از آن جا که زمستان با آن بارش های طولانی برف و باران فرصت استراحت مردم بود، این گونه شب نشینی ها مشکلی برای آنان ایجاد نمی کرد و در حقیقت فرصت مناسبی بود که بیش تر به یک دیگر نزدیک شوند و همدلی داشته باشند، یا اوقات فراغت خود را به گونه ای دلخواه سپری کنند.
شب یلدا
از دیر هنگام با سراسر ایران، شب یلدا که به آن “شب چله” می گفتند. با آداب و رسوم خاص خود گرامی داشته می شد. آخرین شب پاییز در خانه ی یکی از بزرگان خانواده دور هم جمع می شدند. با برافروختن آتش هیزم و گرمای آن به جنگ سرمای زمستان و تاریکی شب های آن می رفتند. تعریف می کردند و تخمه هایی را که قبلا خودشان بو داده بودند می شکستند. شاهنامه می خواندند و داستان می گفتند و احیانا بازی های چند نفره مانند “جوراب بازی” می نمودند. و این کار معمولا تا صبح ادامه می یافت.
از آن جا که زمستان با آن بارش های طولانی برف و باران فرصت استراحت مردم بود، این گونه شب نشینی ها مشکلی برای آنان ایجاد نمی کرد و در حقیقت فرصت مناسبی بود که بیش تر به یک دیگر نزدیک شوند و همدلی داشته باشند، یا اوقات فراغت خود را به گونه ای دلخواه سپری کنند.
از خوردنی های این شب که از لوازم چنین شبی به شمار می رفت، هندوانه، انار، آَرده و شیره و مانند آن بود. انار و هندوانه را در جایی خنک مانند پَستو۱ نگه داری می کردند تا شب چله مشکلی در این مورد نداشته باشند.
تدارک دیدن سور و سات این شب بستگی به توان مالی خانواده داشت. ممکن بود خانواده ای “ندار”۲ از این شب، تنها سرما را داشته باشد و یاد آن را به خاطر آورد و خانواده ای دیگر به فراخور توان خود تدارک کافی دیده باشد.
از آن جا که به گرمی سردی غذاها اعتقاد داشتند، کسانی که طبعشان سرد بود خوردنی های گرم مانند ارده و شیره می خوردند و آن هایی که طبعی گرم داشتند میوه های سرد میل می کردند. زیرا معتقد بودند باعث تحول طبعشان می شود یا در آن تعادل ایجاد می کند.
یکی از سرگرمی های دیگر مردم در این شب، تفال به دیوان حافظ و فال نخود و فال چهل بیت بود.
• فال نخود۳
برای این کار، ۴۲ دانه ی نخود را روی غربالی می گذاشتند و نیت می کردند. سپس آن ها را بدون آن که بشمارند به سه قسمت تقریبا مساوی تقسیم می کردند. در مرحله ی بعد، از هر قسمت، چهار دانه برمی داشتند و جداگانه در سه ردیف راست، وسط و چپ می گذاشتند. کار جدا کردن دانه های نخود ادامه می یافت تا به آخرین تقسیم می رسیدند. در این حال ممکن بود یک، دو یا سه نخود باقی بماند و در ردیف آخر تقسیم بندی جای گیرد که بر اساس آن خوب یا بدی فال را تعیین می کردند. مثلا چنان چه در ردیف سمت راست یک دانه قرار می گرفت، خوب بود. اگر در ردیف سمت راست و وسط دو دانه می آمد می گفتند “دُک” آمد و بد است. اگر به ترتیب از راست به چپ، یک، دو، دو می آمد می گفتند: ” اوسار۴ ش کجه” و فال بد بود. به همین ترتیب با توجه به تقسیم شدن نخودها تعبیر خاصی می کردند.
* فال چهل بیت۵
چهل بیت، نوعی فال بود. به این شیوه که طالب فال نیتی در دل می گذراند و گیرنده ی فال، مصرع اول چهل دو بیتی یا ترانه محلی را از حفظ می خواند.
