جلیل زارع|
شاهد اول :
به دستور داریوش اول، پادشاه هخامنشی، در مکانی از دشتی پهناور که همین داریون فعلی است، قلعه ای بنا کردند و آن را ” قلعه ی داریون” نامیدند. در آن زمان، داریوش را “داریون” نیز می گفتند. در نوشته های یونانی نیز از داریوش با نام داریون یاد کرده اند.
دلیل دیگر آن، نهر داریون در شوشتر است. پژوهشگران، پیشینه ی این نهر را نیز به دوره ی هخامنشیان نسبت می دهند و آن را منسوب به داریوش اول می دانند.
شاهد دوم :
به مرور زمان، نام داریون به داریان تبدیل شد. این موضوع را می توانید در “فارسنامه ی ابن بلخی” نیز مشاهده کنید.
در این کتاب آمده است : « راه شیرجان، از شیراز تا شیرجان هشتاد فرسنگ، منزل اول ” دیه بودن ” چهار فرسنگ، منزل دوم “دوده داریان” سه فرسنگ، منزل سوم “خرمه” هفت فرسنگ، منزل چهارم “کث” شش فرسنگ، منزل پنجم “خیره” هفت فرسنگ، منزل ششم “نیریز” نه فرسنگ، منزل هفتم “قطره” هفت فرسنگ، منزل هشتم “مشرعه ی مهففه” پانزده فرسنگ، منزل دوازدهم “بر کنار نمکلاخ شیرجان” ده فرسنگ. »
بنابراین، داریان منزل دوم در راه شیراز – شیرجان (سیرجان) بوده است. فاصله ی چهار فرسنگی منزل اول و سه فرسنگی منزل دوم، گواه بر این است که فاصله ی شیراز تا داریون و دوده، هفت فرسنگ بوده و منزل بعد از آن نیز خرمه (خرامه) در هفت فرسنگی دوده و داریون، قید شده است.
این ها، شاهدی بر این ادعاست که منظور از داریون و دوده، همین داریون و دودج امروزی است. اما، از آن جا که “فارسنامه ی ابن بلخی، طی سال های ۵۰۰ تا ۵۱۰ ه.ق تالیف شده است، پس حداقل پیشینه ی داریون به قرن ششم ه.ق یعنی حدود ۸۰۰ سال پیش می رسد.
شاهد سوم :
قبل از انقلاب، سنگ قبر تابوت مانندی در مسجد قدیم داریون بود که بعد از انقلاب، با تخریب مسجد، این سنگ قبر به خانه ی یکی از همسایگان مسجد، منتقل شد. بعد از مدتی هم از اراک سر درآورد. سپس به همت مرحوم مهرزاد بذرافکن، با همکاری دفتر امام جمعه، به داریون منتقل شد و در حال حاضر در دفتر امام جمعه نگهداری می شود.
تاریخ این سنگ قبر، به ۷۵۰ سال پیش بر می گردد. و این شاهدی بر حداقل ۷۵۰ سال عمر داریون است.
شاهد چهارم :
قبل از انقلاب، از مکانی که اکنون به “تل جدی” مشهور است، توسط کسانی که شغل “گل کشی” داشتند، خمره های بزرگ نمک و هاون (جوقن) هایی چند گانه اسکلتی با شمشیر، پیدا شد که دلیل بر آباد بودن آن مکان دارد و با پیشینه ای که از داریان به دست آمده است، این مکان فقط می تواند داریان باشد.
کهن سالان داریان، نقل به نقل از پدران خود ادعا می کنند که در حدود پانصد سال پیش، قلعه ای به نام قلعه ی داریان وجود داشته است. و این با داریانی که در “فارسنامه ابن بلخی” آمده است، نیز مطابقت دارد.
بنابراین، در ضلع غربی داریون فعلی، قلعه ای به نام “قلعه داریان” وجود داشته است که به ادعای ابن بلخی، بر سر راه کرمان – سیرجان در هفت فرسنگی شیراز قرار داشته است.
شاهد پنجم :
کهن سالانی از داریونی هایی که در جوانی به کار “گل کشی” اشتغال داشته اند، ادعا می کنند که هنگام کندن زمین “تل جدی” به اسکلت هایی برخورد کرده اند که حاکی از آن بوده است که صاحبان آن، هنگام انجام کاری مانند برداشتن چیزی از خمره ها مرده اند. و این، احتمال خرابی داریان بر اثر زلزله را قوت می بخشد. که احتمالا بازماندگان نیز خرابه های قلعه را ترک کرده و به آبادی های مجاور کوچ کرده اند.
