نوشته هاي شبانه يك داريوني

چند سطر براي مصطفي/کمترین کاری که انجام نشد…

نوشته هجدهم:با اینکه چشمانش دیگر نمی دید اما هر وقت به در مغازه اش -که وصل بود به خانه اش- می رفتم مرا می شناخت و گرم، احوال پرسی می کرد.

به صورت مخصوص حال پدرم را می پرسید و تاکید می کرد حتما سلامش را برسانم. بعد، از خوردنی هایی که در مغازه داشت تعارفم می کرد و من هم باید حتما می خوردم!

اینکه می گویم مجبور بودم از دست مرحوم مرتضی بذرافکن- پدر دوستم مصطفی بذرافکن- خوردنی های تعارفی را بگیرم و بخورم خود حکایت جالبی دارد که درخلال این مطلب بدان اشاره خواهم کرد.

یادش بخیر بیشتر از 10 سال پیش که کانون فرهنگی مسجد امام محمد تقی(ع) داریون برای خودش بروبیایی داشت وحسابی شلوغ بود و به عنوان یکی از فعال ترین کانون های فرهنگی مساجد استان فارس شناخته می شد. ما هم توفیق حضور در آن جمع را داشتیم.

دوستی من و مصطفی اصلا از همان مسجد و حدود 15 سال پیش آغاز شد. بعضی وقت ها – مثلا صبح جمعه – که می خواستم با مصطفی به ورزش صبحگاهی بروم به قول خودمانی می رفتم دنبالش.

مغازه مرحوم پدرش از صبح زود تا اواخر شب باز بود. هر وقت با مصطفی کار داشتم می رفتم سراغ پدرش که همیشه تنها در مغازه کوچکش نشسته بود.

به دلیل مراجعه زیاد من، پدر مصطفی هرچند دیگر چشمانش نمی دید اما با همان سلام اول مرا می شناخت و حسابی من نوجوان را تحویل می گرفت.

تخمه،شکلات،کیک،آب نبات و…هر چه داشت را تعارفم می کرد و به من می گفت:” اگر برنداری، به مصطفی نمی گویم تو آمدی و با او کار داری”!

مرحوم مرتضی بذرافکن آدم با خدا و آرامی بود. آزارش به کسی نمی رسید. مثل بچه هایش. مرحوم حمید بذرافکن(فرزند مرتضي) هم همینطور بود. مصطفی،شاپورو…کاری به کار کسی نداشتند و ندارند و مشغول کار خود هستند.

موضوع مطلب من یک ریشه فرهنگی دارد. مطلب امروز من درباره مصطفی بذرافکن است.وقتی در فکر نوشتن این مطلب بودم دلم نیامد از پدر مرحومش چیزی ننویسم.

بگذریم…

یوسف بذرافکن معلم همیشگی من که دلسوزی و کارهای فرهنگی اش در داریون و روستاهای اطراف بر کسی پوشیده نیست در قسمت نظرات سایت داریون نما به نکته مهمی اشاره کرده بود و اصلا جرقه نوشتن این مطلب همان نوشته این عزیز فرهنگی بود.

وی به این نکته اشاره کرده بود که فردی مانند مصطفی بذرافکن پس از سالها کار فرهنگی(حضور مستمر در کارهای فرهنگی داریون) بنا به دلایل کاری و زندگی از داریون به شیراز مهاجرت کرد اما حتی یک تشکر خشک و خالی هم از او نشد.

یوسف بذرافکن راست می گوید.چرا نباید خدمات فرهنگی اشخاص مورد توجه قرار گیرد؟برگزاری یک مراسم تقدیر،کمترین کاری بود که می شد در برابرسالها کار فرهنگی مصطفی بذرافکن انجام داد اما همین هم از او دریغ شد.

در همین داریون دیده ایم که مثلا مسوول فلان اداره وقتی بعد از یکسال مسوولیت می خواهد از این اداره برود مراسم تودیع می گیرند و انواع و اقسام هدايا را به او می دهند. اما کسی که بدون هیچ گونه چشم داشتی سالها عمر خود را صرف فعالیت های فرهنگی و خدمت به نوجوانان و جوانان این منطقه کرده اینگونه با او برخورد می شود.

نکته جالب آن که مقام معظم رهبری همواره بر انجام فعالیت های فرهنگی تاکید دارند اما معلوم نیست برخی مسوولین چرا فرمایشات معظم له را آنچنان که باید مورد توجه قرار نمی دهند.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب همواره وبه درستی توجه ویژه ای به کارهای فرهنگی دارند.

ایشان می فرمایند که دشمنان انقلاب اسلامی می خواهند از راه فرهنگ ملت ما وارد شوند و اینگونه نوجوانان و جوانان ما را هدف گرفته اند.

این فرمایشات نشان می دهد که باید در بخش فعالیت ها و کارهای فرهنگی هزینه کرد و با دست پر به مصاف دشمن رفت.

کاش هیچ وقت غریب نواز نباشیم. باور بفرمایید امثال یوسف ،مصطفی بذرافکن و… که بی چشم داشت چنین کارهای ارزشمندی انجام می دهند را باید طلا گرفت و قدر آنان را دانست.

این داستان اما ادامه دارد…

نکته:آنانکه می دانند رنج می برند و آنانکه نمی دانند به دیگران رنج می دهند.

