هشدار گمان بی نیازی نکنیم/
با رنگ و درنگ چهره سازی نکنیم/
حیثیت انقلاب خون شهداست/
با حرمت انقلاب بازی نکنید/
همانگونه که می دانید 18 بهمن ماه یادواره شهدای منطقه داریون برگزار می شود.
سایت داریون نما به همین مناسبت قصد دارد با پیام های زیبای کاربران خود به استقبال این یادواره برود.
کاربران عزیز داریون نما می توانند جملات و پیام های خود را درباره شهدا در بخش نظرات همین مطلب درج کنند تا با نام خودشان منتشر شود.
می سرایم قصه شمشیر را/خاطرات سرخ بهمنشیر را/ای شلمچه باز تنها مانده ام/از گروه عاشقان جا مانده ام/آی سوسنگرد روحم خسته است/عقده ها راه گلو را بسته است/مانده در حلقوم من حرمان هور/ بغض تلخ خاطرات کرخه کور/اشتیاقم در هویزه جاگرفت/با حصیر سوخته ماوی گرفت/آه ای اروند داغم تازه شد/غصه هایم باز بی اندازه شد/عشق آیا روح ما را خوانده است؟/یا کنار نهر عنبر مانده است؟/چشم من همکاسه مجنون شده/امشب از داغش وجودم خون شده/امشب آرامش ندارد جان من/در هوای شرجی بستان من/درد آبادان خرابم کرده است/هرم دهلاویه آبم کرده است/موسم آیینه گردانی شده است/روح من چندی است چمرانی شده است/
آی کجایید خدایان عشق/خفته به تابوت به تاوان عشق/نام شما نان شب ما شده/سرخی تان قسمت لبها شده/ترکش عشقی که نخوردیم هیچ/زخم شما را نشمردیم هیچ/دشنه به حلقوم حقایق زدیم/سرخرگ قلب شقایق زدیم/آی کجایید خدایان خون/آی چه ننگین شده تاوان خون/داغ شما روح مرا پیر کرد/شعر مرا عشق نمک گیر کرد/شاعر خشمی عطش آلوده ام/باده حرامم اگر آسوده ام
به میدان چه می شد که بی سر بمانم؟/همانطور تا صبح محشر بمانم؟/چه کردم که زخمی به نامم نیفتاد؟/و ماندم که در عاشقی در بمانم؟/از آن آسمانها فقط قسمتم شد/که در سوگ سرخ کبوتر بمانم/نمی دید چشمم به کابوس حتی/که روزی چنین بی برادر بمانم/و حالا که ماندم خدایا کمک کن/در این دشت سوزان ابوذر بمانم
جنگ ما،جنگ هابیل و قابیل بود.هابیلیان و قابیلیان همیشه تاریخ.جنگ ما،جنگ ابابیل بود و ابرهه.ابابیلهایی که سنگ بر تانکهای ابرهه کوبیدند.جنگ ما جنگ درخت بود و تبر.درختانی که لبه تیز تبرها را شکستند.
قسمت اعظم دلم را برد/آنکه آب از گلوی آتش خورد/در حضور نگاه صد خورشید/عشق آمد برادرم را برد/ روی همچون گلش شقایق وار/صبحگاهی شکفته شد پژمرد/روز آخر هنوز یادم هست/دستهای مرا گرفت و فشرد/گفت:دیگر مرا حلال کنید/پس از آن رفت و دل گرفت و فسرد/دست آن کس بریده باد که صبح/دل آیینه را شکست،آزرد/در غمت ای همیشه خون آلود/بعد از این خنده روی لبها مرد
ای شلمچه لاله ای که در دامنت به امانت ماند،برادر من بود.تو شاهد بودی که با چه صلابتی بر تاریکی شب یورش برد و با خون خویش روزنی در قلب سیاهی گشود تا دوباره نور بتابد.شلمچه،تو آن شب عشق را خوب تفسیر کردی و ایثار را،فنای فی الله را خوب دانستی و زهد را،تقوی را و شرف را.تو در پرتو برقی که از چشمان معصومش می زد آزادی را دیدی و رقص کائنات را.تو در آن شب،در آن آشفته بازار سرخ،در هیاهوی هولناک،صدای تکبیر الله اکبر را شنیدی و نوای کوروش مرا.
