گزارش:روح الله قربانی|
با خودم گفتم خالی از لطف نیست که تصاویری از این منزل تهیه کنم تا کاربران محترم در سایت خودشان «داریون نما»این عکسها را مشاهده کنند و بزرگترها یادی از قدیمها کنند و جوان ترها هم با خانه های قدیمی که شاید ندیده باشند آشنا شوند در ادامه تصاویر و توضیحاتی- که البته شنیده شده است- را می بینید.
دو تصویری را که در بالا می بیند مربوط به در بهای قدیمی و از جنس چوب است. نکته جالب تر این است همانطور که مشاهده می شود دارای دو وسیله برای کوبیدن درب است. گفته می شود یکی برای کوبیدن درب توسط آقایان و دیگری برای خانمها بوده است.
عکسهای بالا مرتبط به درب اتاق و داخل اتاق است. تعداد طاقچه ها قابل ملاحظه است.
در تصاویر بالا سه بالکن این منزل را مشاهده می کنید که برای سه فصل تابستان ،پاییز و زمستان مورد استفاده قرار می گرفته است.
از نکات قابل توجه بالاکنی که در سمت غرب منزل واقع شده جهت تابستان بالاکن شمالی جهت پاییز و بالاکن شرقی جهت زمستان مورد استفاده قرار می گرفته و همانطور که در عکس بعدی می بینید دارای یک شومینه در اتاق برای ایجاد آتش و استفاده از گرما بوده است.
در آخر نیز عکسی از دالانهای قدیمی (دالون) را مشاهده می کنید که با چه ظرافت خاصی طاق آن درست شده است .
گفتنی است یک آجر در دیوار این ساختمان وجود داشت که متنی روی آن حک شده بود که متاسفانه قادر به خواندن آن نبودم و آن را در ادامه می بینید.
امید است کاربران محترم اطلاعات تکمیلی را ارسال نمایند.
سلا آقاروح الله خیلی محبت کردی دوست عزیز،یادایامی که درگلشن فغانی داشتیم درمیان لاله وگل آشیانی داشتیم چه باصفا بودند چه بی ریا بودن چه بی توقع ،خوراکشان نان جو وگندمی بود، هنوزکه نگاه میکنی مادربزرگان را وپای صحبتشان مینشینی میگویندما بایک لباس سفیدآمدیم وبایک لباس سفیدمیرویم،خدارحمت کنه رفتگانتون یه مادربزرگ داشتم خیرآباد عجب دست پختی داشت عجب نگاه معصومانه ومهربانی داشت 80 سال دریک خانه گلی وچوبی زندگی کرد،هنگام اذان خروس صبحگاه بیداربود ،ازضرب المثل هایشان تادلسوزیشان مهربانیشان صداقتشان ومحبتشان یادهمه مادربزرگ ها بخیر ،به خدابایدازاین مادربزرگ هادرس اموخت ،آقا روح الله این عکس ها هزاران مفهوم دارد،ای دنیا!!!!!
سلام علی آقا
ممنون سپاسگزارم
سلام علیرضا جان…
مادر بزرگت رو با نام و نشان معرفی کن ! بذار همه، خوبان بی غل و غش رو بشناسن…
سلام و با تشکر از آقای قربانی به خاطر عکس های نوستالژیکشان
خوش به حال آنان که واقعا زندگی کردند، خاکی خاکی…
منم یاد خونه پدربزرگم افتادم، خدا رحمتش کنه
آجر آخر هم ذهن من را مشغول کرد
سلام نازنین خانم…
خدا رحمتش کنه. پدر بزرگت رو میگم.
ذهنتو مشغول چی کرد ؟ آجر آخرو میگم ! بگو ما هم بدونیم !
سلام آقای زارع
ممنون،خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه.
متن آجر آخر ذهنم رو مشغول کرد، همین…
سلام بر داریون و سلام بر مردم خوب زادگاهم…
جسارتا حیفم می آید کمی در مورد این تصاویر زیبا که مرا به عالم گذشته می برد و برایم هزار مفهوم و معنا دارد، حرف نزنم.
