فرهنگ مردم داریون/ قسمت یک صد و بیست و پنجم: ادامه واژه نامه ی کلمات و اصطلاحات داریونی
به کوشش: جلیل زارع
• حرف “خ”
خاف: 1- خواب پارچه 2- کپک
خافوکی: مخفیانه. در اصل: خوفکی
خاک انداز: خاکروب
خاکو: اولین آبی که به زمین کشاورزی می دهند.
خاگ: تخم مرغ
خانی: آبی پُررنگ در رنگ های قالی بافی
خُبا کردن: زیر و رو کردن سطحی خاک. خبا شدن: نرم و پف آلود شدن زمین بر اثر شخم یا کود حیوانی
خِپ کردن: در خود جمع شدن انسان یا حیوان برای این که دیده نشود.
خَتَک: شوره سر
خَجو: به هم پریدن دو حیوان از روی بازی
خِج پا: مچ پا
خاطر خواستن: کسی را دوست داشتن. خاطرت می خوام: تو را دوست دارم.
خدا داده: 1- ثروتمند 2- اصطلاحی است به معنای خوب و دلکش. مثلا گفته می شود: نَتَپ تو خونو برو ای صحرِی خدا داده بگردا. 3- داده ی خدا، نعمت خدا
خِر: گلو
خَرپا: تکیه گاه چوبی یا سنگی دیوار
خِرناس: حالت خفگی
خَرکروز: نوعی بوته خار
خُرگ: زغال افروخته
خرمن بَهرِی: خرمن بهره ای. بهره ای از خرمن گندم یا هر محصول دیگر که صاحب آن به اطرافیان می دهد. برای توضیح بیش تر ر.ک بخش کشاورزی
خِس: از اصوات است که برای نگه داشتن مرغ خانگی از حرکت به کار می رود و با گفتن آن باز می ایستد تا به وسیله ی صاحبش گرفته شود.
خُسندن: خیساندن، خیس کردن لباس، برنج و …
خَش: 1- خوش، خوب. روغن خَش: روغن حیوانی 2- زیبا
خِش کردن: بدتر شدن زخم بر اثر بی احتیاطی. عفونی شدن زخم ختنه
خَش گوشت: گوشت سفید زیر گلوی گوسفند
خَصیلی: ذرت علوفه ای. ذرت سبزی که پیش از رسیدن درو کنند.
خَطیر: نقاره، توسعا ساز و نقاره
خِفتوک: بختک
خِفکه: خاف، کپک
خِل: آب دهان که بی اختیار روان گردد.
خَلا: دستشویی. توالت
خَل رفتن: راه باز کردن آب از راه یا جای اصلی خود و به بیراهه رفتن
خَلفَت: خلوت
خِلِفِس کردن: زیاد معطل کردن در کار
خَلق: غیر سیّد. مردم عادی. کسی که سیّد نباشد.
خُلمَر: زغال افروحته
خَلَنگ: جوجه مرغی که نزدیک به سن تخم گذاری است.
خَمینَه: باران تابستانی
خِنج زدن: با ناخن خراش دادن
خِنجال: شن کش
خِنجِلَکونی: قلقلی کردن
خِنزِرَک: کوتاه
خُنگ: چوب جارو. خُنگ شدن: کوتاه شدن چوب جارو و نازک شدن و تیز شدن آن. این اصطلاح در مورد فرش، به معنای از بین رفتن خواب های آن و خشک شدن نخ ها به کار می رود.
خُو: خواب
خوردن گِل: به زمین خوردن
خورَّه: کیسه ی بسیار بزرگ
خوسیدن: خوابیدن سگ
خوش گوشت: کسی که زخم او زود بهبود یابد.
خوش نه خودی: بدون علت
خول خولو: گردباد
خونَه: اتاق، خانه
خیزّم: هیزم
خِیف: حیف
خین: خون
• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی واژه نامه ی کلمات و اصطلاحات داریونی)