شاهد ششم :
در سال های پس از به قتل رسیدن نادر شاه و روی کار آمدن جانشینان او که هر کدام مدت کوتاهی سلطنت کرده اند، چنان جنگ و کشمکش و کشت و کشتاری بین مدعیان سلطنت از جانشینان نادر گرفته تا سرکردگان قاجاریه و زندیه سر گرفت که در مدت کوتاهی خیلی از شهر و روستاها و آبادی ها به ویرانه تبدیل شد.
کتب تاریخی زیادی مثل “فارسنامه ناصری” که احوال مملکت فارس را عنوان می کند و کتبی که به تجزیه و تحلیل ایران در اواخر دوره ی افشاریه و اوایل دوره ی زندیه پرداخته اند، به این نوع خرابی ها و کشت و کشتار مردم بی گناه پرداخته اند که در این مکتوب، مجال پرداختن به همه ی آن ها نیست و فقط به چند خطی از کتاب ” مجمل التواریخ” می پردازیم.
در صفحه ی ۱۳۰ این کتاب به نقل از محمد امین گلستانه آمده است که : « بعد از قتل جناب نادری، سرکردگان و نامداران خوانین عظیم الشان هرامکنه و بلدان، تخت سلطنت را از وجود پادشاه ظل الله خالی دیده، بعضی را بخار پندار و غرور در کاخ دماغ را یافته، به تصور فرمانفرمایی، طبل خود رایی زده، به جز خرابی مملکت و ویرانی رعیت و زمان خود طرفی نبسته اند. »
کهنسالان داریون، این جنگ و گریزها و کشت و کشتارها را با نام “سال های نهضتی” یاد می کنند. ظاهرا داریان نیز مثل خیلی از شهر و روستاهای فارس، در همین جنگ های نهضتی ویران شده است و چون در سر راه شیراز قرار داشته است، گاه و بی گاه، مورد دست درازی مسافرانی که از سمت کرمان و یا سیرجان و نواحی اطراف، عازم شیراز بوده اند قرار می گرفته است. بنابراین، مردمی که از اخازی اشرار و ظلم حاکم وقت، به تنگ آمده بودند ، خانه و زندگی خود را رها کرده و در روستاها و شهرهای دور و نزدیک، پراکنده شده اند.
در ارتباط با جنگ های نهضتی، به عنوان شاهد، فقط به ظلم و جوری که علی مردان خان بر مردم و بلاد فارس نمود، اشاره می کنیم و از آن می گذریم.
در فارسنامه ناصری، جلد اول، صفحات ۵۸۹ تا ۵۹۱ آمده است : « … پس علی مردان خان، بی جنگ، وارد شیراز شده، بیداد شدادی را تازه نمود و دود از دودمان ها بر آورده، بر احدی از وضیع و شریف ابقا نکرد.
در ایام او روز مردم چو شام/ شب از بیم او، خواب مردم حرام/ به هنگام او آن سخن عام بود/ که ایام او شر ایام بود
و واقعه ی فتح شیراز، در ماه جمادی دویم سال ۱۱۶۵ اتفاق افتاد و مدت شش ماه در شیراز لوای چنگیزی افراخت …………………. { چند سطر بعد }…………………….. بلکه با تمامت اهل شیراز همین معامله را نمود. پس به خاطرش رسید که مالیات سه ساله ی آینده ی فارس را به انضمام پیشکشی که از چهارصد هزار تومان می گذشت، حواله دهد و چهل هزار نفر سوار از ایلات و تفنگچی بلوکات گرفته، جلوس نماید و حکم صادر گردید که وجه نقد و ملازم را حواله دهند و محصلان را برهنه نموده، جواب گفته بودند و به خودداری پرداختند و چندان بلوک مانند رامجرد و کام فیروز و سرحد چهاردانگه از حیز آبادی افتاد و اصل شهر شیراز را پای مال حوادث نمود و چیزی از بلوکات عایدش نگشت و جمعی از عمال را که فرار نکرده بودند مانند خواجه محمد کلانتر سیاخ و حاجی علی نیریزی و آقا صادق فیروز آبادی، از یک چشم عاری نمود و در بین، برای تنبیه احمد خان ذوالقدر که پدر بر پدر به حکومت جهرم سرافراز بود، روانه ی فسا گردید و چون از عهده ی احمد خان بر نیامد، بلوک فسا و خفر و کوار را خراب کرده، عود به شیراز نمود و باغاتی که در فتنه ی تقی خان، خراب نگشته بود، تمامی درختان آن ها را بختیاریان بریدند و به جای هیزم فروختند و صرف نمودند و علی مردان خان، چون از تاراج شیراز فراغت یافت………{چند سطر بعد}…………. عود به کازرون نمود که دیاری در آن نبود»
با این شواهد، بعید نیست که در دهه ی اول پس از مرگ نادر، داریان نیز مثل خیلی از آبادی های دیگر، به واسطه ی همین جنگ های نهضتی ویران شده باشد.
