جلیل زارع|
بسم رب الشهدا و صدیقین …
همه ی ما ، گاهی دلتنگ می شویم و دلمان می خواهد با کسی درد دل کنیم .چه کسی بهتر از شهدا ؟ … دلتنگی هایمان را با شهدا در میان بگذاریم … کسانی که به خاطر رضایت خدا و دل ما ، از خود و دل خود گذشتند . هر هفته را به نام مقدس یکی از شهدای عزیز منطقه نام گذاری می کنیم و با او به گفت و گو می نشینیم .هفته نخست، به نام شهید گمنام رقم خورد .هفته های دوم ، سوم، چهارم، پنجم ،ششم ، هفتم و هشتم نیز به نام شهیدان امر اله آتش آب پرور، جهانبخش ابیوردی، مهدی قلی ارجی، محمد امیری ، امامعلی بذرافکن ، علی بذرافکن و مهدی بذرافکن مزین شد . و اما این هفته ، هفته ی شهید بزرگوار غلامرضا برزگر است.بیش از این چیزی نمی گویم… شما بگویید… با شهید غلامرضا برزگر عزیز، درد دل کنید.
به نقل از علی زارع فرهنگی داریونی با اندکی ویرایش:
“شهید غلامرضا برزگر، سال 1339 در خانواده ای کشاورز در روستای بست خیر آباد متولد شد.خانواده ای مومن و زحمت کش. پدر خانواده، مردی دلسوز ، مهربان ، پر تلاش و در پی کسب روزی حلال بود واین اخلاق خود را به فرزندانش به ویژه غلامرضا منتقل کرد.زحمات کار خانه و نگهداری از بچه ها و هم چنین کارهای بیرون خانه از قبیل خوشه چینی و دامداری و…مادر این شهید بزرگوار را اسوه ای نیکو برای غلامرضا قرار داد..در دوران کودکی با کمبود امکانات آن زمان، با هزاران بیماری و بدبختی بزرگ شد و وارد دبستان گردیده ، شروع به درس خواندن کرد .در کودکی جزو بچه های مسجد محل بود و همواره در هیات های عزاداری شرکت می کرد و در عزاداری سید و سالار شهیدان، پیش قدم بود .آری! درس شهادت و آزادگی را در همین هیات ها از مولایش امام حسین(ع) فرا گرفت. عشق امام حسین (ع)در دلش بود و شهادت آرزوی قلبی این شهید بزرگوار. هر روز پس از مراجعت از مدرسه به خانه، در کارهای کشاورزی به پدرش کمک می کرد .همواره طوری رفتار می کرد که پدر و مادر از او کوچک ترین رنجشی نداشته باشند .احترام به پدر و مادر درسی بود که او در مکتب اهل بیت فرا گرفته بود.نماز و روزه و دیگر فرامین دینی، ملکه ی ذهن غلامرضا بود و دیگران را هم به این واجبات دینی توصیه میکرد.در اخلاق و رفتار ،مردم دار و خوشرو بود و لبخند از لبان او قطع نمی شد .همواره خونسردی خود را در ناملایمات زندگی حفظ می کرد. قبل از انقلاب، وقتی ندای امام خمینی(ره) را شنید دعوت او را لبیک گفت و تا آن جا که امکان داشت در گسترش و نشر سخنان ایشان کوشش می کرد .همواره امام خمینی(ره) را مرد حق می دانست و نجات دهنده ی مردم از طاغوت زمان .دیگران را هم به اطاعت از فرامین امام خمینی(ره) توصیه می کرد . اوایل انقلاب منزل مسکونی پدر ایشان به داریون منتقل شد و در محیط جدید، غلامرضا، فرصت بیش تری برای اطلاع از اخبار و حوادث انقلاب و شروع جنگ تحمیلی پیدا کرد. بارها جهت اعزام به جبهه به بسیج داریون مراجعه کرد ولی گفتند هنوز زود است و باید منتظر باشی .سرانجام، زمان سربازی ایشان فرا رسید .وارد نیروی انتظامی شد. دوره آموزشی را در شهرستان لار سپری کرد و پس از اتمام این دوره به بهبهان اعزام و از آن جا هم به جبهه ی خرمشهر منتقل شد.آن زمان، خرمشهر در اسارت نیروهای بعثی بود .این شهید بزرگوار، یکی از کسانی بود که در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و در همان جبهه ی خرمشهر هم شربت شهادت را نوشید و به لقای دوست شتافت.
