دل نوشته هاهمه
چند دقیقه تا حرم…
« آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده / ای حَرمَت ملجأ در ماندگان ، دور مران از در و ، راهم بده / ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده / لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده »
السلام علیک یا امام الرئوف یا امام الرضا(ع)..
ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس
آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان
جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس
آنجا که خادمینش از روی زائرینش
گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس
خورشید آسمان ها در پیش گنبد او
رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس
رویای ناتمامم ساعات در حرم بود
باقی عمر اما افسوس بود و کابوس
وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس…
گویند زیارت تو حج فقراست؛
بر گنبد و بارگاهت از دور سلام …
یکی میگه با یه فریاد / راه میندازه داد و بیداد
بچه مو آقا شفا داد / تو صحن گوهرشاد
یکی که دلش شکسته / گوشه صحنت نشسته
دخیل درداشو بسته / عاشق دل خسته
نشون به این نشونه / صدای نقاره خونه
منو به تو میرسونه / ببین دلم خونه
میدونم رو سیام / من اگه بی وفام
ولی عشقم اینه / عاشق این اقام
منتظر یه اشاره ام / هر چی که دارم بذارم
دلمو زیارت بیارم / منی که آوارم
دلم اگه بیقراره / چشام اگه هی می باره
ولی دلم غم نداره / آقام دوسم داره
میشه شاهی کنی / منو راهی کنی
چی میشه به منم / یه نگاهی کنی
هرکی که حاجت روا شد / گدا اومد پادشاه شد
عاشق اقام امام رضا شد / خادم آقام شد
منم اومدم گداشم / کفتر گنبد طلاشم
ایشاالله حاجت راوشم / خادم آقاشم
خوردم آب و دون ات / که شدم دیوونه ات
آب زمزم کجا / آب سقا خون ات
زائری بارانیام، آقا به دادم میرسی؟
بیپناهم، خستهام، تنها، به دادم میرسی؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیام
ضامن چشمان آهوها، به دادم میرسی؟
سلام
زیارت قبول
تو آسمان منی من پرندهام آقا
برای بال من آغوش خویش را بگشا
که کوچ کردهام از سردسیری تشویش
به گرمسیر دلانگیز گنبدت مولا
گذشتهام من از انبوه جنگل تردید
و حجم خشک نفسگیری بیابانها
غریبتر ز مسافر غریبتر ز غروب
کشانده مهر تو ای خوب تا کجا ما را
رسیدهام لب ایوان نگاه من ابری
شکوه گنبد خورشیدگونهات پیدا
کنون به وسعت جغرافیای دلتنگی
نشستهام بزنم باز دل به این دریا
کویر تجربهي تلخ لحظههای من است
تو مثل جاری آبی بر این عطش اما
زيارت شما وتمام كاربران هم قبول
از سوي که ميتابد؟ از روي تو يا خورشيد؟
آيينه بگردانم من سوي تو يا خورشيد؟
اين سلسلهي زرين با تار که ميرقصد،
بر شانهي نيشابور، گيسوي تو يا خورشيد؟
تير مژهاي سوزان بر قلب من آتش زد
آه، از چه کماني بود، ابروي تو يا خورشيد؟
خورشيد پرستم من، با روي تو حيرانم
دل پيش که بنشانم، پهلوي تو يا خورشيد؟
يک ذرّه، کبوتر شد؛ گرماي چه دستاني
اينگونه طلسمش کرد، جادوي تو يا خورشيد؟
باراني يک بغضم در سايهي دلتنگي
سر روي چه بگذارم، زانوي تو يا خورشيد؟
سيب دل غلتانم، داغ است نميدانم،
ميچرخد و ميآيد، از جوي تو يا خورشيد؟
در نيمهي خود اما، گم شد و ببين تنها
يک آه به جا ماند از آهوي تو، يا خورشيد !
و من گریخته ام؛
و در پی من صیادها؛
و فرا رویم دام ها؛
یا ضامن آهو؛
من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست …
بارها افتخار زیارت بارگاه ملکوتی آقا امام رضا(ع) شامل حالم شده.