شاهد هفتم :
و اما پس از ویرانی قلعه ی داریان، که به تلی از خاک به نام “تل جدی” تبدیل شد، مدت چند دهه، آبادی به نام داریان، وجود نداشت. تا آن که یکی از خان زاده های داریان به نام ” کل محمد قلی خان” به کمک مردم “دودج” اهالی داریان را ازشهر و روستاهای دور و نزدیک، جمع آوری نموده و “قلعه ی داریون را در قسمتی از مکان فعلی داریون که در حال حاضر خانه های آن خراب شده است، می سازد تا مردم از آسیب راهزنان در امان باشتد. و خندقی نیز دور تا دور آن حفر می کند تا از آسیب سیل در امان بمانند. از خاک آن نیز برای ساختن قلعه و خانه های داخل قلعه استفاده می کنند
سپس یک حمام خزینه ای و یک مسجد در آن بنا می کند . کم کم خانه های بیش تری ساخته می شود و آبادی رونق می گیرد. به تبعیت از نام قلعه، نام داریان بار دیگر به داریون تبدیل می شود. ولی در کتب، همان نام داریان باقی می ماند و هنوز هم در نقشه ها، به جای “داریون” نام “داریان” را مشاهده می کنیم.
شاهد هشتم:
در لغت نامه ی دهخدا ، ذیل نام داریان آمده است : « داریان، دهی از دهستان دودج و داریان بخش مرکزی شهرستان شیراز است که در ۳۸ هزار گزی خاور شیراز و دو هزار گزی شوسه شیراز به جهرم واقع شده است. جلگه ای است معتدل و مالاریایی و سکنه ی آن ۱۱۵۲ تن است. شغل اهالی، زراعت است. یک دبستان و راه مال رو دارد. »
در قرن سیزدهم ه.ق، با از رونق افتادن قلعه ی داریون، قلعه ی کوچک دیگری در کنار آن ساخته شد و دست به دست گشت تا به یکی دیگر از مالکان به نام نقیب رسید و “قلعه ی نقیبی ” نامیده شد.
شاهد نهم :
در کتاب فرهنگ مردم داریون اثر کم نظیر ادیب فرزانه جناب آقای جلال بذرافکن ، آمده است :« { سرانجام، در قرن چهادهم ه.ق} با مهاجرت خانواده های دیگر از اطراف و ساکن شدن برخی از طایفه های عشایر در داریون، به تدریج خانه هایی نیز در بیرون قلعه ساخته شد که به آن ها خانه های پشت قلعه می گفتند. بدین ترتیب، روستا کم کم به سمت غرب و شمال گسترش یافت. دیواره های قلعه داریون و قلعه نقیبی نیز به مرور زمان فرسوده شد و فرو ریخت. خندق نیز کم کم پر شد. »
توضیح :
در لابلای این متن، گاه، از کتاب “فرهنگ مردم داریون” نیز استفاده شده است که چون به جز مورد اخیر در بقیه ی موارد عینا به همان صورتی که در این کتاب آمده است، نقل نشده، نامی هم از آن برده نشده است. و من در این جا به این موضوع معترف شده و از مولف این کتاب تشکر و قدردانی می کنم.
جناب آقای زارع با سلام : قلعه ی مذکور بیشتر به نام قلعه ی کاظم آباد شهرت دارد، سنگ قبرهایی قدیمی در قبرستان امامزاده وجود دارد که پسوند فامیل ایشان کاظم آبادی است اگر جز قلعه ی کاظم آباد قلعه ای دیگر وجود دارد بفرمایید تا ماهم از آن دیدن کنیم.
البته اینکه نام دودژ از قرن ششم به دوده تبدیل شده بوده است نیز جای بسی تامل است. این کاروان سرا که در مسیر جاده ی شیراز سیرجان بوده تا قبل سه دهه ی پیش نیز پابرجا بوده و در قلعه ی دودج قرار داشته است…. با تشکر
سلام…
ممنون از توجه و دقت نظرتان.
