فرهنگ مردم داریون / قسمت یکصد و بیست و هشتم: ادامه واژه نامه کلمات و اصطلاحات داریونی
به کوشش: جلیل زارع
• حرف “ر”
راسیکه: راستی، به راستی
راه به رو: راه به راه: تازه از راه رسیدن، همین الان
راه مارون: راه طولانی. مارون: اسم مکان در راه شیراز – اصفهان
رِپ: آب و گل فراوان بر اثر باران
رِپو: رِپ، شُل
رِچو: درهم
رِچوپِچو: درهم
رَخت: لباس
رُدُنه: دنبال. هشتن ردنه کسی: او را با دویدن دنبال کردن
رِشک: تخم شپش، شفیره ی شپش
رِشکو کردن: گرفتن و از بین بردن تخم شپش در سر به کمک پشت ناخن یا شانه ی شدید زدن
رَشنه: زمان باران، موعد مقرر باران طبق پیش بینی و تکرار سالانه
رَف: تاقچه باریک بالا
رِقس کردن: ردیف کردن
رِکیدن: خراب شدن و فرو ریختن دیوار
رِگا: گرفتن بره از شیر
رُمبیدن: خراب شدن و فرو ریختن
رِنجر: ریز، کوچک
رِنگ: آهنگ
رِنگه: گریه دایم کودک
رَه: این واژه با عدد به کار می رود و مفهوم برابر دارد. مثلا گفته می شود: گوشت دورَهَ ی آرد. یعنی قیمت و ارزش گوشت دو برابر آرد است.
رُهن: وسیله ای درست شده از دو چوب و گلیمی که روی آن می انداختند برای جا به جا کردن خرمن های کوچک
رَهَه: نوعی کرم درختی سبزرنگ و درشت
رُو: 1- روش 2- آبکی 3- یک ردیف گره در قالی بافی
روبَسّه: محجوب، دختری که کم تر او را دیده باشند.
رُو دادن: رواج دادم، راه انداختن
رُودار: پیوسته، پی در پی
روگیر شدن: رواج یافتن
روَه تُربَک: نوعی گیاه با دانه های ریز زردرنگ دارویی
رِی: رو
ریسیدن: رشتن
ری شور: شکل دیگری از واژه ی ریگ شور، به معنای جدا کردن ریگ از حبوبات با شستن آن
ریچال پیچال: خوشه های تنک انگور و …
ریزال: (با صدای کشیده ی “آ”) ریگ زار شیب دار
ریشمیز: موریانه
• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی واژه نامه کلمات و اصطلاحات داریونی)