فقط خدا کند خیلی طولانی نشود چون دیر وقت است و ای ی ی ی ی بفهمی نفهمی روز پر مشغله ای داشته ام و کمی خسته ام می خواهم اگر خدا بخواهد امشب زودتر بخوابم. پس با اجازه ی شما زودتر شروع کنیم :
1 – خانه های قدیمی داریون با خشت و گل ساخته می شد. گاهی علاوه بر خشت از نونک هم استفاده می کردند. مواد اولیه ی هر دو خاک بود. با این تفاوت که خشت را با قالب های چوبی در اندازه های 20 در 20 و با ضخامت 5 سانتی متر به عمل می آوردند ولی نونک را فقط با دست بدون استفاده از قالب ، شکل می دادند.
کاربردشان نیز متفاوت بود. برای ساخت دیوارهای اتاق که نیاز به ظرافت بیش تری بود از خشت و برای ساخت مکان های کم ارزش تری مانند آغل گوسفندان و انباری و گاهی هم دیوار حیاط از نونک استفاده می کردند. چون هم کم خرج تر بود و هم سریع تر ساخته می شد.
2 – مراحل ساخت خانه :
* کندن پی یا شالوده ی دیوارها به عمق 50 در 50 سانتی متر و پر کردن آن با سنگ و خاک همراه با آب.
* سنگ کاری تا یک متری دیوارها.
* خشت کاری بقیه ی دیوار به پهنای 40 الی 50 سانتی متر تا ارتفاع تقریبی 3 متر.
* متناسب با طول دیوار، چند طاقچه در آن تعبیه می شد. سر طاقچه ها را با تیرهای چوبی می پوشاندند. سپس روی آن تا سقف ، چیدن دیوار ها را ادامه می دادند
* جای در و دربچه ( پنجره ی کوچک) نیز با در نظر گرفتن جهت تابش نور خورشید منظور می شد. جنس در و دربچه ها از چوب بود.
* برای ساختن سقف اتاق ها، نیز از تیرهای راست و محکم چوبی که به آن ها “هرس” می گفتند استفاده می شد که با فاصله ی 15 سانتی متر از هم کار گذاشته می شد. سپس روی آن را نیز با ” بلیو ” می پوشاندند. بلیو، حصیر های بافته شده با الیاف نی بود.
* برای آن که سقف به هنگام باران و برف، چکه نکند هم لایه هایی از خاک نرم مرطوب و چسبناک روی بلیو می ریختند و با پا کاملا لگد می کردند تا محکم و پابرجا باقی بماند. ضخامت این لایه ها حدود سی چهل سانتی متر بود.
* پشت بام ها را به طرف ناودان ها شیب دار می ساختند تا آب باران و برف به راحتی به پایین هدایت شود و از چکه کردن سقف جلوگیری کند.
3 – اتاق ها معمولا در ردیف های به هم چسبیده ، دور تا دور حیاط ساخته می شد.
4 – برای انبار کردن آذوقه ی سالیانه مثل گندم و برنج و… نیز پستوهایی را در انتهای اتاق های نشیمن می ساختند که در آن به داخل اتاق باز می شد و پنجره ای هم نداشت.
5 – بهترین اتاق ها را رو به قبله ( جنوب ) می ساختند تا از نور بیش تری برخوردار شود. برای دسترسی به پشت بام نیز از راه پله استفاده می کردند که با سر پله پوشیده می شد. ارتفاع دیوار سرپله ها حدود دو متر بود و سقف آن نیز مانند سقف اتاق ها می پوشاندند.
6 – معمولا ابتدای ورودی حیاط را “دالون” می ساختند که مکان خنکی بود برای نشستن در تابستان و آویزان کردن گوشت های گذاشته شده در زنبیل که از سقف طاقچه های دالون آویزان می شد.
