چه دلیلی دارد، نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا به فارسی نخوانیم؟
به کوشش:جلیل زارع|
چند وقت پیش، عزیزی منزلمان میهمان بود. ذهن کنجکاو و پرسشگری داشت. ناخواسته با من به مناظره نشست.یکی از موضوعاتی را که مطرح کرد این بود: چرا من باید نمازم را به عربی بخوانم و کلماتی را با خدا در میان بگذارم که اصلا معانی آن ها را نمی دانم ؟ چه اشکالی دارد من نمازم را به فارسی بخوانم؟ اگر ترجمه ی فارسی نماز را به کار برم می فهمم دارم خدا را چگونه توصیف و عبادت می کنم و این خیلی بهتر از آن است که با زبان بیگانه طوطی وار با خدای خودم درد دل کنم.من در حد توان خود، با او به مناظره پرداخته، گفتم و شنیدم. فکر کردم بهتر است پاسخ این پرسش را از اهلش جویا شده و پاسخ خودم به آن عزیز را محک بزنم. این بود که به جست و جو پرداخته و متن زیر حاصل یکی از این جست و جوهاست که به پاسخ من در آن مناظره هم نزدیک است:
“آقای دکتر محمد جواد شریعت که با جمعی از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی دیدار کرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می گوید:
سال یکهزار و سیصد و سی و دو شمسی بود، من و عده ای از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم . والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند . آن ها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند . چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد; ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند . آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند .
این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت . عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تایید قرار گرفت . آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند . او دستور داد در وقتی معین ما را خدمتش رهنمون شوند . در روز موعود ما را که تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند . در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت; آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی روبه رو هستیم . آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلا تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید .
وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید . آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود . هر کس از عهده پاسخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد . پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که – نعوذبالله – اصلا نماز نمی خوانند . شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت .
من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم; ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم . اکنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما . در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید . اکنون یکی از شما که از دیگران مسلطتر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است . یکی از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد . آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است; زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمی آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد . در مورد «بسم » ترجمه «به نام » عیبی ندارد . اما «الله » قابل ترجمه نیست; زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد; مثلا اگر اسم کسی «حسن » باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن » زیبا است; اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید . کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند . نمی توان «الله » را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد .
خوب «رحمن » را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست; زیرا «رحمن » یکی از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست; «رحمن » یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا می فرماید . در هر حال، ترجمه بخشنده برای «رحمن » در حد کمال ترجمه نیست .
خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان » . حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم – چون نام وی رحیم بود – بدم نمی آمد «مهربان » ترجمه کنید; اما چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده » ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد; زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله » آورده اید، بد نیست; ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد . من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم; اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم . تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیده تر می شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی برندارید; زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است .
در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهای گذشته را اعاده کنیم . ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هر طور دلتان می خواهد بخوانید . من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پیشمانی کردیم .
حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد . ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خدا حافظی کردیم . بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم . بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه ها بر می چیدم .
وقتی در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ها و پیغام های استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را برای وی می بردم و پاسخ های کتبی و شفاهی حضرت آیت الله را به آن استاد فقید می رساندم . و این افتخاری برای بنده بود . گاه ورقه های استفتایی که به محضر آن حضرت رسیده بود، روی هم انباشته می شد . آن جناب دستور می داد آن ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وی بنویسم . پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهی نداشت، آن را مهر می کرد . در این مرحله با بزرگواری های بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آن ها نیست . خدایش بیامرزد و در دریای رحمت خویش غرقه سازد; «انه کریم رحیم » “
مادرم سپیده می گوید: اگر خواستی نمازت را به فارسی بخوانی اول برو شعر حافظ را که خودش به فارسی است،به نثر امروزی ترجمه کن اگر از نوشته ان لذت بردی بعد نماز عربی را هم به فارسی ترجمه کن و بخوان و لذت ببر… ولی من این را هم اضافه می کنم که تازه شعر حافظ در قیاس با آیه ای از سوره ی حمد که در نماز می خوانیم، مثل پر کاهی است در اقیانوس آرام و افتخار حافظ این است که فریاد بر می آورد: هر چه کردم همه از برکت قرآن کردم.و یا افتخار می کند که: حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار، تابود وردت دعا و درس قرآن غم مخور !
سلام.در گفتگو با خداوند، ما یک واجب داریم و یک مستحب. واجب همان نماز یومیه است و سایر نمازهای واجبی که در رساله آمده است. چنین نماز هایی را باید همان طور که خود به بندگانش تعلیم داده است ، بخوانیم. نه تنها به عربی که کلام آن طور که شایسته و بایسته است و معنای واقعی را دارد ، بلکه با تلفظ صحیح و سایر آداب آن و حتی مقدماتش مثل وضو و ….. اما گفتگوهای مستحبی که خیلی هم پسندیده و ارزشمند است. در این قبیل گفتگوها هر وقت حالی دست بدهد به هر زبانی حتی با زبان دل می توان با خدا به گفتگو نشست. حتی با زبان شبان در موسی و شبان. در این مواقع: هیچ دستوری و آدابی مجوی. هر چه میخواهد دل تنگت بگوی.
عرض سلام و ادب و احترام…………….
ممنون از دیدگاه هایتان:ستاره داریانی و امید راستی
پویا و پایا باشید…
درموردنمازخواندن شایداشکال وایرادشرعی وجودداشته باشه ولی بعضی ازدعاهامثل دعای کمیل یاابوحمزه ثمالی وغیره راوقتی معنی فارسی آنرامی خوانی خیلی بیشتربه عمق ومحتوای آن پی می بری وبیشتربهره می بری می توانیدبرای مثال دعای ابوحمزه ثمالی رابافارسی بخوانیدتانتیجه آن راببینید(البته برای کسانی که مثل من زیادبازبان عربی آشنائی ندارند)