ای شلمچه، به یوسف گمگشته ام بگو تا برای من هم از رفتن بگوید.از نماندن،از نبودن،از حرکت،از فانی شدن در دریاو به برادرم بگو تا قصه ی شیرین روییدن را در گوش من هم زمزمه کند…
شهدا نور چشم ما هستند که از جانشان گذشتند
ما خاک پای شهدا هم نمی شویم
از همه مردم شهیدپرور داریون می خواهم در این مراسم معنوی شرکت کنند.
یادمان بماند که شهدا برای ایمانشان و غیرتشان جنگیدند باشد که راهشان را ادامه دهیم
سلام
شهدا شرمنده ایم
شهدا جان خود را برای ما دادهاند ، ما برای آنها ، اسلام ، انقلاب و مردم چه کرده ایم ؟
شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونند. امام خمینی ره
سلام بر آنانیکه در آخرین فراز زیارت نامه خود به سبزترین سیرت و سرخ ترین صورت تاریخ نائل شدند.
سلام بر آنانیکه لباس خاکی شان لباس احرام در میقات بود. سلام به اشکهای جاری مناجات بر گونه های خاکی و خونین شان که خط فردای جوانان این سرزمین را با زیبا ترین مرکب عشق بر دیدنی ترین تابلو و تصویر هستی به تماشا می گذارد.
در پیچ و خم زندگی روز مره مان فراموشمان شد قرار و میثاقی که با شهدا داشتیم . امام شهدا ، شهدا شرمنده ایم
عشق یعنی بی بال ،پر زدن شمع محفل گشتن پرپر زدن بر سوار مرکب قهقه زدن لبیک گفتن لع لع زدن
تقدیم به شهدایی که جان در دست گرفتن وتا اخرین نفس برای اسلام جان دادن وبر نگشتن (خدارحم گل اور)
به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست وهرچه نداریم از خیر مصلحت اوست
باز مثل هر شب رو دلم غصه نشسته رو دلم میگم بازم شهید میاد یه عالمه خیلی زیاد دسته گلای بی زبون
گم شدههای بی نشون یه ریزه خاکسترشون دو حلقه انگشترشون یه تیکه استخون سر یه شاخه گل یه بال پر
یه دکمه پیرهنشون یه ذره خاک تنشون تابوتای یه اندازه توهر کدوم یه سربازه ابر که بر تب میزنه
باد که شیون میزنه تابوتا خیس اب میشن دست گلا خراب میشن میپیچه تو شهر دهات عطر سلام صلوات
ای مادرای مهربون ای پدرای مهربون بچه هاتون بچه هاتون دسته گلایی که دادین به جبهه ها فرستادین
حالا با تابوت اومدن بابوی باروت اومدن سر ندارن پا ندارن شوق تماشا ندارن مادرا از خدا میخوان
باگریه دعا میخوان تابوتاشو باز کنن بچه هاشونو ناز کنن هرکجا اسفند دود تا کور بشه چشم حسود
مگن کسی رها بشه راهی جبهه ها بشه سر به بیابون بذاره توعاشقی جون بذاره اونجا که افتاب بشینه
باغ گل سیب مبینه بچه های نجیب من گلای باغ سیب من روعشقتون پا نذارین اسلام تنها نذارین
روعشقتون پا نذارین ایران تنها نذارین
این غنچه گل از چمن گمشدگان است
آلاله ی سرخ دمن گمشدگان است
هر برگ گل سرخ که افتاده در این باغ
تن پاره ای از باغ تن گمشدگان است
صبحی که از آن روح فلق سرخ برآید
آئینه گلگون بدن گمشدگان است
جاویدترین قصه ناگفته هستی
شیرین سخنی از دهن گمشدگان است
از خویش برون گمشده خویش مجوئید
در خانه دل ها وطن گمشدگان است
عطری که در آمیخته با فطرت گل ها
بویی است که از پیرهن گمشدگان است
در غربت عالم نتوان زیست به شادی
شادی همه در انجمن گمشدگان است
شب سوز شبهایی، که فشاند گل خورشید
برخی ز فروغ سخن گمشدگان است
خود باختن و رفتن و از خویش گذشتن
معنای شدن، در شدن گمشدگان است
یادباد آن صحنههای رزم عشاق نمونه