مرا بردید به عالم بچگی. یادم افتاد به خاطره ی ” روزی که گوشت مورچه خوردیم ” . از بحث اصلیمان دور نشویم…
و دالون هم چنین به منزله ی سالن انتظار بود برای همسایگانی که به خانه مراجعه می کردند و کار سرپایی داشتند.
7 – اتاق ها را با توجه به کیفیت آن به اتاق نشیمن، خواب، پذیرایی از میهمان ، قالی بافی، و … تقسیم می کردند که معمولا بهترین و با کیفیت ترین آن برای پذیرایی از میهمان فرش و آماده می شد.
8 – کتل دون : گودالی که معمولا در حیاط برای ریختن مواد زاید و خاکروبه استفاده می شد.
9 – حوض : در بعضی از خانه ها در وسط حیاط حوضی سیمانی به ارتفاع حدودی 120 سانتی متر برای نگه داری آب مصرفی غیر خوراکی استفاده می شد. آب خوراکی را برای خنک ماندن در مشک ها و دولوچه ها نگهداری می کردند. قبل از ورود آب لوله کشی به خانه ها، معمولا در خیلی از خانه ها چاه حفر می کردند. برخی نیز آب نوشیدنی خود را از جوی آب تنگه در که از دل قنات ها سرچشمه می گرفت استفاده می کردند.
آب آوردن از جوی آب تنگه در ، وظیفه ی زنان بود که یا با مشک و کوزه و … آب می آوردند و یا آب ها را در دیگ می ریختند ، چمبره بر سر می گذاشتند، دیگ را روی چنبره و گاهی دیگ بری هم بر روی دیگ، و با مشقت آب آشامیدنی منزل را تهیه می کردند.
بیش تر زن ها هم وظیفه ی تامین آب و پخت و پز و نظافت خانه و بچه داری و … داشتند و هم در یکی از اتاق های منزل، قالی بافی می کردند یا “پره” می ریسیدند. زنانی که گوسفند و مرغ و خروس و … داشتند وظیفه ی نگهداری و دادن علوفه به آن ها نیز بر عهده اشان بود .
برخی از زنان در کارهای کشاورزی و برزگری نیز به مردان خود کمک می کردند. معمولا بچه ها هم، همه از بزرگ و کوچک در کارهای خانه و بیرون از خانه مثل جمع آوری علوفه برای حیوانات و … کمک حال بزرگ تر ها بودند. بچه های خانواده های فقیر حتی پا به پای پدر و مادر کار هم می کردند.
باز هم از بحث اصلیمان دور شدیم. آثار نیمه شب است دیگر ! بگذریم…
10 – چاله نان پزی : در حیاط همه ی خانه ها جایی برای پختن نان تیری در نظر گرفته می شد که به آن چاله ی نان پزی می گفتند. چاله سه “چمبله” ( ستون گلی) داشت که تابه ی نان پزی روی آن قرار می گرفت. و آتش زیر تابه را با هیزم و یا کلور ( کاه بر جای مانده از کوبیدن گندم ) روشن نگه می داشتند.
11 – در حیاط خانه ی ، خانواده هایی که از راه دامداری تامین معاش می کردند، مکان هایی نیز برای نگهداری گوسفندان به نام آغل و جایی هم برای نگهداری اسب و الاغ به نام طویله می ساختند.
12 – دوازده و سیزده و چهارده و… را دیگر بی خیال، ساعت 2 بامداد است و صبح علی الطلوع هم باید بروم سر کار. اگر اجازه بدهید کمی هم استراحت کنم. ویرایش هم بی ویرایش ! خدا کند زیاد غلط املایی و انشایی نداشته باشم که …. با اجازه…. شب خوش…
با سلام و ممنون از توضیحات شما که مثل همیشه عالی بود
ولی دیگه کاری نبود خانم ها انجام بدهند؟
در همه مقاطع تاریخ خانم ها مظلوم ترین قشر بودند…
سلام نازنین خانم…
الآن چی ؟ الآن هم مظلومن ؟ میخوام از زبون شما بشنوم و بدونم ! لطفا با ذکر مثال عینی، باشه ! باشه ؟ ممنون…
مجددا سلام آقای زارع
اگه در مورد مظلومیت زنان قدیم شک داشته باشم، در مورد مظلومیت زنان امروزی اطمینان دارم، قدیم برای خانم ها جا افتاده بود که مظلومیت و مظلوم بودن با آنها عجین شده! شاید!
ولی امروزه نه زنان این مظلومیت را می پذیرند و نه را فراری از این مظلومیت وجود دارد، چون ما به حقوق خودمان واقف هستیم ولی عده ای هنوز مصرانه بر طبل خودخواهی خود می کوبند!
در واقع فقط ذهنیت ما تغییر کرده نه حقوقمان!
پس به واقع مظلوم ترند…
نمونه موردی هم نمی شود ذکر کرد چون می ترسم در حق موارد دیگر ظلم شود …
اوه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه…. چه قدر طولانی ! این زارع هم چه قدر حوصله داره ! کی میره این همه راه !؟ یکی نیس بهش بگه آدم حسابی، قلمت مفته، گوش ما کاربرک ها هم مفته !؟ ما داریون نمایی های این دوره زمونه، وقت و حوصله ی شنیدن حرف و حدیث های طولانی نداریم ها ! برای خودت میگم ! از ما گفتن بود ! وقتی مطلب و دیدگاه های طولانیت رو نخوندن خودت به حرف من میرسی. اون وقت نگی نگفتی ها !؟
سلام خیلی زیبا بود.
گفتنی است دو دستگیره که برای کوبیدن در بوده است صدای متفاوتی داشته اند که اگر مرد پشت در بود باید مرد در را می گشود واگر زن بود زن در را می گشود(برای روبه رو نشدن با نامحرم).
سلام محمد جان…
منبع خبرت رو هم بگو ! باهاش کار داریم !
آره محمدآقاتمام حریم هاحفظ میشداما کمی باخودبیندیشیم حال چی….
سلام کاش گفته بودی خونه ی چه کسی بوده؟
من پرسیدم میگن خونه ی حاج غلامعلی نوروزی یا کل آ قاجان کشوری هست ؟
سلام سروش خان…
رو نکرده بودی ! منبع اطلاعاتیت، خبره و این کاره است. باز هم ازش بپرس و بگو که همه شدیدا تشنه ی شنیدن هستند !
سلام این خونه مدتی متعلق به عموی من بود و خاطرات بسیاری در این خانه دارم و الان متعلق به اقای علی منفرد است….
سلام
همه چی قدیمیش خوبه من که جدا آرزو داشتم کاش تو اون قدیما زندگی میکردم
صفا و صمیمیت و آرامش زندگی تو اون قدیما واقعا الان جاش تو زندگی امروزیها خالیه
نمونه اش همین استاد زارع بینین چقدر باصفا و مهربونه.. اگه امروزی بود اینجوری بود؟ نه خداییش؟
سلام تربری جان…
هندوانه زیر بغلم نذار عزیز ! یه وقت می بینی خودم هم باور کردم، اون وقت اول بدبختیه ها ! تو ی این سایت، چیزی که فت و فراوونه جوون امروزی با صفا و مهربونه که جلیل زارع انگشت کوچیکه شون هم نمیشه ! در مورد جلیل زارع هم بهت نگفتن که آواز دهل شنیدن از دور خوش است !؟
با سلام و عرض تشکر از دوست گرامی اقای قربانی
عکسهای بسیار جالبی بود
این منزل قبلا و در اصل متعلق به حاج غلامعلی نوروزی بوده است که بعد از فروش ان توسط فرزندانش دست به دست شده و الان متعلق به علی منفرد فرزند یعقوب منفرد می باشد.
آقای زارع
سلام
با تشکر از شما دوست گرامی
البته الان علی منفرد نیز آن را فروخته است.
