فرهنگ مردم داریون / قسمت یک صد و چهل و یکم: ادامه واژه نامه کلمات و اصطلاحات داریونی
به کوشش:جلیل زارع
• حرف “ن”
ناتُو: بسیار بدجنس
ناخوش: بیمار، ناخوش احوال
نادل گرون: ناراضی
نار: انار
ناری: به رنگ انار. از رنگ های مورد استفاده در قالی بافی
نازلی: نازک نارنجی
نِبِشتن: نوشتن. (شکل کهن آن)
نَچیدَه: به ویژه، مخصوصا
نَخَسّی: خسته نباشی، نه خسته
ندار: به صورت صفت به کار می رود به معنای فقیر و تهی دست
نَرب: نرم
نَرتِلَسَن: گنده، بزرگ و زمخت
نَرتِلَه: گنده، بزرگ
نَرگَد: گنده، بزرگ
نِرَه: (با کسره ی کشیده به جای “ه”) نهره. وسیله ای مشک مانند برای گرفتن کره از ماست
نِزم: مه، بخار آب
نِسَّه: سایه گیر
نِشِسِّه کونی: در حالت نشسته
نَفتالو: نفتالین
نفتِ نحس: نابود
نُقرین: سرمه ای. از رنگ های مورد استفاده در قالی بافی
نَقلِ: همیشه به صورت اضافه به کار می رود با چند معنی: 1- حکایت: حالا نقلِ ما شَکوهِ ها2- درباره ی: نقلِ فلان چیز هم با او حرف زدم. 3- بحث و حرف: نقلِ یه رو و دو رو نی: حرف یک روز و دو روز نیست.
نُقل پیرزن: شکرپنیر
نِگرَت: نکبت، کثافت
نِما نِما: نمایان. قید حالت برای رفتن یا کاری را انجام دادن
نُمرَه: شماره
نِمَّه: از واحدهای وزن حدود 100 گرم
نَندی: گهواره مانندی که با گلیم یا پتو و طناب درست کنند.
نَنَه: مادر
نَنَه آردی: نوعی پروانه ی کوچک و خپل که بال آن گرده های سفید دارد.
نَه پَه: پس. مخفف نه پس
نودونَه: ناودان
نونِ بازاری: نان سنگک
نون تَلّی: نوعی نان که چهار پنج عدد از آن روی هم قرار می گیرد و با هم پخته می شود. بر خلاف نان سه تایی که سه تا سه تا می پزند.
نون غازی: نانی که برای کودک پیچیده شده باشد (می گفتند: بخور نون غازی بدو برو بازی).
نونَک: خشت بی زاویه که بدون قالب و با دست شکل می گیرد.
نی چِق: پرده حصیری
نیا: نگاه
نیشتَک: با ناخن از چیزی کندن، نیش زدن
نیفَه: قسمت بالای تنبان که پس از کش کردن در آن جمع می شود.
نِیگ: نی
• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: ادامه ی واژه نامه ی کلمات و اصطلاحات داریونی)