فرهنگ مردم داریون / قسمت هفتاد و ششم: چیستان های مردم داریون

به کوشش: جلیل زارع
او چی چیه که؟
۱- ننه شلی، بچه گُمپ گلی؟
(مادر از گِل، پدر از گِل، بچه ای می آورند مانند دسنه ی گُل)
۲- عجایب صنعتی دیدم در این دشت، نهنگ آدمی خوارِ طُلم کش، به یک دم می خوره صد آدمی را به یک دم که در آیه دُرّ بی غش؟
۳- دار، دارِدارِ گنجینه، از سرِ دارِ گنجینه، دیوار نداره گنجینه؟
۴- نارِ ری (رو) نار، نار، زبونِ مار، گل نار؟
۵- اِنِن اِنانِش اِنِنه (لفظی بدون معنا که با ایما و اشاره به فهمیدن مقصود کمک می کند) فیتیله کنانش اِنِنِه؟
۶- گرده نه گردو، زرده نه زردآلو، شمشیره نه زننده، شیره نه درنده؟
۷- زرد زرد زنگالی، قد و بالاش یه انگُلی (یه انگشت)؟
۸- بند سیی (سیاه) آله پیسه (سفید و سیاه) هر جا بندازی می رسه؟
۹- طاقچه ی رُفته، مار خُفته؟
۱۰- سوز (سبز) سوز چمنی، ورق ورق می شکنی؟
۱۱- هر سال سرش می بُرِن، سالَ سال (سال به سال) جوون تره؟
۱۲- سر بسّه، ته بسّه، توش صد تا عروس رو بسّه (محجوب)؟
۱۳- می لی (می گذاری) و می ری؟
۱۴- عجایب صنعتی دیدم در این دشت که اُو در زیر آتیش می زنه گشت؟
۱۵- عجایب صنعتی دیدم در این دشت که نر خوابیده بید (بود) ماده می گشت؟
۱۶- سه برار اومد نِشِس، سرفرازی ریش (روش) نشس، دم درازی توش نشس، بی بی کدبانو پاش نشس؟
۱۷- چِق کولِ یه سیبیلی؟ (تک سبیلی که پرده ی حصیری بر دوش دارد)
۱۸- اَ کمر می افته نمی شکنه اَ دس می افته می شکنه؟
۱۹- اول دارش می زنی بعد می کوبیش، بعد سرش می بری هیکی هیکی (یکی یکی)، دوبار و سه بار می کوبیش، دوباره سرش می بری؟
۲۰- شُو و روز می ره؟
۲۱- دو سرش بالشته؟
۲۲- پشتش سُوز، توش قرمز؟
۲۳- دروازه ش سُوز، شهرش قرمز، آدماش سیاه؟
۲۴- سیاه و سفید می ره، قرمز میا؟
۲۵- شو که می شه یه دسّه خار می زنی دمش؟
۲۶- سنگه، بالا سنگه، بالاش پوس (پوست) پِلنگه، بالاش دو کولوک (ظرف سفالی شبیه به کوزه) روغن، بالاش دو شمع روشن، بالاش دُمب تیله ( توله) مار، بالاش تخت سلیمون، بالاش بازار رِسمون (ریسمان)؟
۲۷- هر نفری ۲۰ تاش داره؟
۲۸- هر چی دمبالش می ره اَ جلویی نمی رسه؟
۲۹- یه قالی داره، یه وخت ( یک وقت) ای وَر پهنه یه وخت او وَر؟
۳۰- بلند بلنده مرحبا، اَ مرحبا بلندتره، اَ ضرب قاطر بدتره؟
۳۱- پربار می ره، کاردار برمی گرده؟
۳۲- ای (این) برِ تُل ( زمین بلند) بر تُل، میون تُل کوپ کتُل؟
۳۳- نه دس داره نه پا داره اَ همه جا خبر داره؟
۳۴- تی بیل تی بیلش این قَذَر، دسّه ی بیلش این قذَر ( این قدر)؟
۳۵- یه چیش دراز و یه دسّه ی دم دراز؟
۳۶- توسون (تابستان) لباس داره زمستون لخته؟
۳۷- دو دس داره،پا نداره، کُم (شکم) دریده، جون نداره؟
۳۸- دو پا داره دس نداره کُم دریده جون نداره؟
۳۹- خونه کوچیکک، پر کتُلَک (خانه ای کوچک پر از چوب های کوتاه و زمخت)؟
۴۰- آسمون کوچیکک برف می باره؟
۴۱- پیچ پیچیه می دونم کجان (کجاست) نمی دونم چی چیه؟
۴۲- عجایب صنعتی دیدم در این دهر که مادر بکر و دختر بیوه می گشت؟
۴۳- سحری، پشت دری، زِیده پسری، ای پسرو تو همه ی خونا (خانه ها) هِس؟
• جواب ها:
۱- هَکل: قارچ خوراکی
۲- حمام خزینه ای
۳- بوته ی خشخاش
۴- قلیان
۵- نخ و سوزن
۶- سکه زرد ده شاهی
۷- خارَک
۸- چشم
۹- زبان
۱۰- کاهو
۱۱- رز، درخت انگور
۱۲- انار
۱۳- جای پا
۱۴- قلیان
۱۵- آسک
۱۶- سه پایه، دیگ، کفگیر و آشپز
۱۷- چَلتُک ( شلتوک)
۱۸- تخم مرغ
۱۹- قالی
۲۰- آب
۲۱- تیرآهن روی دیوار
۲۲- هندوانه
۲۳- هندوانه
۲۴- چایی
۲۵- چشم
۲۶- تصویری است از سر و صورت و به ترتیب دندان، پشت لب، بینی، چشم ها، ابروان، پیشانی و موی سر را ترسیم می کند.
۲۷- انگشت
۲۸- چرخ گاری
۲۹- سایه
۳۰- دود
۳۱- قاشق
۳۲- زن حامله
۳۳- رادیو
۳۴- سوزن
۳۵- سوزن
۳۶- درخت
۳۷- خرقه، عبا
۳۸- شلوار
۳۹- دهان و دندان
۴۰- اَلَک آردبیزی
۴۱- بچه ی تو شکم
۴۲- هندوانه
۴۳- روغن خَش (روغن حیوانی)
• برگرفته از کتاب “فرهنگ مردم داریون”، نگارش و پژوهش: جلال بذرافکن
• ادامه دارد … (قسمت بعد: اصطلاحات، الفاظ و سخنان روزمره در گفت و گوهای مردم داریون)