کاش شورای شهر و شهرداری محترم این منزل یا مثل این را خریداری و از آن محافظت می کرد
دستت درد نکنه آقا روح اله
سلام مسافر جان…
این منزل، تو مسیر عقب نشینی کوچه و خیابان که نیست !؟ هست ؟
سلام
متاسفانه منبع اطلاعاتی خسیس تشریف دارند ، در مورد منزل فوق فقط یکبار در کودکی رفته بوده عروسی وبا یک بار دیدن اسکن فرموده اند !!!!
سلام سروش خان با هوش و زبر و زرنگ…
کسی که در کودکی یک بار رفته عروسی منزل فلانی و تصویر آن خانه را چنان در ذهنش اسکن کرده است که الآن بعد از سال ها با دیدن دوباره ی آن تصاویر، فورا شناساییشان کرده است، حتما چند باری هم در جشن عروسی دیگران شرکت کرده است. بارها به میهمانی بزرگان محل رفته است و …. حافظه اش پر است از اسکن های جورواجور !
تسلیم نشو و دست از سرش برندار که دارد اصفهانی بازی در می آورد و بی جهت دست به سرت می کند. کمی بیش تر نازش را بکش و خاطرات و رازهای مگو را از زیر زبانش بیرون بکش ! تو که ماشالا هزار ماشالا، گوش شیطون کر، نوم خدا، الله اکبر، استاد حرف کشی از زبان های بسته ای ! به حرفش بیار !
سلام استاد گرامی
دقیقا نمی دانم این منزل کجای داریون قرار دارد حتما آقای قربانی که در شهرداری هم هستند می توانند بهتر کمک کنند
با سلام
این منزل بعد از کوچه یازده پیچ واقع شده است-(آدرس کمی قدیم تر)
آدرس فعلی آن هم پایین تر از حسینیه ولی عصر(عج) یعنی حدود 300 متر بعد از حسینیه به سمت شمال شرق آن واقع شده است.
سلام آقای قربانی، یه دفعه بگو ” تو ده ” . همون جایی که ما بهش می گفتیم “تو ده” و یه زمانی مرحوم حسین اسدالهی همه رو از صاحبانش خرید و بعد هم مسئولین به کلی همه ی خونه ها رو خراب کردن و شد زمین صاف.
حالا چه طور این خونه از دستشون قسر در رفته خدا عالمه !
سلام
آیا میدونید قند بلژیکی چی بوده.منتظر جواب هستم
” قند بلژیکی ” نام داستان کوتاهی است اثر محمد حسن ابوحمزه
سلام
آنچه شما فرمودید از یک نگاه دیگر می تواند درست باشد. اما از آنجا که من پای صحبت پدرم نشستم او می گفت در خیلی قدیما در داریون هنوز خوردن قند رواج نبود و مردم برای خوردن چای از یک سری شیرینیجات طبیعی استفاده میکردند .تا اینکه یک نمونه قند کم کم خود را جای شیرینیها گرفت و به آن قند بلژیکی می گفتند.
سلام کاربر عزیز….
من یه چیزایی از قند بلژیکی در همین حد و حدودی که شما گفتید و کمی هم بیش تر میدونم ولی یه مقدار با شایعه قاطی شده، تو ساست نمیتونم بگم. اگه یه روز دیدمت میگم.
پویا و پایا باشید…
آقای قربانی واقعا خداقوت.خداییش عکسای جالبیه.مخصوصا اون چندتا که باز نمیشه !جون میده برای مدل نقاشی.
استاد جلیل زارع
عذر ما را بپذیرید که سعادت آن لاین شدن هم ندارم از بس این تهران همه چیز را حتی گپ بادوستان را از ما دریغ کرده .از اطلاعات جامع شما وبویژه صبر و حوصله دو چندان شما سپاسگذارم. شما دور از وطن انبان دانسته هایید ای وای اگه آنجا بودید چه می کردید. الحق غوری عمیق داشته اید ودرخور تقدیر . پایا وپویا باشید
سلام خدمت همه داریونی های عزیز.منم دو سه باری رفتم تو این خونه خیلی حال و هوای قدیما میده