9 دیدگاه

  1. خدا رحمت کندمرجوم شیخ رضایی که ایشان هم حق بزرگی بر مردم داریون دار داو همیشه می گفت : مردم داریون خوش استقبال و بد بدرقه هستند . متاسفانه ما قدر نیروهای خدوم را نمی دانیم ، آقای مصطفی بذرافکن در فعالتهای مسجد، هیئت قاسم ابن الحسن (ع)، انجمن ادبی ، و فعالیتهای فرهنگی پیش قدم بود ، یکی از فوتبالیتستهای پیشکسوت و مربی تیم فوتبال هدف بود ، محری و نوحه حوان ، شاعر و ادیب بود و به همراه همسر گرامیشان تمام وقت خود را وقف اموری کرده بودند که هیچ منفغت مادی نداشت ، اما ایشان مظلومانه ، غریبانه و بی خبر از شهر و دیار ما رفتند . واین همان روی دیگر فعالیتهای فرهنگی و عاقبت فعالین فرهنگی است . خداوند در سوره مبارک الرحمن می فرماید:آیا پاداش احسان جز احسان است؟ آیا ما چنین کردیم ؟ آ قای مصطفی بدرافکن از خانواه ای مذهبی هستند و مرحوم پدر و برادرشان برای دین و دیانت بسیار فعالیت کردند ، خداوند هر جا هستند ایشان و خانواده گرامیشان را موفق بدارد اما ما باید برای خودمان متاسف باشیم ، زیرا خیلی زود خدمات و نیکی های دیگران را فراموش می کنیم

  2. واقعا به حق و به جا گفته شد مصطفی از اعضای فعال ستاد نماز جمعه هم بود ولی متاسفانه ستاد هم تشکر خشک وخالی را از او دریغ کرد .دلم میخواست حالا یک غریبه وغیر بومی بود به خدا گوی سبقت در تشکر را از هم می ربودیم. من مطمنم که مصطفی اجرش را از خدا میخواهد .ولی انسان وقتی تشویق میشود با یک پشتکار دیگر به کارش ادامه میدهد و انرژی میگیرد.بیایید همه باهم قدر زحمت کشان داریونی را بهتر بدانیم . انشا اله مصطفی هر جا که باشد سلامت باشد و من ارزوی موفقیت برای ایشان را دارم .با تشکر فراوان از زحمات ایشان

  3. باسلام
    مطلب کاملا به حقی گفته شده خلاءایشان کاملامحسوس است،بنده یکی ازکارهای فرهنگی آقا مصطفی روحساب کردم اجرای درنمازجمعه به شهادت مردم داریون ایشان 10سال مجری بوده یعنی10سالجمعه هاتعطیل نبوده به حساب حقیر:10سال=12ماه هرماه=4هفته هرسال=48هفته یعنی بلا إستثناءایشان480روز به نمازجمعه خدمت کرده .

  4. سلام
    به جرات میتوانم بگویم حتی یک روز هم آقا مصطفی در طول این 10سال که مجری نماز جمعه بود غیبت نداشت .البته آقا مصطفی در زمینه کوهنوردی هم پایه بیستی بود در 12فروردین ماه سال 88به مناسبت روز جمهوری اسلامی با تعدادی از دوستان واصحاب مسجد راهی کوه گدون(که واقعا یکی از کوه های مرتفع و صعب العبور این منطقه است)شدیم یادم است در آنروز آقا مصطفی یک میله (جهت نصب پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران )که قرار بود در قله کوه نصب شود تنهایی با خود بالا آورد.البته این نکته لازم به ذکر است که در مراسم سالگرد نماز جمعه امسال امام جمعه محترم هدیه خود را به آقا مصطفی اهدا کرد که جا دارد از ایشان نیز قدر دانی کنیم

  5. سلام بخدا بدون اغراق میگویم آقا مصطفی از بچه های با حال است ما که دوستش دارم همیشه محکم دست می دهدومعروفترین امر به معروف و نهی از منکرش به من یاد آوری کوتاه کردن آبخور سیبیل بود و خدایش همیشه بعد از نماز جمعه جز آخرین نفراتی بود که مصلای نماز جمعه را ترک میکردد راستی هرچی از هنرهایش بگویم کم است بنده خدا خطاط هم است و برای تمام مناستها مطلب می نوشت انشاءا… در کلیه مراحل زندگی موفق و موید باشد.

  6. مصطفي عزيز هر روز پس از اتمام كار روزانه زماني كه علاوه بر خستگي روز، كوفتگي جاده شيراز داريون را نيز به همراه داشت، به جاي اينكه باقي وقت فراغت خود را با خانواده‌اش بگذراند به رفق و تفق امور فرهنگي كانون مشغول مي‌شد. روزهاي جمعه عصر هميشه اذان مغرب و عشا را مصطفي مي‌گفت. الحق كه نداي دلنشين اذان او دلتنگي و غربت غروب جمعه را از دل مي‌زدود. خدمات بي پيرايه مصطفي آن قدر عظيم است كه امثال بنده و شما نمي‌توانيم برشمارنده حتي بخشي از آن باشيم، چه برسد به تقدير و تشكر. از خداوند متعامل والاترين‌ها را براي او و خانواده محترمش آرزومندم.

  7. من نیز از زحمات بیدریغ و خالصانه مصطفی تشکر میکنم.مربی بسکتبال .قران.فوتبال.کوهنوردی.خطاطی.سرود.تواشیح و…
    همیشه میگفت:این مسجدوکارهای مذهبی است که باعث شده دوستی ما پایدار بمونه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا