جلیل زارع|
بسم رب الشهدا و صدیقین …
همه ی ما ، گاهی دلتنگ می شویم و دلمان می خواهد با کسی درد دل کنیم .چه کسی بهتر از شهدا ؟ … دلتنگی هایمان را با شهدا در میان بگذاریم … کسانی که به خاطر رضایت خدا و دل ما ، از خود و دل خود گذشتند . هر هفته را به نام مقدس یکی از شهدای عزیز منطقه نام گذاری می کنیم و با او به گفت و گو می نشینیم .هفته نخست، به نام شهید گمنام رقم خورد .هفته های دوم تا نهم نیز به نام شهیدان امر اله آتش آب پرور، جهانبخش ابیوردی، مهدی قلی ارجی، محمد امیری ، امامعلی بذرافکن ، علی بذرافکن ،مهدی بذرافکن و غلامرضا برزگر، مزین شد . و اما این هفته ، هفته ی شهید بزرگوار، غلامرضا پسندیده است.بیش از این چیزی نمی گویم… شما بگویید… با شهید غلامرضا پسندیده عزیز، درد دل کنید.
به نقل از علی زارع فرهنگی داریونی با اندکی ویرایش:
شهید غلامرضا پسندیده، در تاریخ ششم مهر ماه سال ۱۳۴۶ در خانواده ای مومن، متقی و زحمت کش در داریون، دیده به جهان گشود.پدرش راننده ی ماشین سنگین بود و در پی کسب روزی حلال جاده های ایران را در می نوردید.غلامرضا از همان زمان کودکی، هوش سرشاری داشت و هر مطلبی را با یک بار آموزش ،سریعا فرا می گرفت.از کودکی، یار و یاور پدرش بود و در کارهای ماشین به او کمک کرده، لحظه ای تنهایش نمی گذاشت .هنگام تعطیلی مدارس، همراه پدرش به جاده می رفت . این مرام و اخلاق را از تعالیم دینی در همان کودکی فرا گرفته بود.لحظه ای از یاد خدا غافل نبود. در انجام واجبات دینی به ویژه نماز و روزه، بسیار حساس بود و لحظه ای نمازش ترک نمی شد.
پدرش می گوید: در جاده، هر زمان صدای اذان را از رادیو ماشین می شنید، درخواست توقف ماشین را می کرد و می گفت پدر جان اول نماز بخوانیم و بعد به حرکت ادامه دهیم.همواره در فعالیت های مذهبی مسجد، پیش قدم بود .در هیات های عزاداری سید و سالار شهیدان، بسیار همکاری می کرد و درس شهادت را در همین هیات ها از مولایش امام حسین(ع) فرا گرفت.
حدود ۷ -۸ ساله بود که هنگام بازی در منزل، قابلمه ی آبگوشت داغ بر روی بدنش می ریزد و بعد از انتقال به بیمارستان پزشکان از او قطع امید می کنند؛ ولی غلامرضا، سرنوشت دیگری داشت .او باید بهبود پیدا می کرد و راه مولایش حسین(ع) را می پیمود و شهید می شد. آری سرنوشت مردان خدا از همان ابتدا رقم خورده است.
وقتی جنگ شروع شد، تنها ۱۴ بهار از عمر او گذشته بود. همیشه از پدرش می خواست به او اجازه دهد به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شود ولی پدرش که او را خیلی دوست می داشت راضی نمی شد .تا اینکه در سن ۱۶-۱۷ سالگی یک بار که پدرش قصد جاده رفتن داشت، همراه او نرفت و به پدر گفت کاری مهم دارم و نمیتوانم شما را همراهی کنم .برای اعزام به جبهه، به حوزه خرامه مراجعه می کند ولی آن ها موافقت نمی کنند. فردای آن روز دوباره راهی حوزه شده و چند آجر زیر پایش می گذارد تا قدش بلندتر به نظر برسد و موافقت آنها را جلب کند .
بالاخره به آرزویش می رسد و از خرامه اعزام شده و جهت دوره اموزشی به اقلید می رود . بعد از دوره آموزشی به پادگان اهواز منتقل می شود. پدرش هم با کامیون باری به مقصد اهواز می گیرد و در آنجا غلامرضا را می بیند .
پدرش می گوید: وقتی او را دیدم در نظرم بزرگ تر جلوه کرد. چهره اش نورانیت خاصی داشت و لبخندی بر لبانش جاری بود. مرا در آغوش گرفته و گفت پدر حلالم کن. پدرش چند روز آن جا مانده و سپس برمی گردد.
