طرح های ویژه داریون نما برای روز مادر

مادر …

مادر چه بگویم از فروغت
جبران نتوان کنم حقوقت
تا پای بدین جهان نهادم
دامان محبتت بخواندم
چون چشم گشوده ام به هستی
دیدم که تو در برم نشستی
چشمم چو به چشم تو فتاده
مهر تو به عمق جان نهاده
چشمان تو خورشید شب افروز
اندر دل شب مرا بدی روز
چون قلب تو در تپش بدیدم
از غیر تو مهر خود بریدم
سیمای تو رخشنده چو یاقوت
بر سینه ی گرم تو مرا قوت
آهنگ شبانگهت سرودم
با صوت تو آشنا نمودم
تا لای لای تو شنیدم
افزون ز هزار شد امیدم
این بانک مرا امید جان بود
دامان تو برتر از جهان بود
لبخد تو کرد شکر به کامم
شیرینی مهر تو به جانم
دستان تو تکیله گاه هستی
عشق تو مرا ببرد به مستی
شیر تو مرا می ای به ساغر
نوشیده لبم ز جام دلبر
الفاظ تو آهنگ خدایی
شکرانه به درگاه الهی
آموخته ای مرا به راستی
ایمان بخدا و حق پرستی
گر سجده به غیر حق سزا بود
بر پای تو سجده ام روا بود
وقتی که لبت بوسه به من زد
گل خنده به دامن چمن زد
عاشق بشود خجل ز کردار
چون عشق تو گرددش پدیدار
لیلی برود زیاد مجنون
گر یاد کند ز مام دلخون
آنگاه که به بستر تب و تاب
می خواند بخود دو چشم بی خواب
لیلی به لحاف گرم و نرم بود
مادر به تب و تاب و الم بود
گر عهد و قرار بود خدا را
جای تو کند مرا فدا را
ارزانی تو بود تن و جان
ناچیز کنم حق تو جبران