اولین بار که رفتم پابوس آقا 17سالم بود.ازطرف هیئت منتظران حضرت مهدی(ع).
اون روزی که به اهل خونه گفتم میرم مشهد واسه زیارت همشون خوشحال شدن.
ازمن خواستن براشون دعا کنم …
یکی از اقوام خیلی نزدیک که خیلی گرفتاربود واون روزها زندگی سختی داشت یه پاکت بهم داد که یه نامه داخلش بود،ازمن خواست بندازم داخل ضریح آقا…منم قبول کردم.
بالاخره راهی شدیم.
شوروحالی غیرقابل توصیف در بین همه ی بچه های هیئت موج می زد.
لحظه ی تحویل سال طبس بودیم حرم آقاامزاده حسین(ع).عالی بود.زیباودوست داشتنی این بهترین سال تحویل من بود.
مشهدکه رسیدیم هواتاریک بود.خیلی زود داخل یک حسینیه که به حرم نزدیک بود،اسکان گرفتیم.دلمون پرمیزد واسه رفتن به حرم طاقت نداشتیم پیاده زدیم به راه ، وارد خیابان حرم که شدیم تا چشممون به گنبد آقا افتاد اشکمون سرازیر شد …
یکی ازبچه ها باصدای زیبایی که داشت این شعر رو می خوند:دلمو گره زدم به پنجرت دارم میام به امیدی که بیام این گره ها رو واکنی…
حس و حال همه دیدنی بود ، بچه ها که اکثرشون مثل من اولین بارشون بودحتی پلک هم نمی زدن فقط اشک می ریختن و دردلشان غوغایی بپا بود.
انگار همه زیرو رو شدیم.
می دونستم هرکسی به یه نیت اومده اینجا یه خواسته ای ازآقاامام رضاداره.درست مثل خودمن.
نامه رو گذاشته بودم داخل جیبم که بندازم توی ضریح آقا.
اول سال بود.تعطیلات نوروز. خیلی شلوغ بود.
واردصحن که شدیم دسته جمعی سلام دادیم با احترام وارد حرم شدیم نمازمغرب وعشا رو خوندیم.همه ی صحن ها مملوءاز جمعیت بود. وارد صحن اصلی شدیم دور ضریح غوغابود.مردم توی هم گره خورده بودن ماتم زده بود باخودم گفتم چه چیزی اینهارواینجور به هم گره زده؟جوابش سخت نبود شاید همشون مثل من یه خواسته داشتن.
بی اختیار گریه می کردم صورتم خیس شده بود.رفتم جلو توی موج عظیمی ازجمعیت تا هم نامه رو بندازم هم دستم به ضریح برسه.ازساعت 8 تا 11تو ی موج مردم فقط به این سمت واون سمت کشیده میشدم وچون بچه سال بودم مدام زیر دست وپا فرو میرفتم.راستش له شده بودم داغون داغون، نفسم بنداومده بود.غافلگیرشدم چون اولین بارم بود.
همه ی بدنم ازدرد فشاری که بهم واردمیشدفریاد میزد.
باخودم گفتم برگردم وقتی خلوت شد میام هم زیارت میکنم هم نامه رو میندازم داخل ضریح.راه برگشتن هم نبود زیرموجی ازجمعیت محوشدم پابودکه روی سروصورتم فرود میومد دلم شکست گفتم یا امام رضا من مهمون تو هستم بادل پاک اومدم بایه قلب صاف این رسم مهمون نوازیه.دیگه ازاون لحظه نفهمیدم چی شد بیهوش شدم.توی همون حالت کنارضریح نشسته بودم انگارهیچ کس پیشم نبود همه جاساکت شده بود کسی بهم فشارنمی داد.نامه روانداختم توی ضریح آقا یه دل سیر گریه کردم وحرف زدم همینجورکه دستم به ضریح بود و اشک می ریختم یکی ازپشت سردست روی شونم گذاشت وگفت بلندشو توحاجتت رو گرفتی.برگشتم نگاه کنم دیدم کسی نیست فقط توی موج جمعیت مردم بودم که منو بالا میکشیدن و میگفتن راه بازکنید این بچه ازحال رفته داره میمیره.منوبیرون آوردن بهم آب دادن گفتن بچه نگفتی میمیری زیردست پا.
هیچی نگفتم به هیچ کس حرف نزدم.
برگشتیم حسینیه شب موندیم دعاکردیم ونماز وزیارتنامه های مختلف خوندیم.
فردای اون روزازمخابرات زنگ زدم خونه واسه احوال پرسی و این که بگم حالم خوبه نگران نباشن.
همون کسی که نامه رو بهم داده بود گوشی رو گرفت و گفت دیشب خواب منودیده که نامه رو داده بودم دست آقا.درست توی همون ساعت که من اونجا بودم اونم خواب دیده بود.اشکم سرازیر شد همه ی بدنم میلرزید گوشی رو قطع کردم و زدم بیرون3روزمشهد بودیم هرروزچندبارمیرفتیم زیارت آقاوبرمیگشتیم روی هم سفرما ده روزطول کشید.
این ده روز جزءزندگی من حساب نشد بهترین لحظه های عمرم بود .هنوز یک ماه نشده بود که صاحب نامه حاجتش روگرفت ومن هنوز محو آن روزها هستم…
به کعبه گفتم توازخاکی من ازخاک
چرا باید که دورتو بگردم؟
نداآمدتوباپاآمدی باید بگردی
برو بادل بیا تامن بگردم…
شوق دیدار | تقدیم به ساحت مقدس مولا علی موسی الرضا (ع)
دل من پر ز تمنای وصال تو رضا
عقل و دین در گرو آن خط و خال تو رضا
شوق دیدار تو بردست قرار از دل من
جان فدای تو و ابروی هلال تو رضا
طاقت از کف بشد و هوش ز بنیاد برفت
دل قتیل تو شد و خونش حلال تو رضا
گر که بر باد رود دار و ندار دل من
نرود لحظه ای از یاد، خیال تو رضا
پر زد و رفت دل غمزده هر سو نگریست
تا که بیند قد دلجوی و جمال تو رضا
دل به دریا زنم و خیمه به صحرا فکنم
گر شود این دل دیوانه غزال تو رضا
مرغ دل گر چه به دام تو اسیر است و اسیر
یک دم این دیده ندیده ست جمال تو رضا
سرو دل، بید وشان لرزه به جانم فکند
بی قرار تو و آن جاه و جلال تو رضا
کی شود این دل دیوانه به کامی برسد
که بروبد ز دلم گرد ملال تو رضا
وقتی بساط گریه مهیا نمی شود
وقتی که بغض بین گلو جا نمی شود
وقتی تمام شب به در خانه کریم
در می زند گدا و دری وا نمی شود
وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب
این قلب مرده است مداوا نمی شود
یک راه مانده بهر تو آن هم زیارت است
مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود
گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی
شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی
آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟
از راه دورآمده ام باورم کنی
با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف
فکری به حال رنگِ سیاه پرم کنی
زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم
باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی
باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم
تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی
دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نگاه کنی
من تورونگات کنم، تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم، از راه دوری اومدم
جای دوری نمیره، اگه منو نگاه کنی
دل من زندونیه، تویی که تنها میتونی
این قفس رو وا کنی، پرنده رو رها کنی
میشه کنج حرمت، گوشه قلب من باشه
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
تو غریبی ومنم غریبم
اما چی میشه دل این غریبه رو با خودت آشنا کنی
دوست دارم تو ایوون آیینت از صبح تا غروب
من باهات صفا کنم، تو هم منو دوا کنی
دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم
دوست دارم تا برمی گردم گره ها رو وا کنی
دوست دارم از حالا تا صبح محشر
همه شب من رضا رضا بگم، تو هم منو رضا کنی
ثواب زيارت امام رضا (ع)
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) مى فرمايد : كسى كه قبر فرزندم را زيارت كند براى او نزد خدا هفتاد حج مقبول است . راوى مى گويد : گفتم : هفتاد حج ؟! فرمود : آرى ، هفتصد حج . گفتم : هفتصد حج ؟ فرمود : آرى ، هفتاد هزار حج . گفتم : هفتاد هزار حج ؟ فرمود : چه بسا حجى كه پذيرفته نشود ؛ كسى كه او را زيارت كند و يك شب در آن منطقه بخوابد مانند اين است كه خدا را در عرشش زيارت كرده است . گفتم : مانند كسى است كه خدا را در عرشش زيارت كرده است ؟ فرمود : آرى ، هنگامى كه قيامت برپا مى شود چهار نفر از اوّلين و چهار نفر از آخرين بر عرش قرار دارند ، اما چهار نفر اوّلين : نوح و ابراهيم و موسى و عيسى است ؛ اما چهار نفر آخرين : محمد و على و حسن و حسين است . سپس نخ ترازى كشيده مى شود ـ كه خوبان را از بدان جدا مى كند ـ پس زائران قبور ما با ما قرار مى گيرند ، از نظر برترين درجه ، و نزديك ترينشان به عطا و بخشش ، زائران قبر فرزندم على بن موسى الرضا(ع) هستند.
حضرت رضا عليه السّلام فرمود:
« هر كس مرا با دورى راهش زيارت كند و از راه دور به زيارت من بیاید در روز قيامت در سه جایگاه بيارى او خواهم آمد تا او را از ناراحتيهاى آن حال نجات دهم:
اوّل : در آن هنگام كه نامههاى اعمال پخش مىشود از جانب راست و از جانب چپ.
دوم : در آن هنگام كه از صراط ميگذرد.
سوم: در آن وقت كه بپاى ميزان عمل ميرسد و عمل او را بررسى كرده مىسنجند.»
*محبوب رضاست هر که دل ريش تر است*
*از کعبه صفاي اين حرم بيشتر است*
*اينجاست طبيبي که ندارد نوبت*
*هر دل که شکسته تر بود پيشتر است
یا رئوف
من آهویی در پی دام تو هستم
کبوتر زخمی بام تو هستم
اگر برانی زدرت نروم من
چرا که من تشنه جام تو هستم
امام عاشقانی رئوف و مهربانی
منه شکسته دل را ز غصه میرهانی
صحرا صحرا بهشت من رضا
عشق تو در سرشت من رضا
درد مرا تو میکنی دوا
میکشدم فراق کربلا
امام عاشقانی
رئوف و مهربانی
شده ام شرمنده تو
من گدا و بنده تو
شدم مقیم این حرم تو آقا
کشد مرا لصف و کرم تو آقا
امام عاشقانی
به گنبد تو آقا شده ام خیره
به پنجره فولاد دله من گیره
امام عاشقانی
رئوف و مهربانی
بـه نـام ایــزد بـی همتــا
سلامـ بر تـو ای امام خوبی ــها، ای سرچشمـه زلال معرفــت.
دلم برایت تنگـــ است و برای دیدن حرمـت ثانیـه شمارے می کنــد.
هوای کبوتــران حرمــت را کرده ام که عاشقــانه بر گنبدت پرواز می کننــد و عارفانه پروردگــارت را تسبیــح می کننــد.
چشــم انتظـــار دیدن ضریح زیبــایت تا با زیــارتش، معبــودم را خالق این همه خوبــے و معرفت را زیارت کنم.
و به یاد آرم او که چنین مخلوق بـے نهایت مهربانــے را دارد که این همه عاشق را از راه ــهای دور و نزدیک به سمت خود
می کشاند، چه بی ــکران صفا و کرمی دارد که ما او را هر روز زیارت نکنیم و تسبیحش نگوییم.
دلم برای دیدنت پر می کشد. برای صدای نقاره ــها!
برای پنجره فولادت، صحن و سراے با صفا! مشهدت یا امام رضا (ع)!
عاشقانه رضا رضا صدا کردنت و عارفانه خواندنت!
که تو نیز مرا بخوانے و صدایم بشنوے و آبرویم را نزد معبودم بخرے!
یا ضامن آهو دلم تنگ است برایت
مولای من !
تا کی دلتنگی هایم را بر شانه های قاصدک سوار کنم
وآن را به سوی مشهدت روانه .
تا کی چشمانم به دنبال کبوتری باشد که نامه ای به پایش بسته ام
تا آن را به تو برساند.
