: اصطلاحی است که برای توبیخ زنان به کار می رود.
• فرتی: برای زود آمدن، رفتن یا انجام دادن کاری استفاده می شود که گوینده هنوز انتظار آن را ندارد.
• قَرَه سال: سال سیاه. هرگز. در مقام قهر و غیظ به کار می رود به مفهوم این که می خواهم فلان کار هرگز صورت نگیرد.
• کفاف دا: به طنز و تمسخر، کار یا سخن تو کفایت نکرد.
• گیس بریدَه: بی حیا.
• مرده شور سر بی قابلت ببره: سر بی قابل تو را مرده شور بشوید. بمیری که کم ترین ارزشی نداری.
• مزار شُدُو: مزار شده، کسی که شایسته مردن است.
• نِکبت / نِگرتی: کثافت. برای اظهار تنفر.
• نرِّننگت: مرد یا پسر بی عرضه.
• هُردُم سال: با قهر و غیظ در جواب کسی به کار می رفت که با پیشنهاد گوینده همراهی نمی کرد و این مفهوم را داشت که می خواهم هرگز نیایی یا فلان کار را انجام ندهی.
• یُردِت گُم: نابود شوی.
• یَهَّه6: به مفهومِ چقدر پررو و گستاخ
• پانوشت:
1- با تاکید بر واژه ی “اَی”
2- بخ واژه ی تحسین عربی است.
3- ستاره ای که شب بیست و یکم ماه طلوع می کند را نحس می دانستند.
4- رشت: خاکستر
5- مخفف ضعیفه
6- با تکیه ی هجای اول و کشیدن هجای دوم
• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: طنز گونه های مردم داریون)