یکی از اقوام این شهید می گوید: هنگام آخرین مرخصی ، با همه ی اقوام و خویشان خداحافظی و وداع کرد و به همه گفت که این سفر آخر من است و دیگر برگشتی در کار نیست .مرا حلال کنید .مخصوصا از پدر ومادرم بخواهید که بعد از شهادت من گریه نکنند زیرا من نمرده ام و در نزد پروردگارم زنده ام وروزی می خورم .به تمام جوانان قوم و خویش و غریبه و..بگویید که لحظه ای امام را تنها نگذارید که بزرگترین خیانت است .امام، نجات دهنده ی ما از ظلم و جور ستم شاهی است .پس همواره پشتیبان ایشان و شهدا باشید.نماز و روزه را ترک نکنید و همگان را به آن توصیه کنید.پدر و مادر عزیزم! بدانید که همواره به یاد شما هستم و دست شما را می بوسم.گریه نکنید و خوشحال باشید که شهادت آرزوی قلبی من است و بدانید که شما را دوست داشته و خواهم داشت .
محل شهادت :جبهه ی خرمشهر
تاریخ شهادت:1361/3/3
متن بالا برگرفته از مصاحبه ی بنده ی حقیر با برادر این شهید بزرگوار بود. ایشان در طول مصاحبه می گفتند: پدر پیرم، توقع بیش تری از بنیاد شهید دارد. نه به لحاظ مالی، بلکه به خاطر این که بیش تر به او سر بزنند و او را فراموش نکنند .
انشاءالله که همه ی ما یاد شهدا را زنده نگه داریم و خانواده ی این شهدا را فراموش نکنیم .عزیزان! شهدا چشم به راهند .گلزار شهدای داریون غربت کده ای است ..به انجا بروید! با شهدا سخن بگویید !آن ها صدایتان را می شنوند.درد دلهایتان را بگویید آن ها بندگان منتخب الهی هستند .
امیدوارم که شهدا در روز قیامت شفاعت کننده ی من حقیر نیز باشند.”
کار جناب آقای زارع عملی پسندیده و ماندگار است .یاد و نام شهدا مایه خیر و برکت و باعث افتخار است .پدر و مادران پیر شهدا ء احتیاج به احوالپرسی بیشتری دارند ، آنها بر گردن همه ما حق عظیمی دارند .
روحش شاد و قرين رحمت بي منتهاي خداوند بلند مرتبه باد.
همین امروز مادر یکی از شهیدان داریون پس از سالها فراق فرزند شهیدش دار فانی را وداع گفت(اگه اشتباه نکنم مادر شهید قنبری.روحش شاد)
شهدا از دست نمی روند، به دست می آیند.
شهید سید مرتضی آوینی
بدی کردیم، خوبی یادمان رفت / ز دلها لای روبی یادمان رفت
به ویلای شمالی خو گرفتیم / شهیدان جنوبی یادمان رفت . . .
شادی روح شهدا صلوات
.
کجاییدای شهیدان خدایی / بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک بالان عاشق / پرنده ترزمرغان هوایی
کجایی ای امام ورهبرما / کشی دست نوازش برسرما
رفیقان رفتندوجامانده ایم ما / همه رفتندو تنها مانده ایم ما
بیامهدی بیا دورت بگردم / بیا تا دست خالی برنگردم
سلام بر کاربران خوب داریون نما…. هفته آینده، هفته ی شهید بزرگوار، غلامرضا پسندیده است. دست به قلم شوید، اگر چیزی، خاطره ای، زندگینامه ای، وصیتنامه ای، خط نوشته ای، سخنی و حرفی از او دارید، لب به سخن باز بگشایید! اگر او را نمی شناسید هم مثل علی زارع، یک یا علی بگویید و بر خیزیید و بشناسیدش و بشناسانیدش !