غلامرضا در عملیات فاو، شهید می شود. در همان زمان پدرش هم برای دیدن او به اهواز رفته بوده است ولی فرماندهان که او را می شناخته اند و می دانستند که غلامرضا شهید شده است او را با ترفندی به داریون بر می گردانند و سرانجام خبر شهادت غلامرضا در داریون به خانواده اش می رسد.
غلامرضا در جبهه با کاتیوشا کار می کرد .در آن جا هم تمام همرزمان و فرماندهان از اخلاق و رفتار او راضی بودند و همه او را دوست داشتند.
مادر شهید هم خیلی از فرزندش راضی بوده است .همیشه در کارهای خانه به مادر کمک می کرده و احترام او را خیلی نگه می داشته است .
تاریخ شهادت:چهاردهم آذر ماه سال ۱۳۶۵
نحوه ی شهادت : هنگامی که در حمام مشغول غسل شهادت بوده است به شهادت می رسد .همرزمانش گفته اند که در حمام به هنگام غسل شهادت،بر اثر برخورد خمپاره به شهادت می رسد.
در تاریخ بیست و نهم آذر ماه سال ۱۳۶۵، پیکر این شهید بزرگوار به همراه شهید خسروی که در عملیاتی دیگر شهید شده بود، تشییع می شود.
فرازهایی از وصیت نامه ی شهید غلامرضا پسندیده:
حمد و سپاس خدای را عزوجل که مرا به درجه ی رفیع شهادت نائل گردانید و با عرض سلام و تحیت به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عج)و نائب برحقش امام خمینی،برادران عزیز و خواهران گرامی اکنون که شهد شیرین شهادت را نوشیده و از میان شما رفته ام توجه شما بزرگواران را به چند توصیه ی مهم جلب می نمایم:
اولا ،پشتیبان ولایت فقیه باشید و نگذارید انقلاب اسلامی که ثمره و حاصل آبیاری خون هزاران شهید گلگون کفن است به دست ناکسان و نا اهلان بیافتد.
ثانیا :امنیت و آسایش شما هموطنان، مدیون و مرهون رشادت و فداکاری و شهادت فرزندان مخلص و صدیق میهن اسلامی است که به خاطر حفظ استقلال و آزادی سرزمین سربلند خود، از خانواده ،پدر ،مادر و فرزندان خود گذشتند و جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم جمهوری اسلامی نمودند.
اما شما خواهران عزیز و گرامی: مسولیت شما در قبال خون شهدا بیش تر از برادران است. امیدوارم با حفظ حجاب و رفتار زینب گونه ی خود، مراقب انقلاب باشید.
در پایان از خانواده و پدر و مادرم و سایر همشهریان و اقوام و خویشان خود تمنا دارم که چنانچه حق و حقوقی بر گردن این بنده ی حقیر دارند ،مرا مورد عفو و بخشش قرار دهند و از قصورات من بگذرند.
تاریخ و مکان نوشتن وصیت نامه:هفتم مهر ماه سال ۱۳۶۵،خوزستان -اهواز -پادگان ۵ شکاری امیدیه -ساختمان اچ
ارادتمند شما غلامرضا پسندیده فرزند محمد حسین -دهستان داریون
این بود صحبت های پدر این شهید بزرگوار که بدون کم و کاست خدمت شما عرض نمودم و در پایان هم فرازهایی از وصیت نامه ی این شهید نوشته شد .امیدوارم همه ی ما ادامه دهنده ی راه این شهیدان عزیز و گرانمایه باشیم.
یادش جاوید و روحش شاد
دعوی چه کنی؟ داعیهداران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»
داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو
کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
کز کاخ هنر نادرهکاران همه رفتند
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند
اندوه که اندوهگساران همه رفتند
فریاد که گنجینهطرازان معانی
گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب
کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
ملک الشعرا بهار
چه زيبا از قفس پرواز كردند
مقام عشق را احراز كردند
دوا كردند درد خود پسندى
خدا داند همه اعجاز كردند
هوسها را سراسر سر بريدند
دو چشم از عشق بر حق بازكردند
سمندر وار آتش مى خريدند
عروج ازخويش چون شه باز كردند
خلوص خويش باخون مُهر كردند
سرودى از وفا آواز كردند
اگر چه در سكوتى ژرف خفتند
حياتى نو زسر آغاز كردند
شهيدان شاهدان صدق و مستى
چه زيبا بر ملائك ناز كردند
با سلام و تشکر از سروش و سحر….