با خواندن هر مصرع، طالب فال، یک دانه ی تسبیح رد می کرد تا به دانه ی چهلم برسد. آن گاه به فال گیرنده اعلام می کرد که چهل بیت شد و او شعر کامل آن مصرع را می خواند و تعبیر می کرد.
اگر شعری با مفهوم مثبت می آمد به فال نیک می گرفتند و اگر شعری نا امید کننده می آمد فال بد بود. شرط است که در اول چهل بیتی ” جمله ” خوانده شود و آن ذکر خدا و پیامبر است و جزو چهل مصرعی که باید شمرده شود به حساب نمی آمد.
نیز این مصرع ها باید بدون گزینش و تامل باشد تا فال حقیقی به دست آید. از این رو ممکن بود بعضی مصرع ها تکرار شود.
جمله :
سر چل بیت اول نام خدا را
محمد سرور پیغمبران را
علی شمشیر گرفته بر سر دست
محمد سرور پیغمبران است
۱- علی گویم علی ورد زبونم
۲- صدا کردی مو قربون صدایت
۳- بیو تا مو و تو باغبون باغ شیم
۴- پدر خوبه که مادر نازنینه
۵- صدا کردی مو قربون صدایت
۶- خداوندا مو هم یک بنده ت هستم
۷- سه چیزم داده ای شرمنده ت هستم
۸- سر کوه بلند داشتم درختی
۹- سر کوه بلند مو باشم و تو
۱۰- سر کوه بلند الماس و الماس
۱۱- نگارینم نگاه کن اومدم مو
۱۲- سه چیزم داده ای شرمنده ت هستم
۱۳- صدا کردی مو قربون صدایت
۱۴- بیو تا مو و تو باغبون باغ شیم
۱۵- پدر خوبه که مادر نازنینه
۱۶- صدا کردی مو قربون صدایت
۱۷- خداوندا مو هم یک بنده ت هستم
۱۸- سر کوه بلند داشتم درختی
۱۹- سر کوه بلند مو باشم و تو
۲۰- سر کوه بلند الماس و الماس
۲۱- نگارینم نگاه کن اومدم مو
۲۲- علی گویم علی ورد زبونم
۲۳- عجب آب و هوایی داره شیراز
۲۴- بیو شاه چراغ تو شاه مایی
۲۵- دلم می خواد که پیغمبر ببینم
۲۶- امیرالمومنین دردم دوا کن
۲۷- امیرالمومنین یا شاه مردان
۲۸- پسر عامو گل راجونه ی مو
۲۹- دو تا خواهر بیدیم با یه براری
۳۰- نزن لاف که رخت مثل پری نیس
۳۱- دلم می خواد برم امام رضا را
۳۲- خداوندا خراسون کن نصیبم
۳۳- خداوندا مو هم یک بنده ت هستم
۳۴- اگر بار گران بیدیم و رفتیم
۳۵- مو قربون حنای پر دو دستت
۳۶- قد و بالات اَ دور بینم بسم نیس
۳۷- سر کوه بلند مو باشم و تو
۳۸- الهی مو بمیرم تو بمونی
۳۹- دم کوچه بیشینم تا بیایی
۴۰- سر کوچه بیشینم یقه ی باز
شعر کامل مصرع چهلم
سر کوچه بیشینم یقه ی باز
کاکای بالا بلندم رفته شیراز
بیشینم تا کاکای جونیم بیایه
دو دسمال گلی او سیم بیاره
دو دسمال گلی با نار شیرین
گلابی گوشه ی دسمال بیاره
تعبیر فال :
خوب است. زیرا سخن از پایان دوری و با دست پر آمدن عزیز در سفر است.
• پانوشت:
۱- اتاقک مانندی که پشت اتاق نشیمن ساخته می شد و فاقد نور و پنجره بود.
۲- تهی دست
۳- توضیح از بانوخیری بداغی
۴- افسار
۵- توضیح از بانو سمن گل مرادی
به کوشش جلیل زارع برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”: نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن