فرهنگ مردم داریون / قسمت هشتاد و هشتم: ادامه کاربرد کنایات در گفت و گوهای مردم داریون
به کوشش: جلیل زارع
حرف “د”
• دس و پا سنگین: کسی که خیلی کند کار می کند و غافلگیر کردن
• دَس اومدن: به دست آمدن محصول و زمان برداشت آن فرا رسیدن
• دسِ دُم شدن: رو به پایان رفتن چیزی
• دس و پنج دار: هنرمند. کسی که در هر کاری هنرمند است.
• دل شنگیدن: مشتاق انجام کاری بودن
• دل کشیدن: میل چیزی خوردنی داشتن
• دماغ در نکردن: این کنایه که همیشه به صورت منفی به کار می رود و “دماغ در نیاوردن” نیز گفته می شود به مفهوم در شان خود ندانستن و نخواستن چیزی است.
• دل ور نداشتن: تنفر داشتن از خوردن چیزی و چندش آور دیدن آن
• دندان در پشم خود گیر کردن: گرفتار مشکل خود بودن
• دنده ی کسی به گِل آمدن: راحت شدن. مانند کسی که می میرد و با به خاک رسیدن کمر او از همه چیز فارغ و راحت می شود. گاهی برای مرده به کار می رود.
• دو جون گرفتار شدن: مردد ماندن بین دو کار
• دُو زدن: جولان دادن. به میل خود رفتار کردن گرچه باعث آزار دیگری شدن
• دهن بسته: ترکیبی است مانند روزه دار. به مفهوم کسی که چیزی نخورد.
حرف “ر”
• راه پُی کردن: منتظر آمدن کسی از جایی شدن
• ربِّ روبِّ کسی جلو چیشش آوردن: کسی را بیش از حد آزار دادن. تنبیه بسیار سخت کردن
• رِقِنَکی: انسان ضعیف و مردنی
• روزگار نداشتن: به سامان نبودن روزگار. بر خلاف مراد پیش رفتن اوضاع
• ری زمین کشیدن: کشدار کردن مساله و اذیت کردن طرف مقابل
حرف “ز”
• زنده سر: کسی که جرات و جسارت فراوان داشته باشد. این اصطلاح با فعل منفی به کار می رود. مثلا گفته می شود: کسی زنده سر نیست رو حرفش حرف بزنه.
• زهری: کسی که اشتهای غذا خوردن ندارد.
• زیاد کردن سفره: جمع کردن سفره ی غذا. اصطلاحی است شکرآمیز برای جمع کردن سفره
حرف “س”
• سال ما تَکش زیاده: فرصت بسیار برای تلافی و جبران هست.
• سخت شدن: روی حرف خود ایستادن در معامله و کوتاه نیامدن
• سر تو اوگیشنیزی1 داشتن: سرگرم بازی بودن به گونه ای که به اطراف بی توجه باشند.
• سر فراصت: سر فرصت. در موقع مناسب و با آسودگی خیال که ذهن برای انجام کار آمادگی کامل داشته باشد.
• سر مِجاز بودن: سرخوش و سرحال بودن. ظاهرا باید “سرمزاج” باشد.
• سگ بشی، ننه نشی: کنایه از این که مادر سختی های بسیار بی مزد و منت باید تحمل کند.
• سگ پیشینی: بدشانس و بداقبال
• سگ دِر: کسی که مانند سگ لباس آدم را پاره می کند.
حرف “ش”
• شیطونی چیزی را در کردن: اولین استفاده از هر چیز2
حرف “ص”
• صفحه گذاشتن: پشت سر کسی حرف زدن و برچسب زدن به او
حرف “ع”
• عارف: انسان رند و زیرک. رند و عارف نیز گفته می شود.
• عیب جار: انسان سراپا عیب، تابلو
• عیب چیزی پناه کردن: کاستی آن را نشان ندادن. برو عیبت پناه کن: به فکر عیب های خود باش.
حرف “غ”
• غورش زده: کنایه از شدت گرسنگی. البته بیش تر طعنه آمیز است.
• پانوشت:
1- توضیح بیش تر در بخش غذاها
2- توضیح بیش تر در بخش باورهای عامیانه
• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … ( قسمت بعد: ادامه کاربرد کنایات در گفت و گوهای مردم داریون)