یک درخواست: هر کس این شهید بزرگوار را می شناخته است، هر اطلاعات و یا خاطره ای از ایشان دارد، بنویسد. اگر هم اطلاعاتی ندارد، همین که یادی از شهید می کند، ادای دین می نماید…. منتظرتان هستم.
باعرض سلام و تشکر از آقای مهندس زارع
همه ما مدیون شهدای کشورمان هستیم ،خصوصا شهدای گرانقدر شهر و دیارمان. یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد
سلام “ر. بذرافکن” عزیز… کم پیدایی !؟ ما رو قابل نمیدونی یا مثل عموهات خیلی گرفتاری؟ گه گاهی سری به سایت بزن ! بی شما صفا نداره !
سلام اختیار دارید آقای زارع شما که منبع، که نه، بلکه خود خود سعادتید. آره به معنای واقعی گرفتارم ، کارم وقت زیادی ازم میگیره. البته تا ما بتونیم حرف حسابی برای گفتن داشته باشیم حالا حالاها باید در محضر اساتیدی مثل شما تلمذ کنیم. زنده باشم با شما و یاران خوب داریون نما همراهم. دست مریزاد
سلام و ممنون.
یاد و نام و راهشان پایدار .این شهید بزرگوار را با شهید خسروی در یک روز تشیع نمودند .
با سلام….
نام پنج شهید بعد، به ترتیب، به صورت زیر است. اگر در مورد این عزیزان، اطلاعات و یا خاطراتی دارید، به آدرس tehran.daryon@gmail.com ارسال نماییدتا به نام خودتان در قسمت “با شهدای داریون” درج شود:
1-محمد پوشیمن
2-سید ابوطالب حسینی
3-صفر قلی حسینی
4-سهراب خسروی
نادر خوش نژاد
سلام. خداوند شهدای داریون از جمله شهید غلامرضا پسندیده را قرین رحمت واسعه خود گرداند. شهدا خیلی گردن ما حق دارند.نمی دانم چرا کاربران داریون نما زیاد به “با شهدای داریون….” سر نمی زنند. نکند زیاد خود و شهرشان را مدیون خون شهدا نمی دانند!؟ نکند وقتی هم به سرچشمه می روند، درست و حسابی به گلزار شهدا سر نمی زنند!؟ من که دائم به تل خدری می روم و بر سر مزار پهلوان حیدر اشک می ریزم. ایشان یکی از شهدای عزیزی داریانی است که در یکی از جنگ های نهضتی شهید شد و در تلی که پس از آن به همین نام نامیده شد، دفن گردید. خداوند شهدای داریان و داریون را بیامرزد. من که زندگی خود و نسل بعد از خود که شما داریونی ها هم جزو آن هستید، را مدیون ایشان و سایر شهدا می دانم. اگر پایمردی ها و رشادت های شهدای داریان نبود، داریونی شکل نمی گرفت و اگر ایثار و فداکاری و جانفشانی شهدای چنگ تحمیلی نبود، الان ایران مستقل و به تبع آن داریونی نبود که داریون نمایی باشد و من و شما در آن تاخت و تاز کنیم. به قول آقای زارع، عزیزان دل برادر ! شهدا ما را دریافتند، ما هم یادشان را زنده نگه داریم که اگر جز این باشد، فردای قیامت شرمنده ی خون شهدا خواهیم بود و در پیشگاه خداوند متعال سر افکنده خواهیم بود.امیدوارم احساس نیاز کنید و بیش تر با شهدا گپ بزنید. به خدای احد و واحد، شهدا به شما نیاز ندارند، این شما هستید که به شهدا نیاز دارید. از من روسیاه گفتن بود، حالا دیگر خود دانید….
من افتخار این را دارم که گه گاهی در بهشت زهرا بر سر قبر یک شهید داریونی حاضر شده و فاتحه ای بخوانم. خداوند همه شهدا را قرین رحمت گرداند.خدا رحمت کند شهید پسندیده شما را.
سلام و ممنون امید جان. خداوند رفتگان شما هم بیامرزد.
سلام بر کاربران عزیز ! عیدتان مبارک…..
هفته شهید محمد پوشیمن را در پیش رو داریم. هر کس حرفی برای گفتن دارد برای رقم خوردن در “با شهدای داریون…” به آدرس tehran.daryon@gmail.com ارسال نماید و یا به آقای علی زارع و یا غلامرضا برزگر( کافی نت پارسا) تحویل نماید. و اگر هیچ یک از این روش ها برایش مقدور نیست، در صورتی که مدیر محترم سایت صلاح میداند به صورت دیدگاه در هین جا بگذارد تا ایشان برای من mail نماید. بدیهی است مطالب شما به نام خودتان درج خواهد شد.
