در شب سوم محرم راهی محله دوران کودکی و نوجوانی ام شدم محله ای که خاطرات زیادی از آن دارم . محله ای که روزگاری تمام داریونی ها در آنجا جمع می شدند و خالصانه به عزاداری می پرداختند .
یوسف بذرافکن
مرحوم پدربزرگم -شیخ شکر علی جهانی- و بسیاری از بزرگان در آنجا نوحه می خواندند . ابتدا حتی بلند گو هم نبود نوحه خوان ها با صدای رثا نوحه می خواندند و همه بی ریا جواب می دادند و همراهی می کردند .
هنوز صدای سید عباس هاشمی . خشنود بذرافکن . غلامعلی هاشمی . فتح اله حقیقت جو . حاج نورالله شیروانی و… در گوشم هست .
در هیات قمر بنی هاشم از قدیمی تر چند نفری بودند و بقیه اکثریت فرزندان و نوه ها ی نسل گذشته و پداران و اجداد ما بودند . ابتدا برای مرحوم حاج علی آقا شکری که منزلش را حسینیه کرده بود فاتحه ای خواندم و برای ایشان و کسانی که دستشان از عزای سید الشهدا کوتاه شده بود طلب مغفرت کردم . امام جمعه و همراهان قبل از من خود را به هیئت رسانده بودند . مجلس حضرت ابا عبدالله الحسین را قطعه ای از بهشت احساس کردم .