اگر منظورتان عکس سنجاق شده به متن است، حق با شماست. این عکس، همان قلعه کاظم آباد را نشان می دهد که شما می گویید. متولی محترم داریون نما زحمت کشیده اند و آن را به متن سنجاق کرده اند.
اگر عمری باقی ماند، برسم منزل، یادداشت هایم را نگاه می کنم و در مورد قدمت و بانی این قلعه شما را در جریان می گذارم.
اما شواهد و قرائن، حاکی از سه قلعه مربوط به داریون است:
1 – قلعه داریان:
اگر شواهد این متن ، قانعتان نمی کند، می توانید به سراغ بزرگواران کهنسالی مثل کاکابگ کاشفی و بهمن مهری بروید تا شما را بیش تر در جریان خرابه های قلعه مذکور قرار دهند. من شخصا در دوران کودکی تل جدی را که همان آثار خرابه های قلعه ی داریان بود، یه چشم دیده ام. همان جایی که علی زارع از آن جا عکس گرفته و در داریون نما به نمایش گذاشته است.این قلعه و خرابه هایش فعلا موجود نیست.
2 – در مورد قلعه داریون که بانی آن کل محمد قلی خان بوده است، نیز در کودکی از زبان کهنسالان آن موقع زیاد شنیده ام. همین الان هم اگر مشتاق باشید می توانید به سراغ حاج حسن اسدی بروید تا از آن قلعه برایتان داستان ها بگوید.
خندق دور تا دور قلعه داریون را هم که در زمان کودکی من هنوز موجود بود. قسمت جنوبی آن وسط حیاط پدری من و مرحوم عین الله عسکری و امیر لطفی و مرحوم حاج نمکی بود. می توانید بروید و از خانواده های آنان بپرسید. باغ اناری خانه ی پدری من، درست در دل آن خندق بنا شده یود. از کودکی درست یه یاد دارم که در زمین های پشت قلعه، قسمت شمالی خندق نیز کاملا آشکار بود.
3 – قسمتی از دیوار و برج قلعه نقیبی را که دیگر کاملا به یاد دارم. در قسمت شمالی حسینیه ی ولی عصر (عج) قرار داشت. بروید از کهنسالان داریونی جویا شوید.
اما خندق دور قلعه نقیبی:
قسمتی از آن، از حدود دیستان دخترانه ی عفت نسابه( ضلع شمالی آموزشگاه شهید خوس نژاد و ضبع شرقی دیستان حقیقت جو ) تا گود وجی ( محدوده ی جاخرمنی، واقع در غرب زمین فوتبال اهدایی شهید کوروش هوشمند) را که درست از رو به روی خانه ی پدری ما می گذشت و زمستان ها پز می شد از آب سیلاب، که دیگر یه خوبی به خاطر دارم.
از جناب آقای روشن بذرافکن و مدد پورها که خانه ی پدریشان قبل از ساخته شدن در راستای آن بنا شده بود بپرسید تا به حرف من برسید. از قلعه نقیبی و خندق های آن هم در حال حاضر هیچ اثری نیست.
عزیز دل برادر ! من نگفتم که اثری از قلعه های داریون بر جا مانده است که بتوانیم به شما نشانش دهیم ! فقط گفتم که موجود بوده و قدمتشان را در کنار سایر شواهد، بیان کردم تا شواهدی دال بر پیشینه ی تاریخی داریون باشد.
من عادت ندارم بی دلیل حرف بزنم و با سند و مدرک نقلی و نوشتاری و آثاری مثل سنگ قبر و … محکم پای حرفی که می زنم ایستاده ام.
در مورد قدمت دودج و بردج هم در حال تحقیق و بررسی هستم.
هر چه خدا بخواهد…
هم چنان پویا و پایا باشید و بر قرار…
سلام جناب آقای زارع، حرف شما حجت را تمام کرد. بنده نیز سوال پرسیدم که آیا جز قلعه ی کاظم آباد قلعه ی دیگری موجود است؟ که جواب خود را گرفتم منتظر نتایج تحقیقاتتان در ارتباط با دودج عزیز هستیم….
سلام عزیز دل برادر…
علاقه ی شما و شعبانی عزیز و سایر کاربران دودجی برای دست یافتن به تاریخچه ی دودج ستودنی است. پیشنهاد می کنم افزون بر نقل قول از کهنسالان، دست به مطالعه ی گسترده ای نیز بزنید. دودج و بردج و بندهای کربال نیز از جمله قدیمی ترین آبادی های منطقه ی داریون است. ظاهرا اهالی بردج و دودج نیز در باز سازی دوباره ی داریون نقش زیادی داشته اند. در تاریخ هرکجا نامی از داریان آمده است، اغلب از دوده هم سخن به میان آمده است.
هم چنان پویا و پایا باشید…
سلام مجدد…
اما در مورد کاروانسرا : کاروانسرا در مسیر جاده زیاد بوده است. یکی از آن ها هم در ضلع غربی قلعه داریان بوده.
واقعا عجب هیجانی دارد زمانی که تاریخ جای که درآن زندگی کردیم رو میخوانیم
سلام…
با هیجان تر آن است که در موردش تحقیق کنید !
با سلام و تشکر از شما
ولی…
پیشینه هایی که چیزی نمانده است به پیشینیان بپیوندد…!!!
اگر نگویم پیوسته!
دوست عزیز دودج قلعه کاظم اباد قلعه دیکری است که ساخته شده و مجزا از قلعه ای است که در داریون بوده و حسینه حضرت قاءم عج در یکی از زوایای ان که خانه قدیمی بوده ساخته شده است و قلعه در واقع پشت ان واقع بوده و پس از گذشت سالیان و با افزایش جمعیت و بالا رفتن امنیت مردم شروع به ساختن خانه هایی در بیرون قلعه نمودن که هنوز تعداد زیادی از انها موجود و مورد استفاده قرار میگیرد و هنوز از کلمه قلعه بسیار استفاده میشود و افراد قدیمی برای نشستن و تعریف میرن در قلعه میشینند و هنوز ان محل را بنام قلعه در خاطرشان هست و چه داستان هایی که ندارند از انجا که اگر وقت شد چند تا از انها را در روز های اتی برایتان ارسال میکنم.پویا و پایا باشید عزیز دل برادر
سلام بر منطقه ی همیشه سرافراز داریون و مردم خوب زادگاهم…
و اما قلعه ی کاظم آباد :
حدود 150 سال پیش، فردی به نام حاج کاظم، کدخدای روستای دودج، زمین هایی را در ضلع شمال شرقی داریون می خرد و در آن جا قلعه ای بنا می کند که به نام خود او، قلعه ی کاظم آباد نام می گیرد. چند خانوار دیگر نیز که برای او کار می کرده اند، در آن جا ساکن می شوند.
پس از مرگ وی، فرزندانش سر به شرارت می گذارند و باعث آزار و اذیت مردم اطراف می شوند. این امر سبب نارضایتی و شکایت مردم به قوام السلطنه و اعدام آن ها می شود. قلعه ی کاظم آباد نیز کم کم جایگاه خود را از دست می دهد.
با پیش آمدن لایحه ی تقسیم اراضی و ترس مالکان برای از دست دادن زمین های خود و عدم رعیت پذیری آن ها و به تبع آن، روی آوردن برزگران و کشاورزان به داریون، قلعه ی کاظم آباد به کلی رونق خود را از دست می دهد و متروکه می شود.
“فرهنگ مردم داریون “
ممنون استاد اینقدر از قلعه کاظم آباد شنیده بودیم اصلا این اطلاعاتی که شما دادید را نمیدونستیم
کاش این کتاب فرهنگ مردم داریون اثر کیه کی چاپ شده کجا میتونیم تهیه کنیم
سلام…
نام کتاب : فرهنگ مردم داریون
نگارش و پژوهش : جلال بذرافکن
مشخصات نشر : شیراز : انتشارات آوند اندیشه
سال انتشار : چاپ اول 1389
شمارگان : 1000 نسخه
توضیح : این پژوهش با همکاری بنیاد فارس شناسی و قطب علمی پژوهش های فرهنگی و ادبی فارس دانشگاه شیراز منتشر شده است.
تاسف : فقط یک بار، آن هم 1000 نسخه چاپ شده و تا آن جا که من اطلاع دارم دیگر هرگز تجدید چاپ نشده است.
سلام مجدد…
این کتاب رو از هیچ جا نمیتونی گیر بیاری.
ولی اگر عمر باقی بمونه، تصمیم دارم لابلای نوشته هام از داریون، هر جا لازم باشه از مطالب اون هم استفاده کنم. همین طور که تا حالا این کار رو کردم.