و اما علی جان ما را دریاب عزیز دل برادر….
باز هم سلام ! عزیزان دل برادر….
بیایید عیدی شهیدان را هم با “گفت و گویی” در این جا، تقدیمشان کنیم، باشد که دستمان را رد نکنند و آن بزرگواران نیز از خدای خویش، عیدانه ای نیکو را برایمان طلب کنند. و چه عیدیی ارزنده تر از عیدیی که شهدا برایمان درخواست کنند!؟
فریاد تو گوش شنوا میخواهد شهید! من گوشهایم پر شده از دردهای دنیای مادی… درد تو٬ درد غریبی است در این زمانه ! آرام باش شهید٬ کاش دلم پیشت بماند… فدای لبهای تشنه شهدا…
فکر میکنم شهدا به پدر و مادرشان خیلی علاقمند باشند .برای خوشحالی روح شهید غلام رضا پسندیده برای سلامتی مادرشان که اخیرا بیمار بوده اند دعاکنید.
خانواده ی شهدا حق زیادی گردن ما دارند. در این شب عزیز دست به دعا بر می داریم و برای سلامتی و رفع کسالت مادر عزیز این شهید بزرگوار دست به دامان معصومین(ع) و شهدای عزیز می شویم.
خداوندا ! به حق محمد و آل محمد و به حرمت خون شهدا، سلامتی و بهبودی عاجل را به ایشان باز گردان.آمین !
باسلام
یاد و خاطره آن اخلاصها و رشادتها بخیر .زندگی نامه شهدا را که انسان می خواند می فهمد که آنهاخصوصیاتی داشته اند که لیاقت شهادت را پیدا کرده اند و واقعا راست گفته اند که شهید سعید است و شهادت سعادت.به امید آنکه منش زندگی کردن آنها برای ما الگو باشد.
سلام جناب آقای علی زارع. زحمتی برایتان داشتم. اگر برایتان امکان پذیر است از مادر این شهید بزرگوار عیادت کنید و وضعیت بیماریشان را جویا شوید.اجرتان با سالار شهیدان(ع)….ممنون.
سلام. من نیز از خانواده ی شهدا هستم و دردی را که بر جانشان چنگ می زند درک می کنم. خداوند شهدا را قرین رحمت واسعه خود گرداند و خانواده های معزز آنان را در پناه خود حفظ کند. برای سلامتی این مادر عزیز نیز دست به دامن بی بی دو عالم حضرت صدیقه کبری(س) شده و شفای عاجل را برایشان آرزو میکنیم. یا فاطمه الزهرا(س) به حق پهلوی شکسته ات و به حق حسنین(ع) سلامتی و تندرستی را به ایشان برگردان.
سلام و عرض ادب و احترام…..
ممنون از دیدگاه هایتان: سروش، سحر، ر.بذرافکن، یوسف بذرافکن، ستاره داریانی، امید راستی، سپیده داریانی، شیوا، محمود مهری
روان و جاری و ساری باشید…
با سلام خدمت استاد زارع و تمام کاربران
طبق تماسی که با پدر شهید پسندیده گرفتم گفتند که
مادر شهید براثر زمین خوردن از ناحیه ی کتف و دست دچار شکستگی شده اند که با انتقال به بیمارستان مورد عمل جراحی قرار گرفته اند و چندین روز بستری بوده اند و دست ایشان در گچ میباشد و قرار است تا حدود یکماه دیگر گچ باز شود اگر بهبود پیدا کرده بود که الحمدالله در غیر این صورت دوبار باید گچ گرفته شود ولی به دلیل سن بالا بهبودی دور حاصل میشود .خدا را شکر الان وضعیت جسمی خوبی دارند .از تمام عزیزان التماس دعا داریم
خانواده های معزز شهدا، برای رضای خدا و حفظ دین و میهن و رفاه و آسایش و امنیت ما، عزیزان خود را به قربانگاه فرستادند ولی من و امثال من، حتی وقتی بیمار می شوند یا حادثه ای برایشان رخ می دهدف، از آن ها عیادت هم نمی کنیم و برای توجیه کار خود ، بهانه جویی می کنیم که مثلا راهمان دور است و یا……. خدا از سر تقصیراتمان بگذرد.
از راه دور، برای سلامتی و بهبودی این مادر عزیز و دلسوخته، دعا می کنم. این کم ترین کاری است که از دست من و امثال من بر می آید. شرمنده ام ، شرمنده.