پس قسمت من کی می شود؟!
کدامین طلوع خورشید نوید بخش دیدار من وشما را خواهد داد ؟
ضامن آهو !
تا کی چشمانم را به قاب توی اتاق بدوزم که روایتِ داستانِ
ضمانتتان است.
کاسه صبرم لبریز شده مولا !
دوباره یک غروب دلنشین
دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش
چه عاشقانه می پرم
با سلام و صلوات…
انشاءالله آقا زودتر بطلبتتون. مث این که خیلی دلتنگشی سپیده خانوم….
سلام استاد عجب باهوش هستید نمیدانم چطور دلتنگی منو از جملات حدس زدید باور کنید خیلی
در جملات نمیگنجد علاقه عشقم به امام رضا
اما نمیدانم با اینکه قرار بود سال تحویل کنار بارگاه مقدسش باشم منو نطلبید میدانم لیاقتش را نداشتم اما ………………
این روزا بیشتر دلتنگتم آقا
آقا این روزا گریه مهمان هرروزه چشمانم است کاش بیایم در صحنت کنار بارگاهت اشک بریزم
اقا قرار شد سال تحویل کنارت باشم نمیدانم چرا منونطلبیدی
دل گرفته اینقدر که فقط تو میدونی ولی بازم هرروز صحن باشکوهت را از تصویر زیارت میکنم
اقا جانم این ماه دو بار خوابت را دیدم میدانم اگر نیایم روزی هزاران بار دلم به سویت پرمیکشد
پس منو بطلب اگر زیارتت نیایم نمیدام عمری میماند که بیایم یا در پس تمام دلتنگی ها اشک ها مدفون میشوم
اقا اقای مهربانم
هر لحظه زیارتت میکنم هر لحظه صدایت میزنم میدانم مثل همیشه صدایم را میشنوی ……….
در خاطرم از تو اشتیاقی مانده است
طرح حرم و صحن و رواقی مانده است
ای ضامن دلهای غریبان اینجا
یک آهوی بیپناه باقی مانده است
سلام سپیده خانم…
غم به دل راه نده. امام تو را جایی دیگر و برای کاری نیکوتر طلبیده است.
امام هم خود به میهمانی دلت آمده است. خانه ی دلت را برای قدوم مبارکش بتکان.
خانه تکانی کن و این دیدار که بسی لیاقت می خواهد و به گمانم شما لیاقتش را دارید که طلبیده شده اید مبارکتان باشد.
هر چند شاید اگر عمری باقی باشد، در ایام نوروز به ظاهر راهی کوی یارم و نائب الزیاره ی شما و سایر کاربران عزیز داریون نما ، ولی هم چنان به حال خوش شما و سعادتی که نصیبتان شده است و عشقی که از یار در سینه دارید، غبطه می خورم.
باطن این دیدار را که بسی فراتر و پر عظمت تر از ظاهری است که نصیب هر کسی حتی اگر او بخواهد و عمری باقی باشد، نصیب حقیر سراپا تقصیری چون من می شود، به شما تبریک می گویم.
به گاه دیدار، این گنهکار در انتظار را هم یاد کنید. التماس دعا…
با سلام استاد خوشحالم اگر امسال در کنار بارگاهش نیستم شما نایب زیاره این بنده حقیر باشید خوش به سعادتان ما را هم زیاد دعا کنید زیاد ازته دل
برایم افتخاری است شما نایب زیاره ی ما باشید حال دیگر دلگیر نیستم گویی خود روانه قبله دلها مشهد مقدس هستم
با تشکر
ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان تو و سفره احسان تو بودم
یک عمر گذشت و سر و سامان نگرفتم
ای کاش فقط بیسر و سامان تو بودم
تا چشم گشودم به دلم مهر تو افتاد
زآن روز چو آهوی بیابان تو بودم
طوفان عجیبی است غم عاشقی تو
چون موج اسیر تو و طوفان تو بودم
ای گنبد تو عشق ، من خسته دل ای کاش
چون کفتر پر بسته ایوان تو بودم
یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست
ای کاش ز زوار خراسان تو بودم