پر شده اینجا هواشان، هم چو بوی عطر پونه
دشتها پر شد ز لاله، نغمههای عاشقانه
قد کشید از خون پاکان، لالههای واژگونه
یادتان خوش ای رفیقان، ای شهیدان خدایی
ای بلاجویان عاشق، بلبلان بینشونه
آمدند اینک دوباره آن پرستوهای عاشق
در میان جمع نالان، خسته از دور زمونه
مادران قد خمیده با دلی پر زآرزوها
نقش بسته چهرههاشان، اشکهای دونه دونه
دستها عکس جوانی، زیر لب ذکری گرفته
از خدا میخواهد او را، کاش برگردد به خونه
سهم ما هم مانده بر جا، از میان اشک و لبخند
غربت شبهای تار و گریههای بیبهونه
اگه یه ذره سوزن تو دستمون بشینه تا مغزسرمون درد میگیره حالا ببین شهدا چکار کردن خیلی
پیوست به نوشته قبلی خیلی ها رفتن و فرار کردن خیلی ها تو هفتا سوراخ پنهون شدن ونرفتن اگه من نوعی بخوام یه ذره از شهدا بگم در همین حد که برا ی زنده نگه داشتن اسلام ، ایستادن وزیر بار ذلت نرفتن وجاوید ماندن نام ایران
زنده باد ایران ما سرزمین همیشه جاوید ما
سلام حامد جان. ممنونم… اشکم را در آوردی و دوباره به یادم آوردی که به چه قیمتی مانده ام و چگونه باید…
با سلام خدمت استاد عزیز
قصد من گفتن این که شهدا چه کار عظیمی انجام دادند بود نه ازردن خاطر شما شرمنده
دشمنت شرمنده، حامد جان… از شهدا گفتن کاری زینبی است. پس هر چه از شهدا بگوییم کم گفته ایم… درد من از چیز دیگری است، عزیز… از واماندگی … از درماندگی در ادامه راهشان در این زمانه ی ولولا… از استخوان شکسته در گلو…
خوشا انان که الله یارشان بود /چو سوره قل والله کارشان بود
خوشا نان که دائم در نمازن /بهشت جاودان هم جایشان بود
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم »
اقای زارع سلام شهدا راه خود را رفتند ولی این مهم است که ایا همه ما راهشان را ادامه میدهیم .ایا به اهداف انها فکر کرده ایم هدف انها چه بود کمی فکر کنیم. چند درصد از ما هدف انها را دنبال میکنیم و هنوز به ان اهداف پایبند هستیم مهم ماندن و ادامه دادن هدف است.چند درصد از اهداف انها در جامعه امروزی ما تحقق پیدا کرده است.ما باید پاسدار خون شهدا باشیم .منتظر مطالب شما هستیم دوستدار شما علی زارع فرهنگی داریونی
یادمان رفته است نازنین … یادمان رفته است… مطالب رنگ و رو رفته ی حقیر قابل شما را ندارد زارع فرهنگی داریونی عزیز… ولی ای به چشم… اطاعت می شود قربان… من هم دوستت دارم… خیلی هم بیش تر…
همیشه میگویند برای تعجیل در ظهورش صلوات /میشود که روزی باشیم و بگویند برای حضورش و وجورش صلوات ؟؟؟؟؟؟
شهدا مایه افتخار این مرز بوم هستند اگر انان نبودند که در برابر ظلم وتجاوز به این مرزوبوم ایستادگی کنند ایا زندگی ما این طور بود ایا نامی از ایران میدرخشید قطعا نه ایران بود ونه ایرانی ، در روایتی از رسول گرامی (ص) میخوانیم: “در برابر هر نیکی، نیکی بهتری وجود دارد تا به شهادت در راه خدا رسد که برتر از آن چیزی متصور نیست”حدیثی از امام رضا (ع)”نخستین کسی که داخل بهشت میشود، شهید است” مقام شامخ شهید با حرف وکلمه یا واژه قابل گفتن نیست صحبت من با شما عزیزان باید در نظر داشته باشند که راه ،راه شهیدان و الگو باید از اهلبیت وشهدا گرفته شود تا انشاا… موفق و رستگار شویم. به امید روزی که بین شهدا باشیم و سالار شهیدان را زیارت کنیم .