…و اما یک درد دل هم با عزیز دل بردر ،شهید غلامرضا برزگر…. شرمنده ام برادر جان ! گویا در شهر خودت هم غریب مانده ای ! کسی که نمی شناسدت، هیچ، نمی خواهدت ! نمی فهمدت ! نمی جویدت ! نمی بویدت ! نمی گویدت ! به سراغت نمی آید ! و با تو درد دل نمی کند ! یا دردی نیست و حرفی برای گفتن، یا اگر هست، از جنس تو نیست ! عزیز دل برادر ! مگر تو از آسمان بر داریون نازل شدی!؟ مگر بر خاک همین دیار قدم نزدی و با همین مردم نشست و برخاست نکردی !؟ پس چرا نمی شناسندت، نمی خواهندت، نمی فهمندت، نمی جویندت،نمی بویندت، نمی گویندت، به سراغت نمی آیند، و با تو درد دل نمی کنند !؟ فدای لب تشنه ات به هنگام پر کشیدن ! فدای یا علی گفتنت به هنگام برخاستن ! فدای لبیک گفتنت به هنگام نیاز ! فدای قلب رئوف و دل دریایی و دست پر سخاوت و خاکیت ! فدای گریه های شبانه ی مادرت ! فدای قد خمیده ی پدرت !فدای نا گفته های برادرت ! نکند برای از ما بهتران جنگیدی !؟ نکند برای مال و منال و پست و مقام و سوار شدن بر گرده ی اسب توسن دنیای دون جنگیدی!؟ نکند برای آب و نان جنگیدی نه برای خاک و دین!؟ پس چرا ما واماندگان از کوچ پرستو ها را با تو حرفی نیست !؟ چرا نسل امروز درکت نمی کند!؟ چرا باورت ندارد !؟ عزیز دل برادر، فدای خون سرخ گلویت که بر خاک خرمشهر ریخت و خونین شهرش ساخت، قطره ای از آن را نیز بر خاک مرده ی ما ببار، شاید به بار نشیند ! شاید نسل خسته ی امروز، دست بر شانه ات نهد و بر خیزد ! شاید رستنی دوباره لازم است…. فدای نامت که غلامی رضا افتخارت بود، اگر من تو را نمی خوانم، تو مرا بخوان ! اگر نمی روم آن جا که باید، تو مرا ببر !اگر نمی گویمت، تو مرا بگو !اگر نمی جویمت، تو مرا بجوی ! اگر تو را در نمی یابم، تو مرا دریاب….
شهیدان با شهادت خود راه حق را برای دیگر انسانها تداوم میبخشند
درود برکسانی که راه خود را آزادانه انتخاب کردند ودر این راه و هدف خود محکم واستوار ایستادند
تاجایی که تمام داشته و وجود و هستی خود را تقدیم به پیشگاه خداوندی کردند
شهدای عزیز شما خوب انتخاب کردید خوب توانستید و خوب انتخاب شدید
کاش ما نیز بتوانیم ذره ای ازاهداف شما را دنبال کنیم
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست “””هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها “”” دیدگانم دشت مفتون شماست . . .
هفته ی اینده نوبت شهید بزرگوار شهید پسندیده است که اگر عمری باقی باشد به زودی مصاحبه ی ان را انجام خواهم داد.
التماس دعا از عزیزان روزه دار دارم تا در این راه بتوانم مثمر ثمر واقع شوم
از دل نه ولی ز دیده، یاران رفتند
مردانه، شب گلوله باران، رفتند
ای دیده ! کجایی که تماشا بکنی ؟
از جبهه ی دل، خبرنگاران رفتند !
سلام جناب آقای علی زارع عزیز، متن ” هفته شهید غلامرضا پسندیده” را ارسال نمودم. لطفا عکس های این شهید بزرگوار را به داریون نما ارسال نمایید تا همراه با متن، در سایت درج شود. ممنون از زحماتی که متقبل شده اید.